سبزپرس – گروه محیط طبیعی؛ کوشان مهران: در روزنامه خاطرات «محمد حسن خان اعتماد السلطنه» به نکته جالبی درباره «بخارا» اشاره شده است. روزی نگارنده خاطرات، یک حاجی بخارایی را می بیند که به دلیل کم فروشی نانوا با او در حال جدل است و پس از آرام شدن درباره بی ترتیبی و بی قانونی ایران با او دردل دل کرده و در مقایسه با وضع بخارا می گوید: «... الحمدالله پس از آمدن روس ها از دست ظلم نصرالله خان (امیر سلسله منگیت بخارا) خلاص شدیم. هر هفته ماموران در بازار گشت زده و با کم فروشان و گرانفروشان برخورد می کنند.»
روس ها پس از طی سه نسل از دوران تزار «ایوان چهارم» -که به «ایوان مخوف» معروف بود - در قرن شانزدهم خود را از کوه های «اورال» به «سیبری» و ساحل اقیانوس آرام و رود بزرگ «آمور» می رسانند. ولی با شروع قرن هیجدهم و پایه گذاری روسیه نوین به دستان توانای تزار «پتر کبیر» اهمیت نفوذ در آسیای مرکزی به عنوان مسیر دستیابی به هند و آب های گرم آشکار می شود.
در آخرین سال حکومت تزار «پاول یکم» (1801) فرزند «کاترین کبیر» پیمان اتحاد با «ناپلئون» برای یورش به هند از مسیر آسیای مرکزی بسته می شود که طی دسیسه درباریان و سفیر بریتانیا و ولیعهد «الکساندر پاولویچ»، تزار در خوابگاه خود خفه می شود.
از اوایل دهه 1830 و در دوران تزار «نیکلای اول» به تدریج آبادی های روسی از سمت دژ «اورنبورگ» در کرانه رود اورال به سوی شمال قزاقستان گام به گام برای دستیابی به استپ زرخیز و پرحاصل ایجاد می شوند که مدام در معرض یورش چپاولگران ازبک بودند.
از سال1860 و پس از پایان جنگ «کریمه» به فرمان تزار «الکساندر دوم»، قوای روس برای نزدیک شدن به مرز هندوستان و تهدید منافع بریتانیا گام های جدی را در تسخیر واحه های ناشناخته آسیای مرکزی بر می دارند و پس از اشغال «تاشکند» و «خیوه» (خوارزم کهن) و بخارا و «سمرقند»، در سال 1888 دژ «گوک تپه» (تپه سبز) طی نبردی سخت و خونبار به دست ژنرال «اسکوبلف» افتاده و با تسلیم خوانین «مرو»، روسیه کار تسخیر آسیای مرکزی را پایان یافته تلقی می کند.
تاریخ پانصد ساله امیر نشین های آسیای مرکزی، بیشتر جنگ های داخلی و ایلغار و چپو بوده و تنها سایه ای از شکوه افسانه ای شهرهای بخارا و سمرقند برجای مانده بود. ترکمانان در کنار اسیر گرفتن ایرانیان و فروش در بازارهای بخارا و خیوه در فرصت مناسب «خیوقیان» (مردم خیوه) را برای فروش در بخارا و بالعکس اسیر می کردند و به دلیل رونق خطوط بازرگانی کشتیرانی اقیانوس هند و دریاهای آزاد به تدریج اهمیت راه های کاروان روی جاده ابریشم آسیای مرکزی کم رنگ می شد. ولی مشت آهنین روسی به همراه خود امنیت سرمایه گذاری و آرامش راه ها را درپی داشت.
با ورود فناوری جدید آبیاری و راه آهن و معرفی گونه های مرغوب پنبه از آمریکا و سرمایه گذاری های هنگفت واحه های سرکش آسیای مرکزی چون «فرغانه» و «زرافشان» به کشتزارهای گسترده ای بدل می شوند که این نخستین زنگ خطر نابودی «ببر هیرکانی» Panthera tigris virgataاست که در این نواحی به «ببر توران» (سرزمین تورانیان) شهره بود.
با پاکتراشی نیزارها و گزستان ها و جنگل های رودخانه ای «توگای» در دو سوی «سیردریا» و آمودریا و دیگر واحه ها برای کاشت گسترده پنبه و کتان و برنج، زیستگاه ببر به تدریج منحصر به نواحی دوردست کوهستانی شد. در نگاه نخست، این نواحی گسترده می باید زیستگاه تعداد بی شماری ببر باشد ولی به دلیل شرایط ویژه زیستگاه در مقایسه با زیستگاه هایی چون شمال هند، ببرهای توران به قلمرو بسیار گسترده تری نیاز داشتند و بر خلاف باور کنونی، جز «گراز» و «مرال بخارا» و «شوکا»، ببر به طور معمول درپی دست یابی به «آهو»،«آنتیلوپ سایگا» و «گورخر کولان» در دشت ها دیده می شد.
