به گزارش
گرداب، پايگاه خبري "اينفووارز"، در گزارشي به قلم "اندرو استيل"، مينويسد: فيسبوك اولين قدم براي عادت دادن مردم به تحت مراقبت بودن براي رديابي افراد و گروهها است كه به نظر مي رسد فاصله زيادي با نصب ريز پردازنده زير پوست مردم نداشته باشند.
شبكه خبري "آرافآيدي" در مقالهاي با عنوان بيخطر "پاركهاي آبي و تفريحگاههايي كه ميتوان در آنها از دستبندهاي ارتباط با فركانس راديويي (دستبند آرافآيدي) استفاده كرد"، نوشت: مجموعهاي از هتلهاي داراي پاركهاي آبي سرپوشيده در آمريكاي شمالي از دستبندهاي آرافآيدي استفاده ميكنند؛
به اين ترتيب مهمانان ميتوانند داخل باجهها از خود عكس بگيرند، سپس عكسها به صورت خودكار وارد صفحه فيسبوك آنها ميشود.
اين روش گرفتن عكسهاي خانوادگي در تعطيلات بيخطر به نظر ميرسد، اما اين مقاله ميافزايد: دستبندها كليد اتاق مهمانها و صورت حساب داخلي هتل هم هستند.
اين تنها نمونهاي از كاربرد فيسبوك براي عادت دادن مردم به تحت مراقبت بودن است، گروهي از مردم با شوق (و ناآگاهانه) از آن استقبال ميكنند و گروه ديگر تنها به خاطر راحتي خودشان تسليم آن ميشوند.
فيسبوك در تلاش است براي بازاريابي دستبندهاي آرافآيدي ردياب (تنها يك گام ديگر باقي مانده است تا ريزتراشهها را زير پوست شما نصب كنند)، با چند شركت مختلف همكاري ميكند تا بتواند فناوري توليد اين دستبندها را بهبود بخشد و از اين اقدام به عنوان قدم بعدي در تكامل عرصه فناوريهاي اجتماعي ياد ميشود و نه به عنوان زنجير نامرئي به دقت پشتيباني شدهاي كه تمدن را به قهقراي بردگي جديد سوق ميدهند.
فيسبوك: جايگزين خرد جمعي جامعه
شبكههاي اجتماعي به واسطه برآوردن خواستههاي مردم (خصوصا نوجوانان و جوانان) در زمينه جامعهپذيري و معاشرت با ديگران به شيوهاي نظارت شدهتر و خصوصي (اگرچه در واقع چنين نيست) تبديل به يكي از نيروهاي قدرتمند دنياي در حال تغيير شدهاند. اما اين شبكهها چاه بيپاياني براي گردآوري اطلاعات در مورد افراد نيز هستند؛ كاري كه در گذشته چندان آسان نبود.
در حالي كه فيسبوك پرچمدار فعلي اين صنعت است، شبكههاي اجتماعي به نحو موفقيت آميزي مردم سرتاسر جهان را به مشاركت گذاشتن اطلاعات مربوط به خود- از جزئيات خصوصي زندگي شخصي گرفته تا افكار دروني- وسوسه كردهاند. كسي كه تنها يك دهه پيش روي كره زمين زندگي ميكرده در برخورد با هنجارهاي نوين فرهنگ اجتماعي همگاني دنياي امروز به وحشت خواهد افتاد.
فيسبوك تنها ابزاري براي آشنايي با افراد جديد و پي گيري فعاليتهاي دوستان نيست؛ مقامات قضايي براي تحقيق درباره جرائم و كارفرمايان براي يافتن كارمندان احتمالي خود از اين شبكه استفاده ميكنند.
