دکتر غلامرضا کیامهر استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اقتصادی و بانکی در گفتاری برای دیپلماسی ایرانی تاکید می کند که ادعای بی نیازی دولت از
درآمد نفتی بیش از آنکه عملی باشد به شعاری خارج از واقعیت اقتصادی کشور می ماند
دیپلماسی ایرانی: رئیس جمهور کشورمان در روزهای گذشته در سخنانی ضمن اشاره به این که ایران با افزایش صادرات غیرنفتی خود تا سقف 60 میلیارد دلار می تواند از درآمدهای نفتی خود چشم پوشی کند گفته است که دولت برای سال آینده ارز نفتی نمی خواهد. ضمن احترام به نظر آقای رئیس جمهور به نظر می رسد که این اظهار نظر با واقعیت های موجود اقتصادی در کشور چندان همخوانی نداشته باشد. البته این درست است که این امکان برای کشور وسیع و دارای قابلیت های گسترده ای مثل ایران وجود دارد که در یک بازه زمانی پنج تا ده ساله و با در پیش گرفتن برنامه هایی خاص بتواند از درآمدهای ارزی حاصل از فروش نفت برای هزینه های جاری دولت بی نیاز شود اما به نظر نمی رسد که ما در حال حاضر در این شرایط باشیم. سالهاست کارشناسان اقتصادی این مسئله را مطرح می کنند که درآمدهای نفتی نباید صرف هزینه های جاری دولت و کشور شود؛ بلکه این درآمدها باید به مصرف توسعه ملی، توسعه زیرساخت ها، توسعه آموزش و پرورش برسد. درواقع استدلال کارشناساسن اقتصادی این است که نفتی که ما به فروش می رسانیم سرمایه کشور است و باید صرف ایجاد سرمایه شود و نه هزینه های جاری و هزینه های جاری دولت باید از محل مالیات و صادرات غیر نفتی تامین شود.
بنابراین این حرف که ما باید از کل
درآمد نفتی چشم پوشی کنیم چندان منطقی به نظر نمی رسد و اساسا ضرورتی وجود ندارد که ما بخواهیم خودمان را از درآمدهای نفتی بی نیاز کنیم. بلکه بحثی که وجود دارد این است که اولا از درآمد ارزی برای توسعه زیر ساخت های کشور استفاده کنیم و ثانیا نفت خام فروشی را کنار بگذاریم. در حال حاضر چین، ژاپن، کره جنوبی از ایران نفت وارد می کنند و نفت ما را به فراورده های نفتی از جمله انواع و اقسام محصولات پلاستیکی، یخچال، تلوزیون و ... تبدیل می کنند و درواقع نفت ما را به ده ها برابر قیمت به ما می فروشند. بنابراین تا به امروز نفت خام فروشی برای اقتصاد ما معضل بوده است ما باید به مرحله ای برسیم که این نعمت خدادای را بتوانیم فراوری کنیم، ارزش افزوده در آن ایجاد کنید و سپس صادرکنیم.
بنابراین در چارچوب ذکر شده می توان با نظر رئیس جمهور موافق بود ولی با توجه به شرایط و واقعیت های فعلی این اظهار نظر دقیق نیست. ایشان چندی پیش هم بالا رفتن نرخ ارز را اتفاقی مثبت برای اقتصاد ما ارزیابی کرده بودند در حالی که من تصور نمی کنم که افزایش نرخ ارز برای ما یک واقعه مثبتی باشد. برخی می گویند افزایش نرخ دلار به نفع تولید کنندگان داخلی تمام شده است. ممکن است برای برخی حوزه های تولید این اتفاق افتاده باشد. خصوصا تولیداتی که واردات محصولات مشابه آن از خارج به صرفه نیست و در نتیجه مصرف کنندگان داخلی ترجیح می دهند که تولیدات داخلی را مصرف کنند؛ ولی در مورد بخش عمده ای از اقتصاد و تولیدات ما این مسئله مصداق پیدا نمی کند؛ چرا که هرچه نرخ ارز در برابر ریال افزایش پیدا کند به همان نسبت قیمت تمام شده محصول در داخل کشور نیز افزایش پیدا می کند.
بنابراین در مورد نظر آقای رئیس جمهور باید گفت این درست است که افزایش صادرات غیر نفتی ایران به 60 میلیارد دلار می تواند امر مثبتی تلقی شود ولی اولا باید متذکر شد که 40 درصد این صادرات، فراورده های پتروشیمی و محصولات پایین دستی نفتی بوده است که نمی توان آنها را در خانواده صادرات غیر نفتی به حساب آورد. علاوه بر این، این رقم صادرات که به دست آمده مربوط به زمانی بود که نرخ دلار در کشور 1000 تومان و یا در یک سال گذشته 1226 تومان (دلار مرجع) بوده است و محصولاتی که تولید و صادر شده است با دلاری تولید شده که یک سوم قیمت امروزی دلار بوده است.
