نتشار عکسی که تماشاگران اندک کره جنوبی را در پایان مسابقه میان تیم ملی کشورشان و تیم ملی ایران در حال جمع آوری زباله های خود لابلای صندلی های ورزشگاه آزادی نشان می دهد یکبار دیگر این سوال را در ذهن ایجاد کرد که آیا ما ..
ماشاگران اندک کره جنوبی را در پایان مسابقه میان تیم ملی کشورشان و تیم ملی ایران در حال جمع آوری زباله های خود لابلای صندلی های ورزشگاه آزادی نشان می دهد یکبار دیگر این سوال را در ذهن ایجاد کرد که آیا ما « واقعاً» کشورمان را دوست داریم؟
1- محمود سریع القلم استاد روابط بین الملل دانشگاه شهید بهشتی در یک گفتگو می آورد:« یک بار من به عنوان یک کار میدانی از تهران تا چالوس که در ماشین نشسته بودم و راننده هم نبودم یک تکه کاغذ دستم گرفتم و بطور هدفمند در جاده نگاه می کردم. تمام زباله هایی که مردم از ماشین شان بیرون می ریختند من شماره گذاری می کردم و بعد یک وزن حدسی هم جلویش می گذاشتم. از فیلتر سیگار گرفته تا یک ماشینی که یک کیسه بزرگی را بیرون انداخت، فکر می کنم حدود هشت کیلو وزن داشت. بعد از تهران تا چالوس وقتی که این ها را جمع زدم ۵۰۲ کیلو اشغال از ماشینها به بیرون در جاده پرت شد. این یک مثال کوچک است ولی معنا دارد و معرف تعلق خاطر ما به کشور است. می خواهم بگویم تعلق به جامعه باعث می شود که من خیلی از این کارها را انجام ندهم. یعنی بگویم که این جاده ها مال من است، مال کشور من است، من اگر زباله ای در ماشینم دارم یک پلاستیک بر دارم و هر وقت به محل مناسبی رسیدم دور ریزم. دهها و صدها نوع از این مصداق ها را می شود مطرح کرد. تعلق خاطر به کشور یک مساله عقلانی است یعنی باید یک جایی در وجود انسان، کشور برایش مهم باشد و ما خیلی کارها انجام می دهیم، خیلی حرفها می زنیم، خیلی واکنش ها نشان می دهیم که اینها به صلاح کشور نیست، به صلاح هارمونی یک ملت نیست. به خاطر اینکه کشور هنوز خیلی برای ما مهم نیست. ما در هرم وفاداری سه عنصر داریم، وفاداری به فرد، وفاداری به گروه، وفاداری به کشور. به نظر من ما ایرانیها عمدتا بین وفاداری به فرد و وفاداری به گروه کار می کنیم. وفاداری به کشور در ما بسیار ضعیف است.»
2- شاید به نظر سختگیرانه بیاید و کسانی شانه بیندازند و بگویند چماق درست کردن از یک عکس که تماشاگران محدود کره ای را در حال جمع آوری زباله نشان می دهد برای یکصد هزار تماشاگر ایرانی که با غیرت و تعصب تیم ملی کشورشان را تشویق کردند درست نیست، اما اجازه بدهید مثال دیگری بزنم؛ بعد از بازی دوستانه ایران – برزیل که سه سال پیش در ابوظبی امارات برگزار شد ماموران نظافت این ورزشگاه ۸ / ۵ تن زباله شامل ۷۵۰۰۰ لیوان کاغذی یک بار مصرف، ۵۰۰۰۰ پاکت و ۵۰۰۰ ظرف ذرت که روی سکوها باقیمانده بود را جمع کردند! جالب است بدانید که آن بازی تنها ۲۰ هزار تماشاگر داشت که جملگی ایرانی بودند و ۴۰ کارگر ساعت ها کار کردند تا چهار کانتینر و دو کامیون زباله تولیدی را جابجا کنند!