امروزه شركتها تاريخچه فيسبوك متقاضيان كار را بررسي ميكنند. البته همه از اين حقيقت آگاهند و آن را به عنوان امري "عادي" پذيرفتهاند. شايد در آينده نزديك استخدام شدن بدون داشتن تاريخچه فيسبوك تقريباً ناممكن باشد. در حال حاضر به دليل انفجار دروني و پيوسته اقتصاد جهاني، كارفرمايان امتيازات بيشتري نسبت به نيروي كار خود دارند و بيش از هر زمان ديگر وقتشان را به تحليل، بررسي ارقام و طبقهبندي اختصاص ميدهند.
شركتها در زمان انتخاب كارمندان جديد ميتوانند تا حد مطلوب دقيق و حساس باشند. البته فيسبوك تنها بخشي از اين فرآيند است. از ابزارهاي فنشناختي ديگري از قبيل آزمون رايانهاي "شخصيت" (مقياس احتمال فرمان برداري ذهني) نيز استفاده ميشود. در اين آزمونها پرسشهايي از اين قبيل مطرح ميشود: "ديدگاه شما درباره روند فعلي حركت جهان چيست؟" البته چنين پرسشهايي هيچ ارتباطي با شغل مورد درخواست ندارد.
كارفرمايان براي قضاوت درباره عادتهاي شخصي، دوستان و شايستگي سياسي متقاضيان به صفحه فيسبوك آنها مراجعه ميكنند. با در نظر گرفتن برابري تمام شرايط، به احتمال بسيار زياد كارفرمايان بين دو متقاضي- يكي با تاريخچه فيسبوك همگاني كه نشاندهنده الگوي زندگي اوست و ديگري با تاريخچه فيسبوك خصوصي يا بدون چنين تاريخچهاي- كسي را انتخاب ميكنند كه درباره زندگي شخصي او به دقت تحقيق كرده و مطمئن باشند با الگوي استخداميشان تناسب دارد، نه كسي را كه زندگي شخصياش رازگونه باشد.
اين كه آيا اين پيش داوري مورد پذيرش كارفرمايان هست يا نه بحث ديگري است، اما نگاهي صادقانه و دريافت همگانيمحور به ماهيت انسان و اهميتي كه شركتها به تاريخچه فيسبوك متقاضي و ردپاي شبكهاي او ميدهند نشان ميدهد كه اين پيشداوري حقيقت دارد. طي مصاحبههاي شغلي از متقاضيان درخواست شده كه تاريخچه فيسبوك خود را نمايش ميدهند، حتي از متقاضيان در شهر "بزومنت"، درخواست شده كه كلمه عبور شبكه اجتماعي خود را آشكار كنند.
از آنجا كه پول ابزار بقا در جوامع امروزي است، ضرورت داشتن تاريخچه فيسبوك (يا هر نمونهاي كه پايگاه اطلاعاتي رديابي اجتماعي در آينده پيش روي افراد بگذارد) در مرحله اول از طريق فشار اجتماعي و اقتصادي مورد اجرا قرار ميگيرد، نه از طريق وضع قوانين.
فيسبوك شما را رديابي ميكند
شايد هيچوقت از خودمان نپرسيده باشيم كه انگيزه فيسبوك از گردآوري و نگهداري اطلاعاتي كه درباره آنها پرسش ميكند چيست. فيسبوك در واقع پايگاهي اطلاعاتي براي رديابي افراد و گروهها است. به گفته يكي از كارمندان فيسبوك در مصاحبه با مجله اينترنتي "رامپوس"، فيسبوك نه تنها اطلاعات ارسالي اعضا بلكه تكتك كليكهاي آنها در زمان حضور در وبگاه را پيگيري ميكند.
اين بدين معناست كه- جدا از اطلاعاتي از قبيل فعاليتهاي مورد علاقه، مذهب، گرايش جنسي و تعداد اعضاي خانواده كه داوطلبانه در اختيار اين شبكه قرار ميگيرد- ف
يسبوك ميداند شما روي كدام يك از لينكهاي ارسالي دوستان كليك ميكنيد، تاريخچه چه كسي را نگاه ميكنيد و چه عكسهايي را تماشا ميكنيد. اين اطلاعات به تنهايي دادههاي بسياري درباره علايق، ديدگاهها، روابط شخصي و حتي گرايشهاي عاشقانه شخص به دست ميدهد... اطلاعاتي كه ميتوان از آنها براي تشكيل پروندههاي روانشناختي براي افراد مورد نظر استفاده كرد.