بنابراین برخلاف نظر آقای احمدی نژاد افزایش نرخ دلار واقعه مثتبی برای تولید کنندگان ما نیست. به دلیل این که طبق آمارهای موجود که رسما مورد تایید سازمان های متولی صنعت و تولید تجارت هم هست 80 درصد صنایع ما برای ادامه فعالیت و تولید محصول نیازمند واردات مواد اولیه، ماشین آلات، تجهیزات و قطعات هستند؛ یعنی اگر این واردات را انجام ندهند نمی توانند محصول تولید کنند. بنابراین هرچه قیمت دلار بالا برود تولید کنندگان ما باید دلار گران تری بخرند و ریال بیشتری برای خرید مواد اولیه، مواد واسط، کالاهای سرمایه ای تجهیزات ماشین آلات بدهند. طبیعی است که این مسئله بر قیمت تمام شده محصول آنها تاثیر می گذارد و قیمت تمام شده محصولات داخلی افزایش پیدا می کند. افزایش قیمت تمام شده به معنای کاهش قدرت رقابت در بازار رقابیت است. در حال حاضر عوامل رقابت در دنیا چند عامل است از جمله کیفیت و قیمت تمام شده محصول. اگر این دو عامل را از یک محصول تولیدی بگیریم قابلیت رقابت را از دست می دهد.
کسانی که افزایش قیمت ارز را در تولید مثبت ارزیابی می کنند تصور می کنند که ایران کشوری صنعت ساز است.مسئله این است که متاسفانه ما کشوری صنعت ساز نیستیم بلکه کشوری صنعت دار هستیم. بین صعنت داری و صنعت سازی فاصله زیادی وجود دارد. ما هزاران واحدهای صنعتی کوچک و بزرگ در کشور داریم ولی وقتی گمرکات را نگاه کنیم می بینیم که این صنایع ما وابسته به واردات مواد اولیه، ماشین آلات و تجهیزات صنعتی هستند. اگر امروز برای یک واحد صنعتی ما در کشور مشکلی از نظر قطعات پیش بیاید و نقصی در تجهیزات پیدا کند باید دوباره سفارش بدهد که از خارج وارد شود. بنابراین هرچه دلار بیشتری بپردازد به قیمت تمام شده محصولش افزوده می شود.
درست است که افزایش نرخ دلار و کاهش پول ملی برای کشوری مثل چین و کشورهای اروپایی که صنعت ساز هستند فرصت بزرگی برای این است که صادرات خود را توسعه دهند. آمریکا هم نرخ دلار خود را در مقابل رقبایی مثل چین یا ژاپن تعمدا پایین نگاه می دارد به این دلیل که می خواهد برای وارد کنندگان این صرفه وجود داشته باشد که با دلار ارزان آمریکایی جنس از آمریکا وارد کنند. ولی حساب آمریکا، چین، ژاپن، کره جنوبی که صنعت ساز هستند و طراحی صنعتی می کنند و ماشین آلاتی که باید محصول تولید کنند تماما طراحی خودشان است از حساب ما که وارد کننده صنعت هستیم جداست. آنها هرچه قدر نرخ پول ملی شان در برابر ارزهای خارجی پایین باشد قدرت رقابتی شان بالا می رود صادرات بیشتری می توانند بکنند ولی برای کشوری که هشتاد درصد تولیدات داخلی ان وابسته به واردات مواد اولیه، ماشین آلات و تجهیزات صنعتی است، هرچه قدر نرخ برابری پول ملی آن پایین آید به همان نسبت قیمت تمام شده محصولش بالا می رود و قدرت رقابتش در بازارهای صادراتی کاهش می یابد. ضمن این که به همان نسبت کیفیت محصول تولید شده نیز افت می کند. این مشکلی است که از زمانی که نرخ دلار به صورت جهشی افزایش یافته است تولید کنندگان ما با آن مواجه شده اند. بنابراین در بسیاری از موارد دیده می شود که این واحدهای صنعتی با حداقل ظرفیت کار می کنند، یا حتی برخی ممکن است نتوانند دیگر به کار تولیدی خود ادامه دهند.