با شروع سال 1930 و برنامه های پنج ساله جهش اقتصادی «استالین»، میزان فشار بر منابع طبیعی شکننده واحه های آسیای مرکزی شدت بسیاری یافت و تغییرکاربری زیستگاه در کنار کم شدن جمعیت گراز و مرال بخارا باعث ریشه کن شدن ببر در نواحی دشتی چون دلتای آمودریا در سال 1949 و دیگر نواحی شد و ایجاد نواحی حفاظت شده چون زیستگاه ویژه پنجاه هزار هکتاری ببر در تاجیکستان در واقع نوش داروی پس از مرگ سهراب بود و عملا از اواسط دهه 1960 گزارش مستندی از وجود این گونه در آسیای مرکزی در دست نیست.
چه در دوران روسیه تزاری و چه شوروی، گنجینه های تاریخ طبیعی از ارزش ویژه ای برای دولت مردان و پژوهشگران دانشگاهی برخوردار بوده و دانشمندانی چون پرنده شناس معروف «نیکلای زارودنی»، آثار گرانبهایی در موزه ها گرد آورده اند.
به دلیل شرایط ویژه سیاسی روسیه تزاری و سپس اتحاد جماهیر شوروی، دست یابی پژوهشگران دیگر کشورها به مجموعه های علمی آسیای مرکزی وجود نداشت و از سال 1991 و پاره پاره شدن شوروی به تدریج مشخص شد که چه نمونه های پرارزش و بی همتایی چون ببر توران در موزه های تاریخ طبیعی «عشق آباد»، «بخارا»، «سمرقند»، «آلماآتی» و «تاشکند» وجود دارند.
در گوشه سمت راست نگاره ای که در اوایل دهه 1950 عده ای از دانشجویان را در موزه تاریخ طبیعی سمرقند نشان می دهد، با کمی دقت سر نمونه تاکسیدرمی شده ببر توران قابل مشاهده است و در نگاره های بعدی یک نمونه قدیمی ببر مشاهده می شودکه به احتمال زیاد متعلق به ازبکستان است.
نکته قابل تامل در مورد این ببر، رنگ قهوه ای کم رنگ نوار های بدن آن است. هرچند در نمونه های قدیمی پوست مشاهده می شود که به دلایلی چون تابش آفتاب به تدریج رنگ های تیره و سیاه، رنگ باخته و روشن می شوند، اما در منابع جانورشناسی به رنگ قهوه ای نوارهای ببر خزر اشاره شده و در حال حاضر در نمونه هایی از ببر سیبری نیز، به ویژه در بخش انتهایی بدن نوارها به قهوه ای تغییر رنگ می دهند.
در جلد دوم کتاب «پستانداران ایران» نگاشته «دکتر اسماعیل اعتماد» نیز به این ویژگی اشاره شده است:
«... درباره رنگ این نژاد A. Satunin (جانورشناس روس) اشاره می کند که: "در همه ببرهای ماورای قفقاز (ارمنستان و جنوب گرجستان) و لنکران که به وسیله من دیده شد نوارهای شانه و پایین گردن و به خصوص طرف خارج ران نه تنها سیاه نیستند بلکه حتی قهوه ای کم رنگ می باشند."
«ولی Pocock (جانور شناس بریتانیایی) رنگ یک نمونه را که از گرگان بدست آمده به ترتیب زیر شرح می دهد:
" نوارها مانند ببر هندی سیاهند ولی تعداد آنها بیشتر و به هم نزدیک تر است." و همچنین اشاره می کند که ببرهای مازندران هم دارای این رنگ می باشند. درباره یک نمونه دیگر که از ایران بدست آمده و محل آن ذکر نشده Pocock شرح می دهد که در بالای ران ها نوارها فقط کمی از زمینه تیره تر و در قاعده دم و در ناحیه شکم و سینه نوارها قهوه ای رنگ هستند.»
در دو تخته پوست ببر هیرکانی موجود در موزه تاریخ طبیعی پردیسان و دارآباد که در سال های دور (اوایل قرن بیستم ) شکار شده اند هم گویا رنگ نوارها متمایل به قهوه ای است.
در هر حال روزگاری گستره تاریخی ببر هیرکانی و یا تورانی از کناره های دریاچه «لوب نور» در «سینگ کیانگ» چین تا شمال افغانستان و جنوب قفقاز و شمال عراق بوده و به احتمال بسیار زیاد بین نمونه های لنکران آذربایجان و کوهستان «تیان شان» در سینگ کیانگ و کرانه های آمودریا تفاوت هایی در ساختار وجود داشته است.