به علاوه بازيهاي فيسبوك با مخفي كردن پرسشهاي آزمون شخصيت شناسي در قالب سرگرمي، اطلاعات مفيدي درباره اشخاص به دست ميدهد. فيسبوك دوستان واقعي شما را هم ميشناسد. حتي اگر صفحهاي با 5 هزار دوست داشته باشيد، اطلاعات شخصي خود را به آن ارسال نكنيد و تنها تعداد كمي از دوستانتان را "شخصاً " بشناسيد، فيسبوك غالباً اين افراد را به عنوان دوستان دست اول شما در تاريخچهتان معرفي و هنگام استفاده از جعبه جستجو، آنها را به صورت خودكار پيشنهاد ميكند.
جادهاي به سوي جهنم
سال گذشته همكاري فيسبوك با شركت كوكاكولا براي توزيع دستنبدهاي آرافآيدي ميان نوجوانان بازديد كننده از دهكده كوكاكولا با هدف بررسي و ارسال فعاليتهاي آنها به صفحه فيسبوكشان مورد استقبال همگاني قرار گرفت.
همه بر اين باور بودند كه از اين طريق فيسبوك وارد دنياي واقعي شده است. با توجه به ماهيت حقيقي فيسبوك، مفهوم حمله به دنياي واقعي و تغيير دادن آن كابوس وحشتناكي است كه بيشتر مردم آمريكا هنوز متوجه آن نشدهاند و بدتر آنكه شايد تا زمان محقق شدن اين كابوس به ماهيت آن پي نبرند.
اگر طرفداران جهانيسازي به هدفشان برسند، پول نقد از موازنات مالي خارج ميشود، بنابراين، تمام دادوستدها به صورت ديجيتالي انجام ميشوند و قابل ردگيري خواهند بود و در صورت تمايل مديران شبكه نظارتي متوقف ميشود.
جامعهاي كه با الگوبرداري از آزمايش دهكده كوكاكولا و پارك آبي كه در ابتداي اين مقاله نقل شد، ساخته شود، در حقيقت زنداني است كه در آن هيچ رازي پنهان نميماند و هيچ اقدامي بدون بررسي و تاييد چشمي كه همه چيز را ميبيند، عملي نيست.
در چنين دنيايي ممكن است مردم بتوانند فضاهاي شخصيشان را انتخاب كنند و اجازه ندهند ديگران به اطلاعات شخصي آنها دست پيدا كنند، اما اين فقط آرامشي توخالي است. اطلاعات همچنان باقي ميماند و كساني كه اجازه رسمي داشته باشند ميتوانند آنها را بازيابي كنند.
اين به اين معناست كه افراد ممكن است بتوانند رازهاي خود را از بردههاي ديگر پنهان نگاه دارند، اما نميتوانند چيزي را از اربابانشان مخفي كنند. تحت مراقبت بودن فقط به اين معنا نيست كه افراد متعلق به طبقات بالاتر جامعه ميتوانند بر فعاليتهاي افراد طبقات پايينتر نظارت داشته باشند. هدف از مراقبت نظارت است و اين دقيقاً همان هدفي است كه فناوري آرافآيدي فيسبوك دنبال ميكند.
"فوتوريست"ها با خوشحالي درباره آمريكايي صحبت ميكنند كه در آن سياستهاي دولت مادر به وسيله فناورياي به اجرا گذاشته ميشود كه بر تمام حركات افراد، خريدهاي آنها و حتي غذا خوردنشان نظارت ميكند.