مسئله دیگری که باید در مورد اظهار نظر آقای رئیس جمهور در مورد صادرات غیر نفتی و بی نیاز به ارز نفتی ذکر کرد این است که صادرات غیر نفتی را چه کسی انجام می دهد؟ مسلم است که این بخش خصوصی است که باید صادرات نفتی را انجام دهد و در آمد ارزی ایجاد کند. بنابراین درآمد ارزی در اختیار صادر کننده بخش خصوصی است. بعد از جهش قیمت ارز مشکلی که ایجاد شده است این است که دولت به صادرکنندگان می گوید ارزی که از صادرات کسب کرده اند را باید در اتاق مبادلات ارزی بفروشند. در حالی که صادرکنندگان معتقدند که چنین اقدامی به سود آنها نیست. وقتی می توانند ارز خود را در بازار آزار بیش از سه هزار تومان بفروشند چرا در اتاق مبادلات ارزی به قیمت پایین تر بفروشند؟ این چالشی است که بین دولت و صادر کنندگان غیر نفتی در مورد ارزی که از صادرات به دست می آید ایجاد شده است. صادر کنندگان می گویند که این ارز کسب شده سرمایه شخصیشان است و می توانند به هر کسی که می خواهند بفروشند یا اساسا می توانند در خارج از کشور هزینه کنند. در مقابل دولت می گوید این سرمایه ملی است؛ و درآمد ارزی که به واسطه صادرات کالا کسب شده باید به کشور و ارد شود و در اتاق مبادلات ارزی فروخته شود. قبلا، در سالهای گذشته، قراردادی بین صادرکنندگان و دولت برقرار می شد به عنوان پیمان ارزی که صادر کننده تعهد می کرد ارز حاصل از فروش کالا را در داخل کشور به بانک مرکزی بفروشد و در مقابل آن ریال بگیرد. این پیمان سپاری در چند سال گذشته تحت تاثیر تحولات قیمت ارز از بین رفته است و صادرکننده می گوید که صاحب اختیار ارزی است که از راه صادرات کسب می کند. در اینجا چه باید کرد؟ اگر صادر کننده نخواهد که ارز حاصل از صادرات را به داخل بیاورد و در داخل کشور بفروشد، دولت چگونه می تواند شصت میلیارد دلار مورد نظر را به دست بیاورد؟
ضمن این که نیازهای ارزی کشور نیاز خطی و ثابت است بلکه سینوسی است؛ یعنی هرچه جمعیت کشور افزایش یابد و هزینه ها در دنیا بالا رود نیازهای ارزی کشور نیز افزایش پیدا می کند. بنابراین از این نقطه نظر اگر دولت مردان محترم نگاهی به این داده ها بکنند فکر می کنم در نگرش خود نسبت به نیاز کشور به درآمدهای نفتی تجدید نظر می کنند. درست است که در برنامه توسعه پنجم گفته شده که وابستگی کشور به درآمدهای نفتی باید به حداقل برسد ولی متغیر های بیرونی را باید در نظر گرفت. برنامه ها نمی تواند صد درصد طبق خواست برنامه ریزان پیش رود. پیشرفت و تحقق این برنامه ها تابعی است از متغیر های بیرونی در حوزه اقتصاد، سیاست و روابط بین الملل. این گونه نیست که این برنامه ها به صورت انتزاعی و دقیقا به صورتی که نوشته می شدند پیش بروند. به این دلیل من ضمن این که اعتقاد دارم نفت خام فروشی باید روزی در کشورمان متوقف شود معتقدم ما امروز به درآمدهای نفتی نیاز داریم.
آنچه مسئولین باید توجه کنند این است که از سرمایه جوانان تحصیل کرده استفاده کنند و با پیوند زدن این استعدادها با صاحبان سرمایه به فضای کسب و کار در داخل کشور رونق دهند. در این شرایط است که ما می توانیم نفت و گازمان را به محصولات نهایی پتروشیمی تبدیل کنیم و به چندین برابر قیمت نفت خام بفروشیم. در آن شرایط است که می توانیم بودجه کشور را از درآمدهای نفتی مستقل کنیم تا با تغییر در قیمت نفت عزا نگیریم و نگران باشیم که تکلیف کشور چه می شود. همه این مشکلات ناشی از خام فروشی نفت است و باید فکری و راه حلی به این نفت خام فروشی کنیم. چنین کاری نیاز به عزمی جزم دارد ولی این که ما در یک بازه زمانی یک ساله به کلی از درآمدهای نفتی بی نیاز شویم شعاری به نظر می رسد که با واقعیت هایی که دیده می شود سازگار نیست