قبل از اینکه دلتان به حالش بسوزد و حتی قبل از اینکه به حالش افسوس بخورید، باید تکلیفتان با این دو سوال مشخص شده باشد: «موفقیت یعنی چه؟ موفق یعنی چه کسی؟» …
روزگارنو: سلامت از نگاه رابینز، تریسی، کاوی، کارلسون و از نگاه شما – دکتر محمد کیاسالار گوته میگفت: «هر آدم موفقی که به حالش افسوس میخورید؛ اگر وارد زندگیاش شوید، دلتان به حالش میسوزد.»
ولی قبل از اینکه دلتان به حالش بسوزد و حتی قبل از اینکه به حالش افسوس بخورید، باید تکلیفتان با این دو سوال مشخص شده باشد: «موفقیت یعنی چه؟ موفق یعنی چه کسی؟» …
موفقیت از نگاه برایان تریسی اسم و رسم برایان تریسی در دنیای موفقیت، بزرگتر از آن است که معرفی بخواهد: یک مولف، مربی و سخنران حرفهای در زمینه موفقیت، مدیر شرکت بینالمللی برایان تریسی واقع در سولاتابیچ کالیفرنیا و مشاور بیش از ۵۰۰ شرکت معتبر بینالمللی. از نگاه برایان تریسی، «آدم موفق کسی است که هدف زندگیاش را مشخص کرده و برای رسیدن به آن هدف، برنامهریزی کرده و هر روز با جدیت تلاش میکند لااقل یک قدم به هدفش نزدیکتر شود.» شاید بد نباشد چند توصیه اختصاصی هم از زبان برایان تریسی بخوانید.
دو سال پیش، وقتی ماهنامه «هِلثیوِلثی» در یک گفتگوی اختصاصی از او پرسید: «اگر بخواهی کلید
موفقیت را به دست مخاطبان مجله ما بسپاری، به آنها چه میگویی؟» رایان تریسی گفت: «میگویم اول خوب فکر کنید تا بفهمید دنبال چه هستید، از زندگی چه میخواهید و با چه برنامهای میخواهید به هدفتان برسید؛ بعدش شروع کنید به برنامهریزی و کار و تلاش. به نیروی قاهر خداوند هم معتقد باشید و همیشه از او کمک بخواهید و بدانید که آدمهای موفق همیشه مشغول تلاش و یادگیریاند و هرگز فراموش نمیکنند که رسیدن به
موفقیت مستلزم صرف زمان و زحمت است.»
موفقیت از نگاه استفان کاوی اغلب رهبران و مدیران موفق جهان، استفان کاوی را خوب میشناسند. او موسس و مدیر کانون رهبری کاوی با بیش از ۷۰۰ مشاور زبده و سرشناس است. کتابهای پرفروشی در زمینه رهبری و مدیریت تالیف کرده و مشاور بیش از ۵۰۰ سازمان رسمی و بینالمللی از جمله آی. بی. ام. است. «رهبری مبتنی بر اصول» شعاری است که به اسم او و کانون رهبریاش ثبت شده و سرسختانه اعتقاد دارد که: «پند بزرگی در این حرف لائوتسه هست که اگر به شخصی یک ماهی بدهید، خوراک یک روزش را تامین کردهاید اما اگر ماهیگیری یادش بدهید، خوراک تمام عمرش را تامین کردهاید.»
استفان کاوی معتقد است که کندوکاو در کتابها، مقالات و سخنرانیهایی که طی ۲۰۰ سال گذشته در زمینه
موفقیت ارایه شده، نشان میدهد که توصیههای بیشتر محققان، مربوط به «منش» موفقیتآمیز بوده است، در حالی که محققان در ۵۰ سال اخیر توجه بیشتری به «نگرش» موفقیتآمیز داشتهاند.
او در توصیف آدمهای موفق میگوید: «بررسیهای من نشان میدهد که تمام آدمهای موفق و موثر جهان توانستهاند ۷ خصلت را در خودشان درونی کنند تا زندگی پربار و موثری داشته باشند:
۱) عامل بودن
۲) شروع از پایان
۳) اولویتبندی دقیق
۴) اندیشیدن با ذهنیت برنده/ برنده (در مقابل ذهنیت برنده/ بازنده)
۵) گوش کردن پیشتر و بیشتر از حرف زدن
۶) تولید سینرژی (انرژی گروهی)
۷) بازسازی خویشتن.»
موفقیت از نگاه آنتونی رابینز به آنتونی رابینزِ ۴۸ سالهای که در سمینارهایش روی آتش راه میرود و پرفروشترین کتابهای «موفقیت» را مینویسد و طرف مشورت گورباچف و کلینتون بوده و هنوز هم طرف مشورت بسیاری از رجال سیاسی دنیاست، انتقادات فراوانی وارد است. مثلا میگویند او نیمی از شهرتش برمیگردد به مباحث «موفقیت در ازدواج» و «موفقیت در برقراری رابطه سالم» و این در حالی است که خودش از زن اولش جدا شده و دارد زن و زندگی دومش را تجربه میکند ولی به قول قدیمیها سنگ مفت، گنجشک مفت. امتحانش ضرر ندارد.