تابستان گذشته مقالهاي درباره يك بازي كامپيوتري به "سيايا" نوشتم؛
اين بازي با شادي تمام آيندهاي را به تصوير ميكشد كه در آن اشيا اطراف ما تمام حركاتمان را ثبت ميكنند (مثلا كفشهايمان نظارت ميكنند كه آيا پياده تا محل كار رفتهايم يا با اتوبوس و مسواكهايمان اطلاعات مربوط به اينكه در يك صبح خاص دندانهايمان را مسواك زدهايم يا نه ثبت ميكنند) و براي "رفتارهاي خوب" به ما پاداش ميدهند. اين پاداش ممكن است تخفيف در ميزان حق بيمه يا اعتبار براي خريد محصولات خاص باشد.
چند سال پيش در "شبكه ديسكاوري" برنامهاي با عنوان "دو هزار و پنجاه و هفت علامت سوال" پخش شد. اين برنامه آنچه را كه نظارتگران طرفدار جهانيسازي پس از تثبيت كامل شبكه نظارتي خود در جامعه مد نظر دارند، به صورت مستند داستاني به تصوير ميكشد.
بخشي از اين مستند داستاني با عنوان "بدن"، جهاني را به تصوير ميكشد كه در آن توالتها ادرار افرادي را كه از آنها استفاده ميكنند آزمايش كرده و نتيجه را براي شركت بيمه فرد ارسال ميكنند (مردي يك شب پس از نوشيدن مشروبات الكلي، توالت را با ريختن ادراري كه قبلا در ظرفي نگاه داشته بوده گول ميزند. پس از كشف اين دغل بازي، بيمارستان در يك مورد ضروري از درمان او سر باز ميزند).
اين داستان نشان ميدهد كه در چنين دنياي نويني زندگي خصوصي معنايي ندارد. در اين برنامه نمايندگان بيمه مانند خدايان در ساختمانهاي فوتوريستي معادل مراكز تلفن امروز نشستهاند، همواره با استفاده از ابزارهاي رديابي داخل لباس افراد بر آنها نظارت ميكنند، براي آنها هشدارهايي ميفرستند (مثلا از طريق آينه دستشويي براي آنها هشدار ميفرستند كه روش مسواك زدنشان صحيح نيست) و قدرت مطلق در اختيار آنهاست تا تصميم بگيرند آيا پس از وقوع حادثه براي كسي بايد آمبولانس فرستاده شود يا نه.
اين برنامه آشكارا ميكوشيد با برجستهسازي فناوري نجاتبخش، چنين آينده برنامهريزي شدهاي را مثبت جلوه دهد، اما به هر حال نظارت كامل بر افراد و جامعه نيز در اين مستند داستاني به طور كامل به تصوير كشيده شده است. در اين آينده شركتهاي بيمه و دولت (علاوه بر صنايع ديگر) با هم همكاري ميكنند و تصميم ميگيرند كه كدام يك از عادتها و رفتارها مطلقا خوب و كدام يك مطلقا بد هستند.
در چنين جامعهاي انسان همواره كودكي است كه بايد به فرامين پدري ناشناس و مقرراتي گوش فرا دهد.
اين جاده جهنم است، جادهاي كه تمام ملتهاي خواهان برنامهريزي مركزي قبلا پيمودهاند. تنها تفاوتهاي موجود وجود فناوري اجرايي قويتر و مردمي است كه چنان تحت تاثير شعارها قرار گرفتهاند كه معناي آزادي حقيقي و در نتيجه راه مبارزه با بردگي را نميدانند.
فيسبوك سرآغاز اين برنامه است... آواز دوردستي در باد كه از جوانان
دنيا ميخواهد حريم خصوصي خود را به شبكه نظارتي بفروشند. فيسبوك افسونگري است كه رهبري صف لعنت شدگان را بر عهده گرفته است و
دنيا را رقصكنان به سوي غل و زنجير بردگي پيش ميبرد ... با ضربات طبل نظم نوين جهاني.
منبع:
فارس