زیست بوم/ بهاره رهنما*: قدیمها در هر زمانی قدیمهاست و من از بچگی جزو سوالهای سختم از خودم این بود که چرا قدیمها بهتر است.
این قدیمها چه مبنای مقایسهیی دارد که کافی است که از آن دور شویم تا قدرش را بدانیم. شاید این فقط ذات حسرتخور انسان است که خداوند در کتاب آسمانی ما هم به آن اشاره دارد، انسانی که هرگز راضی به نظر نمیرسد انسانی که همیشه در زیان است اما به شکل کلیاش اگر نخواهیم خیلی تحلیلگر واژهها و معانی باشیم و همین الان همین زمستان سرد سخت ۹۱ را مبنا قرار دهیم، اگر مثل من آدم خوشبین باشیم و شکرگزار چیزهای خوب حتی اگر اندک باشند باز هم نمیتوانیم ابرهای زیبای بچگیهایمان را که مثل تکه ابرهای پراکندهیی است در آسمان شهرمان هر لحظه به شکلی درمیآمدند فراموش کنیم، نمیتوانیم ستارههایی را که وقتی شبها در پشهبند توی ایوان یا روی پشتبام میخوابیدیم و با مادربزرگ ستارهها را میشمردیم فراموش کنیم.
منظورم این است که یک چیزهایی حق طبیعی زندگی کردن در هر شهری و هر کجای این دنیا است، تکنولوژی، پیشرفت، فرهنگ، اقتصاد پیشرو و علم و فناوری این روزها، در قبال حقوق اولیهیی که ما و کودکانمان از آن محرومیم، به کلماتی افسانهیی توهمآور میماند یاد سعدی و دوران دبستان بخیر…
هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است / و چون برمیآید مفرح ذات
پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمت شکری واجب، حالا اگر همه ناامیدیها و غم و غصههایمان را هم کنار بگذاریم باز هم نمیتوانیم برای نفس دود زدهیی که به سختی فرو میرود و چون برمیآید هیچ هم مفرح ذات نیست خدا را شکر میکنیم دلم میخواهد این روزها مثل کودکیهایم طناب اتصالم به خدا را محکمتر کنم و باور کنم کسی آن بالا صدای مرا میشنود که میگویم خدایا آیا کودکان من مستحق حتی هوایی پاکیزه هم نیستند.