ايرن: شايد براي بسياري از طبيعت دوستان جهان مشاهده هوبره در استراليا امري غريب به نظر آيد ولي در علفزار ها، بيشه زار ها و مزارع پهناور مرکز تا شمال استراليا و حتي جنوب گينه نو هوبره استراليايي Ardeotis australis وجود دارد که به بوقلمون بيشه زار در بين بوميان استراليا شهرت دارد.








ارتفاع در نرها به 1.2 متر و پهناي دو بال به 2.3 متر نيز مي رسد. ميانگين وزن نر 6.3 کيلوگرم و ماده 3.2 کيلوگرم بوده ولي از نظر رنگ آميزي هر دو به يکديگر شباهت دارند. بزرگترين نمونه ثبت شده نري در بيرون شهر ويکتوريا بود که وزني برابر با 14.5 کيلوگرم داشت.


در حال حاضر اين گونه هوبره از پراکنش و پايداري جمعيت خوبي در شمال استراليا برخوردار مي باشد ولي در قرن گذشته تغذيه جانوران بيگانه چون روباه و خوک هاي فراري از تخم و جوجه و فشار شکارچيان و چراي گسترده رمه هاي دام باعث نابودي او در جنوب شرقي کشور گشته است.
در استرالياي مرکزي هوبره منبع غذايي مطلوبي براي بوميان به شمار مي رود و از پر هاي آن در اجراي مراسم آئيني انها استفاده مي گردد. در شرايط کنوني، تنها بوميان مجاز به شکار هوبره مي باشند و استراليايي هاي انگلو ساکسون نژاد از اين امتياز برخوردار نيستند.
بخش سترگي از اقتصاد و بويژه صادرات سودمند استراليا به فروش فراورده هاي کشاورزي و دامي به کشورهايي چون شيخ نشين هاي حاشيه خليج فارس در ارتباط مي باشد. مقايسه اي ساده بين ترکتازي و جولان دهي آزادانه شيخ بچگان قوشباز به دنبال هوبره در کشورهايي چون ايران و الجزاير و اخيرا مغولستان و منع قانوني شکار اين گونه براي همه بجز بوميان تنها اسباب شرمندگي خواهد بود. تصميم گيرندگان در کانبرا و سيدني نيز مي توانند براي تشويق شيوخ به خريد هرچه بيشتر گندم و گوشت گوسفند، به هر بهانه و حتي به عنوان شکار تحت پوشش مقاصد علمي، چوب حراج بر جمعيت هوبره هاي خود بزنند و چه جايي بهتر از دشت هاي صاف استراليا براي قوشبازان سوار بر خودرو هاي آنچناني.
پس چرا اين کار انجام نمي گيرد؟
به يقين در استراليا نيز مانند همه کشورهاي کره ارض در بين مردم و مقامات افرادي باشند که بدست آوردن سود آني را بر هر چيز دگري ارجح بدانند. خوي بشر تغيير ناپذير است ولي آمار و تصاوير شيوخ قوشياز هوبره افکن در ايران و عراق و الجزاير و پاکستان نشان از حکايت ديگري دارند که بس تلخ مي باشد.
حاج مهدي قلي خان مخبر السلطنه در خاطرات خود از قول حکيم الممالک وزير دربار مظفرالدين شاه نوشت که پس از کشتن ناصرالدين شاه و بر تخت نشستن وليعهد پير، همراهان او مي گفتند که ما چهل سال در تبريز گرسنگي کشيديم، اين شاه چهار سال بيشتر زنده نيست، بايد در اين فرصت اندک بار خودمان را ببنديم.