همین امروز از هر که دلتان خواست، سوال کنید: «میتوانی ۳ نویسنده سرشناس «موفقیت» را اسم ببری؟» جواب آن بنده خدا به این سوال شما اگر مثبت باشد، قطعا یکی از سه گزینهاش آنتونی رابینز است و لابد قبول دارید که این خودش یک
موفقیت است که نویسندهای را به عنوان سرشناسترین نویسنده «موفقیت» دنیا بشناسند. حالا فکر میکنید آنتونی رابینز به چه کسی میگوید آدم موفق؟ جوابش را بخوانید: «آدم موفق، کسی است که راحتترین راه را برای رسیدن به
موفقیت انتخاب کند.» میپرسید راحتترین راه، چه راهی است؟ میگوید: «استفاده از حرفها و تجربیات آدمهای موفق.» بسیار خوب!
پس بیایید یکی از حرفها و تجربیات خودش را با هم مرور کنیم: او در آخرین روز ماه دسامبر، در آخرین لحظات سال ۲۰۰۵، در حالی که در شبکه سیانان، مهمان ویژه برنامه لریکینگ (مجری مشهور این شبکه تلویزیونی) بود، قاطعانه گفت: «من همه چیزی را در زندگیام تجربه کردهام و تو این را خوب میدانی، لری! من همه چیزی داشتهام؛ از درآمد روزی ۴۰۰ میلیون دلار گرفته تا سخنرانی برای جمعیتهای بزرگ و مشورت دادن به عالیترین مقامات سیاسی و دیپلماتیک کشورهای مختلف اما هیچ چیزی به من آن احساس لذت، خوشبختی و موفقیتی را نمیدهد که رابطه صمیمانه با همسرم.»موفقیتاز نگاه ریچارد کارلسون ریچارد کارلسون نویسندهای است که لااقل در نوشتنِ پُرفروشترین کتابهای «موفقیت»، همیشه موفق بوده است.
«کاه را کوه نکنید»، عنوان کتابی است که کارلسون در سال ۱۹۹۸ نوشت و خودش را به عنوان پُرفروشترین نویسنده انگلیسیزبان معرفی کرد؛ آن هم برای دو سال متوالی. dontsweat.com از همان موقع، سایت رسمی ریچارد کارلسون شد تا تمام آنهایی که از استرسهای دنیای مدرن، جان به لب شده بودند با او ارتباط بگیرند و نشانی آرامش را از او بخواهند. کارلسون در این کتاب مینویسد: «وقتی دالایی لاما جایزه صلح نوبل سال ۱۹۸۹ را دریافت کرد، یک خبرنگار از او پرسید حالا بعد از این جایزه میخواهید چه کار کنید؟ و دالایی لاما در پاسخ گفت انگار هر کاری که ما آدمها انجام میدهیم، مثلا خانه یا ماشینی میخریم، غذایی میخوریم، دوستی پیدا میکنیم، لباسی تهیه میکنیم و حتی به جوایز بزرگی دست پیدا می کنیم، هرگز برایمان کافی نیست! همیشه دنبال بیشتر و بیشتریم در حالی که بیشترها لزوما بهتر نیستند.
من فقط آرزو میکنم که همگی هر چه زودتر بفهمیم که شادی و رضایتمان را نباید در بیرون از خودمان جستجو کنیم.» این آرزوی دالایی لاما همان دغدغهای است که گریبان ریچارد کارلسون را گرفته: «آلفرد دیسوزا جملاتی دارد که من هر وقت به یاد آنها میافتم، پشتم میلرزد. او میگوید همیشه در زندگیام موانعی بود که شادی را از من میگرفت، همیشه وامهایی بود که باید پرداخت میشد، همیشه کارِ نیمهتمامی بود که باید تمام میشد و همیشه چیزی بود که باید به پایان میرسید تا زندگی من آغاز شود اما امروز دیگر فهمیدهام که این موانع، همان زندگی من بود و من هیچ راهی به شادی نداشتم چرا که هرگز نفهمیدم شادی همان راه بود!» کارلسون، به همین سادگی، پرده را از پیش چشممان کنار میزند: «مشکل ما در آنچه نداریم، نیست.
مشکل ما در حرص و فزونخواهی ماست. مشکل ما قانع نبودن است. ما همیشه با بهانههایی که خودمان دست و پا میکنیم، شادی امروزمان را به فردا میاندازیم و فردا که به آن رسیدیم، بهانه تازهای پیدا میکنیم تا رضایتمان را به پسفردا موکول کنیم و پسفردا هم به روزهای دیگر اما برای چشیدن طعم
موفقیت و خوشبختی فقط یک راه وجود دارد: باید نگاهمان به زندگی عوض شود. باید خودمان باشیم.»
حرف آخر اگر به سوال اول بحثمان تنها از ۴ زاویه نگاه کردهایم، فقط یک علت دارد: حجم صفحه، محدود است! به سوالِ «موفقیت یعنی چه؟ موفق یعنی چه کسی؟» از زوایای فراوانی میشود نگاه کرد؛ منتها مساله این است که من و شما باید زاویه نگاه خودمان را پیدا کنیم، باید سنگهایمان را با خودمان وابکنیم و بیپرده از خودمان بپرسیم که واقعا از این زندگی چه میخواهیم و میخواهیم آخرش به کجا برسیم.
بعضیجاها آدم مجبور میشود که آستینهایش را بزند بالا، دستهایش را زخمی کند و برود توی دل زندگی. اینجا یکی از همانجاهاست!