چرا ما ایرانی ها شعار «شهر ما خانه ما» را هیچوقت جدی نمی گیریم و باور داریم تنها « خانه ما خانه ما»ست؟ در نمونه ای دیگر از این دست زمانی که تیم فوتبال سپاهان اصفهان در فولادشهر و در چارچوب لیگ قهرمانان آسیا میزبان تیم های کاوازاکی و اوراوا ردز بود، تماشاگران ژاپنی پس از اتمام بازی با کیسه هایی در دست اقدام به جمع آوری زباله های به ما جا مانده از خود کردند که نمونه ای عملی از احترام به میزبان بود. یادمان باشد که تماشاگران کره ای بازی را باخته بودند، دروازه بان ما با وقت کشی اعصاب آنها را به هم ریخته بود، تماشاگران ما بیش از دو ساعت بر سر آنها فریاد کشیده بودند اما آنها ماندند و با این رفتار – حتی در بدترین قضاوت؛ نمایشی و تصنعی- برای کشورشان افتخار آفریدند تا امروز به نیکی از آنها یاد شود.
3- کارشناسان محیط زیست میزان زباله های رها شده از سوی گردشگران ایرانی در طبیعت را به ازای هر نفر ۲ کیلو تخمین می زنند، زباله هایی که نه تنها دامن طبیعت را لکه دار می کنند بلکه بلای جان موجودات زنده می شوند، در مواردی مانند قوطی های کنسرو دست و پا و پوزه آنها را زخمی می کنند و مواد پلاستکی گاه موجب مرگ آبزیان می شوند. چرا این همه نسبت به کشوری که ادعا می کنیم عاشقانه دوستش داریم بی مسئولیت برخورد می کنیم؟ برخی به کنایه با به رخ کشیدن تمدن هزاران ساله ایرانی، شرقی های چشم بادامی را مردمانی خطاب می کنند که تازه از فراز درخت ها و کلبه های چوبی فرود آمده اند و شهرنشینی را تمرین می کنند اما همان «برخی» وقتی به این کشورها مسافرت می کنند یکی از سوغاتی هایشان تعریف کردن از تمیزی خیابان ها و مراکز خرید و گردشگاههای آن کشورهاست. اما در این سوی دنیا با همه توصیه های دینی و باورهای ملی کسانی پوشک مصرف شده بچه شان را در دریای مازندران می اندازند، اگر کسی حوصله کند و زباله های ریخته شده در ساحل این دریای بسیار پر مشتری را در یک کار تحقیقی مورد بررسی قرار بدهد مسلماً به کلکسیونی شگفت انگیزی از سرنگ و بطری نوشابه تا پوشک و موشک! دست پیدا خواهد کرد! چطور می شود هم عاشق این کشور بود و از اعماق وجود «ایران ای مرز پرگهر» را فریاد زد اما کیسه زباله را از ماشین به میان اتوبان انداخت و شاهکاری بدبو و بد منظره آفرید؟ چطور می توان به دامنه زیبای دماوند و سهند و سبلان رفت اما آنجا انبوهی از بطری های پلاستیکی آب معدنی را رها کرد و برگشت؟
یک لحظه چشم هایتان را ببندید و تصور کنید ایران بازی مقابل کره جنوبی را واگذار می کرد آنوقت صندلی های شکسته و دشنام های درشت تمام ورزشگاه را پر نمی کرد؟!
4- اگر این کشور را دوست داریم، دلمان برای دریاچه ارومیه اش می سوزد، از اینکه آثار باستانی اش در معرض هوازدگی ناشی از همسایگی!! با سدها قرار گرفته است دل چرکینیم، این گوی و این میدان! از فردا زباله ای را کف خیابان ها و بیابان هایش رها نکنیم، اگر به طبیعت رفتیم زباله های اندک سر راهمان را در کیسه ای بریزیم و برگردانیم به جایی که امکان امحا و دفنش وجود دارد تا از دیدن عکس کره ای ها در ورزشگاه آزادی خجالت نکشیم. دوست داشتن یک کشور فقط به زبان آوردن نام آن نیست، دوست داشتن همه آن چیزهایی است که در طول تاریخ برای ما به یادگار مانده است، کشورمان را دوست داشته باشیم، دستکم پوشک بچه مان را در دریایش رها نکنیم!