شاید یکی از آخرین پناهگاه های
پلنگ عربی در کوهستان های «ضفار» در جنوب عمان و در مجاورت دریای عرب باشد. یک گروه پژوهشی از ژانویه تا فوریه سال 2008 با استفاده از دوربین تله ای(Camera trap) و برآورد نمایه ها در دو وادی «عمات» و «عیون» جمعیت
پلنگ عربی و طعمه ها و دیگر گوشتخواران این زیستگاه را برآورد کردند.
وزش بادهای «مونسون» از اقیانوس هند باعث بارندگی هایی در کشور عمان می شود و همین امر در کنار شرایط کوهستانی به غنای زیگونگی عمان افزوده است. در دره های واحه ها پس از هر بارندگی، سیلاب هایی به جریان می افتند که در کنار تغذیه منابع زیر زمینی، حیات این زیستگاه های یگانه را تضمین می کنند.
شواهد به دست آمده حاکی از حضور «گرگ عربی» (Canis lupus arabs)، «کفتار» (Hyaena hyaena sultana)، «کاراکال» (Caracal caracal schmitzi) و «گربه وحشی گوردون» (Felis silvestris gordoni) است و این احتمال وجود دارد که «گورکن عسلخوار» (Mellivora capensis) نیز در این واحه ها وجود داشته باشد.
روزگاری «اوریکس عربی»، «یوزپلنگ آسیایی»، «گورخر» و «شترمرغ» در این نواحی وجود داشتند ولی فشار شکار باعث نابودی این نمادهای بیابان شد. بررسی سرگین و نمایه های برجای مانده نشان دهنده تغذیه
پلنگ عربی از «آیبیکس نوبی» (
Capra ibex nubiana)، «هایریکس صخره ای» (
Procavia capensis) و «غزال کوهی» (
Gazella gazelle cora) است.
همانند دیگر زیستگاه ها، کاهش جمعیت گیاهخواران وحشی باعث تغذیه پلنگ و گرگ عربی از دام های اهلی و به ویژه بز شده که همین امر باعث شکار و مسموم کردن گوشتخواران می شود. در کنار برخورد بین دامدار و پلنگ، فروش قاچاق پوست و زنده گیری توله ها نیز مشکل ساز است. ماموران پلیس عربستان در ایام حج، چندین مغازه دار را که پوست جانوران وحشی و حتی
پلنگ عربی را در معرض فروش گذاشته بودند دستگیر کردند و در یمن در کنار قاچاق توله یوز و پوست و عاج از سومالی، توله های
پلنگ عربی جهت فروش در بازار سیاه کشور امارات متحده زنده گیری می شوند.
همجواری با کشور بی ثبات یمن و سابقه جنگ های داخلی دهه 1970-1960 ضفار، سلاح های زیادی را در دست مردم بومی این قسمت از عمان قرار داده است. گوشتخوارانی چون پلنگ و گرگ هم به دلیل شکار مستقیم و مسموم کردن و هم از دست دادن طعمه های خود بویژه آیبیکس نوبی به شدت در معرض نابودی قرار دارند. از دهه 1980 دو وادی عمات و عیون تحت پوشش چتر حفاظتی قرار گرفته و با به کار گیری و استخدام بومیان به عنوان گارد شکاربان، سعی در کاهش فشار بر این زیستگاه ها داشته اند.
«سبزپرس» در چند روز گذشته خبری درباره گرفتاری پیش آمده برای همیار گرامی منطقه «لاوردین» استان هرمزگان جناب آقای «علی زارع» نگاشته است که جای بسی اندیشه دارد.
در شماره 3، 4 نشریه شکار و دوستداران طبیعت در آبان ماه سال 1370 در صفحه 52، آقای «محمد علی بهادر» نوشتاری درباره زیگونگی «بستک» نگاشته بودند که در نوع خود جالب توجه است. کل و بز (اروپزو)، قوچ و میش (مش و قوچ)، جبیر، پلنگ، گرگ، گراز، کفتار، شغال (ترو)، شاه روباه، تشی (شوگرد)، گربه جنگلی (جرزه)، نمس (لشکی) و کاراکال غنای طبیعی این زیستگاه را شکوه می بخشند. به احتمال بسیار زیاد در قرن نوزدهم شیر آسیایی هم ساکن این زیستگاه بوده است. در سال 1819 W. Ousley که از جانب کمپانی هند شرقی به سفارت و به دربار فتحعلیشاه فرستاده شده بود، ضمن اشاره به وجود شیر در جنوب ایران می نویسد که بوشهر به علت داشتن شیر زیاد به معدن شیر معروف بوده است. (کتاب «پستاداران ایران» جلد دوم تالیف دکتر اسماعیل اعتماد) و به دلیل وجود یوز آسیایی در حاجی آباد بندر عباس و وجود جبیر در بستک، احتمال وجود این گربه تیزتک در این زیستگاه هرمزگان وجود داشته است.
