خبرآنلاین: باشگاه راه آهن آخرین شب تجلیل هایش را هم چهارشنبه شب با بزرگداشت یاد بابک معصومی و تجلیل از آمنه بهرامی به پایان رساند. مراسمی که اشک های بسیاری را از چشمها جاری کرد. مراسمی که درست همزمان با بازی تیم راه آهن با نفت شروع شد و کمی بعد از آن با حضور علی دایی که خسته و کوفته خودش را از ورزشگاه روبرویی به ورزشگاه اکباتان رسانده بود به پایان رسید.
مراسم درحالی برگزار شد که در ورزشگاه روبرویی یعنی شهید دستگردی ، تیم دایی بازی داشت. در هر دو ورزشگاه، جمعیت قابل توجهی بودند. از یک طرف صدای بوق و فریادهای استادیومی و از یک طف اکوی نوای آهنگ و سخنرانی در هم تنیده بودند . حرف های آمنه بهرامی و اشک های مادر بابک معصومی فضایی خاص به شب آخر تجلیل ها در راه آهن داده بود. راه آهنی که تیمش در ورزشگاه بغلی به گفته مربی بنامش اسیر ناداوری شده بود و برد را از آنها گرفته بودند.
چون دو شب قبل در شروع این محمد حسن انصاری فرد بود که شروع به سخنرانی کرد:« اول می خواهم درباره خانم بهرامی بگویم. ایشان که با گذشت شان ، درس بزرگی به همه ما داد. او سرمشقی شد برای همه مردم ایران.»
و سپس از بابک معصومی گفت؛« 5 سال او یار و یاورم بود. 4 قهرمانی با هم در آسیا بدست آوردیم و یکسال در تام ایران خودرو بازی کردیم. حضور مادر و برادر بابک در شبهفتش ، جای خالی او را در محفل مان بیشتر نمایان می کند. همه غمگینیم از رفتنش.»
و بعد از مدیر راه آهن نوبت رسید به آمنه بهرامی تا از ماجرایی سخن بگوید که تا قبل از این هیچ وقت نگفته بود. اینکه چطور شد تا او تصمیثم گرفت از کسی که روی صورتش اسید پاشیده بود بگذرد؛« یکی از دوستان صمیمی ام سه بار خواب حضرت امام رضا(ع) را می دید که هربار حضرت می فرمودند آمنه را بیاورید به حرم. بار سوم که این را گفت چیزی در دلم گفت که باید بروم. سال ها بود که مادرم چون حاجتش برآورده نشده بود ، با حضرت قهر بود و یک جورهایی ما هم انگار به مشهد نمی رفتیم. اما حضرت مرا به سمت خودش می خواند و وقتی رفتم حسی داشتم که غیر از بخشش به هیچ چیز دیگری فکر نمی کردم. راستش اصلا تا قبل از رفتن به حرم آقا اصلا خیالی برای بخشش نداشتم.» آمنه سوزناک حرف می زد و سیل اشک های حاضرین را انگار پایانی نبود.
اواخر حرف های آمنه بود ،که علی دایی هم خسته از مسابقه ای سخت و البته شاکی از وضع داوری ، خود را به مراسم رساند.
حالا نوبت به علی دایی بود که سومین سخنرانی اش را در سومین شب مراسم تجلیل ، ایراد کند. او از بابک شروع کرد:« بابک و من اگرچه هیچ وقت همبازی نبودیم اما بارها با هم بودیم. در اردو ها ، برنامه های مختلف. او نه فقط برای ورزشکاران که اصلا اسوه مبارزه با سرطان شد. پسری که الگوی اخلاق بود با مبارزه جانانه اش توانست سرطان را شکست بدهد اما این قدر بی وافایی دید که... راستش وقتی برادرش آن حرف ها را درباره فوتش زد ، دل همه عاشقان فوتبال سوخت. او این همه جنگید و سرطان را شکست داد اما بی وفایی های عده ای در فوتبال کارش را به سکته مغزی رساند.» دایی با بغض حرف می زد و بعد از کمی مکث چند کلمه ای درباره آمنه بهرامی گفت:« ایشان هم با کاری کردند ، به همه ما یاد دادند گذشت یعنی چه. فکر نمی کنم هیچ یک از ما برای مسائلی خیلی کوچکتر از این حاضر باشیم از حق مان بگذریم اما این خانم کاری کرد تا همه ما درس بگیریم. اگرچه من هم مثل استاد بزرگوارم جناب آقای مسجد جامعی عزیز اعتقاد دارم حتی اگر آمنه ببخشد جامعه مسئول این فاجعه را نمی بخشد و مجازات می کند.»
و این تقریبا پایانی بود بر شب آخر تجلیل ها در باشگاه راه آهن که با حواله های سفر به مکه مکرمه برای آمنه بهرامی و مادر بابک معصومی به پایان رسید تا باشگاه خصوصی راه آهن پیشگامی باشد برای برگزاری مراسم فرهنگی ورزشی در فوتبال کشورمان تا شاید روزی از راه برسد که ناپاکی ها در فوتبال مان را پندهای اخلاقی ، بشویند.
The underlying connection was closed: Could not establish trust relationship for the SSL/TLS secure channel.