عبداللطیف عبادی
وقتی آدم خوشی زیر دلش بزند ، دست به کارهایی می زند که بعد در آن می ماند که چه کند؟ دستگاههای مختلف حکومتهای دنیا هم گاهی از همین کارها می کنند . نمونه اش همین سازمان حفاظت محیط زیست مملکت گل و بلبل خودمان است . مدتی پیش با بوق و کرنا و دبدبه و کبکبه ، دو قلاده ببر بدبخت و بیچارهء سیبری را از روسیه آوردند تا در منطقهء میانکاله رها ساخته و نسل منقرض شدهء ببر مازندران را از نو احیا کنند . ظاهرا” از نظر حضرات مدیران این سازمان بی خاصیت ، همهء مشکلات محیط زیست کشورمان حل شده بود و فقط مانده بود احیای نسل منقرض شدهء ببر مازندران که آنهم الحمدالله با آوردن دو ببر بیچاره و بخت برگشتهء روسی به ایران حل شد . ما که البته می دانستیم حرفمان خریداری ندارد اما از همان اول داد و فریاد راه انداختیم که ای مدیران عزیز سازمان حفاظت محیط زیست! اولا” اگر این ببرها زاد و ولد هم بکنند آنچه که تکثیر میشود ببر سیبری است و نه ببر مازندارن ، یعنی اینجوری نیست که اگر در کشورمان خر قبرسی را تکثیر کنیم خوشحال بشویم که نسل خر مکزیکی را احیا کرده ایم . ثانیا” این ببرهای سیبری بدبخت در هوای سرد و یخبندان سیبری زندگی کرده است و شما میخواهید آنها را در هوای گرم و شرجی و دم کردهء شمال ایران ول کنید و خدا را خوش نمی آید این زبان بسته ها از گرما هلاک شوند . ثالثا” شمال ایران جنگلهای سیبری نیست که در هر چهارصد کیلومتر مربع آن فقط یک آدم زندگی کند . در شمال ایران زیر هر بوته ای را که نگاه کنی صد نفر مشغول کار و زندگی و بدبختی شان هستند و اگر این ببرها را ول کنید روزی چهار پنج نفراز هموطنان شمالی ما را می گیرند می خورند . و آخر اینکه اگر بخواهید محل زندگی این ببرها را نرده کشی کنید ، محصور کردن منطقه ای به آن بزرگی کار آسانی نیست . تازه ، آوردن و ول کردن دو جانور که به معنی “احیای نسل ” آنها نیست . در بسیاری از شهرهای بزرگ ممالک خارجه ، مناطق بسیار وسیعی را به شکلی طبیعی ساخته اند و در هر کدام از آنها چندین راس از جانوران مختلف را رها کرده اند تا مردم بیایند و با ماشینهای شخصی شان وارد آنجا شوند و از میان حیوانات مختلف بگذرند ، اما هیچکدام از این کشورها به صرف داشتن دو قلاده که سهل است ، حتی ده قلاده از یک جانور هم ادعای احیای نسل آن را نمی کند . بهرحال کسی حرف ما را گوش نکرد و ببرهای سیبری را آوردند و در منطقهء میانکاله رها کردند
عکس بالا : ببرهای سیبری در کشورشان زندگی خیلی خوبی داشتند
ظاهرا” تا چند روز اول اوضاع خوب پیش رفت ولی بعد اعلام کردند که ببرها گرمشان شده و باید با پنکه و کولر خنکشان کنیم . یک مدت بعد گفتند که ببرها در آنجا قادر به شکار پیدا کردن نیستند ، در نتیجه خودمان باید هر روز برایشان گوشت و خوراکی ببریم تا طفلکی ها گرسنه نماندند . دست آخر هم فرمودند که نرده هایی که به دور محل زندگی ببرها کشیده ایم دو متر هستند در صورتی که آنها می توانند از روی نرده های چهار و نیم متری هم بپرند! حالا بیا و درستش کن .. دیروز رئیس سازمان حفاظت محیط زیست کشورمان بالاخره اعلام کرد نتوانستیم ببرهای سیبری را در محیط طبیعی نگهداری کنیم و آنها را عاقبت به باغ وحش تهران منتقل کردیم . اما از همه جالبتر اینکه ایشان در همان گفتگو اعلام کرده است در زمینهء تهیهء اعتبارات لازم ( یعنی همان پول تهیه نان و گوشت آن دو ببر بدبخت) دچار مشکل شده ایم و از مجامع جهانی! انتظار داریم در این خصوص به ما کمک کنند . من نمی دانم خرج نان و گوشت این دو ببر بیچاره - که به ضرب و زور از خانه و زندگی شان در روسیه جدایشان کرده و به ایران آورده اند - مگر چقدر میشود که رئیس سازمان حفاظت محیط زیست کشورمان از مجامع جهانی در این خصوص انتظار کمک دارد؟ به این ترتیب ببرهای بیچاره که داشتند در جنگلهای سیبری زندگی شان را می کردند حالا باید هر روز توی قفسشان بنشینند و به در زل بزنند تا مثلا” سازمان ملل برایشان چهار کیلو گوشت و نیم کیلو برنج بیاورد . اصلا” این سازمان حفاظت محیط زیست که نمی تواند خرج و مخارج دو توله ببر را تامین کند ، چه لزومی داشت با آنهمه تبلیغات اعلام کند میخواهد نسل ببر را در مازندران احیا کند؟ و چه معنی داشت که آن دو جانور زبان بسته را با ساز و دهل و بوق و کرنا به ایران بیاورند که حالا بخواهند اسیر قفسشان کنند و از مجامع جهانی! انتظار داشته باشند خرج نان و آبشان را بدهد؟
عکس بالا : ببرهای بیچاره داشتند توی سیبری زندگی شان را می کردند . آنها را بزور به ایران آوردند
عکس فوق : این قفس ببرها در باغ وحش تهران است . بدبخت ها را از جنگلهای سیبری به کجا آوردند
عکس بالا : قرار بود این ببر را در یک جنگل باز رها کنند . حالا بیچاره اسیر قفس شده است
حالا از همه خوشمزه تر اینکه رئیس این سازمان همچنان ول کن طرح های پرستیژی و عجیب و غریب و غیر قابل اجرا و تخیلی تشکیلاتش هم نیست و در پایان همین صحبتی که ضمن آن گفته بود ببرهای بدبخت روسی را آخرش به درون قفس باغ وحش انداخته ایم ، اعلام کرده است که میخواهیم بزودی طرح احیای نسل شیر منقرض شدهء ایران را هم در خوزستان براه بیندازیم! ظاهرا” قرار است بعد از بدبخت کردن دو ببر سیبری حالا بروند دو شیر بیچارهء هندی ایرانی تبار را هم از بیشه های زیبای آن کشور بگیرند و به خوزستان بیاورند . با این اوصافی که می بینیم ، لابد بعد از مدتی هم اعلام می کنند که نه جایی برای نگهداری شیرهای هندی داریم و نه می توانیم خرج خورد و خوراکشان را تامین کنیم . در نیتجه من می دانم که این شیرهای بیچاره آخرش در ولایت بنده – یعنی خوزستان – آواره میشوند
عکس بالا: سازمان حفاظت محیط زیست بعد از ببرهای سیبری حالا می خواهد به سراغ شیرهای هندی برود
پیشنهاد عبداللطیف عبادی به سازمان حفاظت محیط زیست ایران
با توجه به اینکه ما خودمان اهل خوزستان هستیم و شیرهای هندی ایرانی هم اصالتا” همولایتی ما و بچهء خوزستان بوده اند – و قاعدتا” یک قوم و خویشی دوری با هم داریم – به رئیس سازمان حفاظت محیط زیست ایران پیشنهاد می کنم بجای آنکه اول این دو شیر بدبخت را بیاورند در دشتهای خوزستان ول کنند و بعد از چند روز بگویند خرج و مخارجشان را نداریم بدهیم ، سنگین تر این است که آن دو بیچاره را مستقیما” بیاورند تحویل بچه های ما در خوزستان بدهند تا مهمان خودمان باشند و دیگر از مجامع بین المللی درخواست کمک نکنیم و بابت چهار کیلو گوشت هم منت سازمان ملل و شورای امنیت را نکشیم . هر چه باشد ما هم بهرحال در ولایتمان یک کلبهء درویشی داریم و بالاخره یک لقمه نانی هم پیدا میشود که با شیرهای بدبخت و بیچاره ای که از هندوستان به آن قشنگی به زور آورده میشوند ، بنشینیم و دور هم بخوریم . خلاصه آقای سازمان حفاظت محیط زیست ایران! حالا که می خواهید بعد از احیای نسل ببر مازندران نسل شیر خوزستان را هم احیا کنید پس لطف کنید و کار آخرتان را همان اول بکنید . یعنی اینکه
ببرها ببرید را
باغ وحش ،
شیرها را