چشمهای گرگ سیاه کابوس شبانه این مرد است. فریاد میزند و از خواب میپرد. مدام گریه میکند، این مرد در حمله ۵ گرگ گرسنه به طرز معجزهآسایی نجات یافته است.
به گزارش ایران این مرد ۳۰ ساله بعد از گذشت چند روز، هر وقت به یاد آن روز میافتد گریه میکند و از یادآوری حمله گرگ، وحشت زده میشود.
ساعت یک نیمه شب جمعه سکوت وهمانگیزی بر کوهستان نشسته بود.
مرد جوان میدانست تا صبح تنها است و باید صبح زودتر از خواب بیدار شود تا کارها را برای رسیدن دیگر کارگران انجام دهد.
سیامک به همراه برادرش مهدی تعمیرات منبع آب شهر کوثر را برعهده گرفته بودند.
آن شب برادرش به همراه خانواده برای مراسم عروسی به اردبیل رفته بودند و قرار بود سیامک شب را تا صبح در چادرها بماند و مراقب وسایل باشد.
آن شب کمی زودتر خوابید اما نیمهشب صدای خرخری توجهش را به خود جلب کرد و وی را از خواب بیدار کرد.
تازه از خواب پریده بود تا یادش بیاید کجاست چند ثانیهای گذشت. به اطرافش که نگاه کرد ناگهان برق چشم حیوان چهارپایی وی را سرجایش میخکوب کرد.
گرگ وحشی خرناسه میکشید و آرامآرام وارد چادر میشد. سیامک میخواست کاری کند که ۴ گرگ دیگر را هم در پشت سر گرگ مهاجم دید. کاملاً تسلیم بود به یاد همسر و بچهاش افتاد و اینکه چقدر دوست داشت پسرش را در آغوش بکشد.
گرگها همزمان به سمت سیامک حمله کردند. با چنگ زدن و فروبردن دندانها در بدن مرد تنها وی همزمان فریاد میزد و هرچه در اطرافش بود را به سمت ۵ گرگ پرتاب میکرد تا بتواند آنها را از خود دور کند.
صدای فریادهای سیامک و زوزه وحشتناک گرگهای مهاجم کافی بود تا سگهای روستا به سمت چادر این کارگر بروند.
سگها وقتی رسیدند گرگها از ترس درگیری با آنها وحشت کرده و گریختند. گرگها وقتی بازگشتند مأموران پلیس را در برابر خود دیدند و آنان با شلیکهای هوایی گرگها را فراری داده و سیامک را نجات دادند.
سیامک آنقدر در شوک این ماجرا است که هنوز هر وقت به یاد آن روز میافتد اشک در چشمهایش حلقه میزند. سیامک نتوانست با خبرنگار ما حرف بزند و مهدی شیری برادرش به شوک گفت: سیامک به خاطر آن روز هنوز شوکزده است و حتی صحنههای حادثه را به یاد ندارد.
وی پس از آنکه از دست گرگها نجات پیدا کرده بود تا ۵ساعت نمیتوانست صحبت کند و پس از معاینات توانست به سختی حرف بزند. سیامک باور ندارد زنده است و مدام از دو چشم گرگ وحشی و حمله آنان حرف میزند. این مرد در ادامه گفت: من و برادرم تعمیرکاران منبع آب بودیم. آن شب ما به عروسی رفته بودیم و سیامک تنها مانده بود اما نپذیرفت در چادرها بماند تا صبح روز بعد ما هم نزدش برویم. اصولاً هر شب به دلیل آنکه وسایلی در چادرها داریم در آنجا میمانیم و از آنها محافظت میکنیم. آن شب هم سیامک در آنجا ماند که ساعت یک نیمه شب از صدای زوزه گرگها از خواب بیدار شده و خودش را در محاصره ۵ گرگ میبیند. آنقدر وحشتزده میشود که هیچ کاری نمیتواند بکند. گرگها حمله میکنند. ابتدا سگهای روستا که متوجه حضور گرگها میشوند به سمت آنها حمله میکنند و گرگها پا به فرار میگذارند. در این فرصت سیامک تنها فرصت میکند که با مادرم تماس بگیرد.
وی در ادامه گفت: مادرم هراسان به من زنگ زد و گفت سیامک در محاصره گرگها است. من نیز در فاصله ۶۵ کیلومتری بین کوثر و اردبیل را در کمتر از ۳۰ دقیقه پشت سر گذاشتم و خودم را به چادر رساندم. وقتی رسیدم مأموران پلیس آنجا حضور داشتند و متوجه شدم که یک بار دیگر هم گرگها به وی حمله کردهاند که با حضور مأموران آنها متواری شدهاند. این مرد در ادامه گفت: چندی پیش به خاطر رعد و برق، ۳۰ گوسفند در روستای ما تلف شد و شهرداری آنها را پشت کارگاه ما دفن کرد. چند بار اعتراض کردیم اما فایدهای نداشت و فکر میکنم گرگها به خاطر بوی گوسفندان به آنجا کشیده شدند و این حادثه رقم خورد.
مهدی شیری در ادامه گفت: سیامک تا ۵ ساعت قدرت حرف زدنش را از دست داده بود و در حال حاضر هیچ چیز از حادثه را به یاد نمیآورد. اما تنها یک صحنه را به یاد دارد و آن وقتی است که یکی از گرگها روی سینه وی نشسته بود. برادرم هر گاه به یاد این صحنه میافتد عصبانی میشود و گریه میکند.
بنابر این گزارش، سیامک بشدت زخمی شده است. طحال او پاره شده و همه بدنش پر از زخم دندانها و چنگالهای گرگها است.