دلتنگی آسمان برای ستارههایش
نمایش
«اسب و سیب و بهار» كه این روزها در تالار هنر اجرا میشود، برگرفته از اثر
احمدرضا احمدی، شاعر و نویسنده كودكان و نوجوانان است.
همین اقتباس خود ارزش و اعتبار اجرا را مضاعف میكند، اما این دلیلی نیست تا گروه نویسنده و كارگردان در پردازش درام از هماهنگی و ضرباهنگ درست متن و بعد اجرا غافل شوند.
طولانی بودن اجرا
طولانی شدن اجرا چندان هم برای بچهها خوشایند نیست و میشد به دلیل تكرار، برخی از لحظات را كوتاهتر كرد. قصه از این قرار است كه
بهار تنهاست و پدر و مادرش به دلیل دلمشغولیهای خود چندان توجهی به این دختر ندارند. این هم حال و احوال بسیاری از كودكان ما در شهرهای بزرگ است. البته او به كمك طبیعت خود را از این تنهایی میرهاند و این خود جاذبه اثر را بیش از حد معمول میكند؛ چرا كه
نمایش طبیعت را یك راه برونرفت از تنهایی، یاس و ناامیدی معرفی میكند كه این خود یك راه حل درست و حیاتی است.
بهار در دل تنهایی با شمردن ستارهها، خود را در دل خواب و خیال غرق میكند. او در این شب خوابش نمیگیرد و حالا میخواهد به كمك آسمان یكی از قصههای مادربزرگش را كامل كند، چون او هر شب تا مقدمه قصه پیش میرفته و بعد خوابش میگرفته است. آسمان پر از
سیب است و دلیلش هم این است كه آسمان حسرت داشتن
سیب را به دل داشته و درخت
سیب هم میخواسته به جای سیب، ستاره داشته باشد؛ یك هوس زودگذر كه حالا آسمان را دلتنگ ستارههایش كرده است.
بهار مامور است كه آسمان را با برگرداندن ستارهها از دلتنگی برهاند. او باید سوار بر
اسب سفیدش شود و در باغ
سیب سراغ درخت شانزدهم برود و این
سیب را كه از آسمان گرفته به درخت برگرداند و ستارهها را برای آسمان ببرد. متاسفانه كار به همینجا ختم نمیشود چون درخت، ستارهها را به دریا بخشیده و از او ماهی گرفته است. دریا هم ستارهها را به گندمزار داده و از او سنجاقك گرفته و گندمزار هم ستارهها را به بركه داده و از او قورباغه گرفته است.
بركه هم ستارهها را به شاهزاده خانوم داده و از او تصویرش را گرفته، شاهزاده خانوم هم ستارهها را به قویترین مرد داده و حالا ستارهها در چنگ آقای جنگ است و باید
بهار هزار لبخند بسازد تا با دادن آنها به سربازها، جنگ را متوقف كند. اینجاست كه تكراری شدن میزانسنها از حوصله تماشاگر كودك و نوجوان خارج است. حتی تماشاگر بزرگسال هم نمیخواهد یك روند تكراری را ببیند برای همین لازم است كه كارگردان تكرار سوژهها را به شكل موجزتری برای مخاطبش ارائه كند.
بسته شدن چشم تماشاگر
نكته بعدی كه بیحوصلگی را ایجاد میكند همانا استفاده از نور كم است. بچهها زیاد از فضاهای تنگ و تاریك خوششان نمیآید، بنابراین لازم است كه با نورپردازی شاد و نورانیتر این اشتیاق را در اذهان كودكان ایجاد كرد. شاید شب بودن دلیل این تاریكی فضا باشد یا پخش تصویر بر پردهها چنین چیزی را موجب شده است، پس باید به دنبال ارائه تمهیدات و تكنیكهایی باشیم كه از بستهشدن چشم بچهها جلوگیری كند.
غنیزاده به دنبال ارائه تكنیكهای نوین و نوآوری در شكل اجراست. اینكه به تصویر اهمیت قائل میشود خود حائز اهمیت است، چراكه بچهها از دیدن تصاویر به وجد خواهند آمد. اصلا دنیای فانتزی نیز خیالانگیز است و در آن تصاویر حرف اول و آخر را میزند.
البته لحن و بیان شاعرانه كه ریشه در اثر احمد رضا احمدی دارد، خود قابلیت اجرایی اثر را نیز بالا میبرد، اما این به تنهایی كافی نیست. باید قابلیت دراماتیك هم بالاتر برود. متاسفانه براحتی نمیتوان در حد انتظار كودكان كار كرد، چرا كه دنیای عجیب و ناشناختهای دارند. باید آنقدر با بچهها كلنجار رفت تا دنیای آنان را بازیافت.
بازیها
آنالی شكوری در این سالها حضور مثبتی در نمایشهای كودك و نوجوان داشته و بازیاش آزاردهنده نیست. در حالیكه برخی از بازیگران وقتی در لباس بچهها ایفای نقش میكنند از پس ارائه آن بر نمیآیند. آنالی شكوری مثل یك كودك رفتار میكند و همین خود احساس خوشایندی برای آنان ایجاد میكند. یعنی حس نمیكنند كه یك آدم بزرگ در پوست و جلد آنها فرو رفته است.
همین خود باعث میشود با تمام مرارتهای لحظهای باز بچهها همچنان سرنوشت
بهار خانوم را با بازی شكوری ادامه دهند. آنالی شكوری از بازی و بیان بدنی غافل نیست و میداند كه باید در ارائه دیالوگ و قصهگویی نیز از بیانی متنوع و موثر بهرهمند باشد. بازیگران دیگر هم تلاش خود را كردهاند كه حضورشان ولو كوتاهتر خوش جلوه كند، حالا در هر لباس و نقشی كه كارگردان برایشان در نظر گرفته است.
بهار به آرزوی خود میرسد، یعنی آسمان را به ستارههایش میرساند و خود نیز نجات مییابد چون در گستره طبیعت همه چیز رنگ و لعاب دوستی به خود گرفته و در نبودن آدمی جایگزین خوبی برای او میشود.
The underlying connection was closed: Could not establish trust relationship for the SSL/TLS secure channel.