تصویر شماره 23 در صفحه 64 کتاب ارزشمند «راهنمای پستانداران ایران» (تالیف «فرد ا. هرینگتون» و «بیژن فرهنگ دره شوری»، 1355) تابلویی زیبا از شکوه کوهستان های جنوب ایران است. مقایسه ای اجمالی بین لاوردین استان هرمزگان در شمال خلیج فارس و دو واحه عمات و عیون ضفار کشور عمان در نزدیکی دریای عرب نشان دهنده غنای زیگونگی لاوردین است.
در بین کشورهای حاشیه خلیج فارس، کشور عمان به لحاظ پایداشت زیستبوم کارنامه قابل قبولی داشته است. برای نمونه مدیریت زیستگاه های لاکپشتان دریایی و احیای جمعیت در لبه انقراض گونه منحصر بفرد «تار عربی» نشان دهنده عزم و پایداری مدیریت منابع طبیعی این کشور است. (هرچند تبلیغات وسیع و گسترده و هزینه بسیار در مجامع علمی جهان هم در به دست آوردن این نام نیک برای یک کشور نفتی بی تاثیر نبوده است!)
در اواخر دهه 1970 اهمیت پایداشت زیگونگی برای مدیران عمان آشکار شد و پس از مشخص کردن زیستگاه های طبیعی به حفظ و نگهداری آنها به شیوه عملی همت گماشتند. استخدام ماموران بومی به عنوان گارد شکاربان و خلع سلاح آبادی های اطراف یکی از کارآمدترین راهکارهای مدیریت زیستگاه در میان مردمی بوده است که دیدی نسبت به اهمیت حفاظت از طبیعت نداشته اند. (در دهه 1960 که یک گروه علمی به دعوت دولت اردن برای ارزیابی ایجاد شبکه پارک های ملی به این کشور رفته بودند در یکی از بادیه های شرق اردن به شیخ بدوی محترمی برخوردند که از شیوه کشتار شکارچیان جیپ سوار بسیار ناراحت بود. هنگامی که یکی از اعضای گروه شروع به شرح فلسفه ممنوعیت شکار کرد، جناب شیخ با تعجب گفت: حال اگر من شکار نکنم، همسایه من شکار می کند. پس ممنوعیت شکار چه فایده دارد؟!)
پس از ایجاد حداقل ثبات در عرصه زیستگاه ها نوبت به پژوهش های علمی رسید و از بیابان «ربع الخالی» و جنگل های کوهستان «حجر» تا سواحل دریای عمان گروه های مختلف به پژوهش مشغول هستند.
در ایران تعداد اندک ماموران محیطبان کار حفاظت را بسیار نا ممکن کرده است. بازنشسته شدن ماموران باتجربه، عدم آموزش مناسب و کاربردی ماموران جدید و بعضاً بی انگیزگی به دلیل برخی بی مهری ها (شهادت مامور حین انجام وظیفه و بازداشت و حبس محیطبانان) این سنگ بنای پایداشت زیگونگی طبیعی را به شدت لرزان کرده است.
می باید همواره بیاد داشت :
خشت اول چون نهد معمار کج
تا ثریا می رود دیوار کج
در این شرایط دشوار یکی از آخرین راهکارهای حفظ این شیر بی یال و دم اشکم طبیعت کشور، استفاده از همیاران راستین محیط زیست و به ویژه جوامع محلی است. در چند سال گذشته پس از افول تب ان. جی. او گری، عده ای به سرافت استفاده از پتانسیل بالقوه جوامع محلی افتادند ولی همانگونه که : «... خلق را تقلیدشان برباد داد ای دو صد لعنت بر این تقلید باد ...» نیروی کارآمدی که حتی در کشورهای آفریقایی جوابگو و کارا بوده است در ایران بیشتر مصروف برنامه های نمادین و نمایشی شده است و به احتمال بسیار زیاد تا مدتی دیگر به ورطه فراموشی سپرده می شود .
حال که با تمام این شرایط، شخصی بنام آقای علی زارع (معروف به باقر) حاضر به همکاری صادقانه با محیط زیست استان هرمزگان به عنوان همیار محیط زیست شده و بنابر شواهد موجود قابل تطمیع نبوده و در کار خویش ساعی و جدی بوده است، جفاکاری در حق ایشان گناهی نابخشودنی به حساب می آید.
حس مسئولیت پذیری ایشان بسیار بیشتر از بسیاری دانشگاهیان غیرواقعی است و اگر اینگونه افراد ساکن در محل به هر نحو مایوس و سرخورده شوند، با در نظر داشتن وضع و حال بازوی اجرایی محیط زیست از حالا باید دست به دعا برداشت که جناب شیخ اماراتی و قطری لطف فرموده و آخرین نماینده های جمعیت پازن و قوچ هرمزگان را با لنج به مجموعه های خصوصی خود منتقل فرمایند تا در آینده گردشگران ایرانی در ایام نوروز در دوبی شاهد شکوه از دست رفته کشور خود باشند.