سبزپرس – گروه محیط طبیعی: در چند روز گذشته اولین گفت و گو تحت عنوان «مرور پرونده دریاچه ارومیه» منتشر شد. اولین گفت و گو با «هماهنگ کننده دبیرخانه دائمی شورای منطقه ای حوضه آبخیز دریاچه ارومیه» بود. امروز نیز گفت و گویی را با سه تن از مسئولان و کارشناسان اداره آب منطقه ای آذربایجان غربی خواهید خواند. این گفت و گو نیز در شهریور سال گذشته (1389) انجام شده که تاکنون منتشر نشده است اما لازم به ذکر است که چند روز پیش از انجام این گفت و گو، خبر سرخ شدن اب دریاچه ارومیه منتشر شده بود و بخشی از سوالات نیز به این پدیده اختصاص یافت. متن گفت و گو اگرچه طولانی است اما حاوی نکاتی قابل توجه و تامل است.
اشاره: بسیاری از طرفداران محیط زیست و کسانی که اتفاقات دریاچه ارومیه را پیگیری میکنند، معتقدند که سدها، عامل اصلی خشک شدن بخش عمدهای از دریاچه ارومیه هستند. البته کارشناسان شرکت آب منطقهای آذربایجان غربی با این نظر چندان موافق نیستند و مسایل اقلیمی نظیر کاهش بارندگیها در چند سال گذشته را دلیل اصلی وضعیت فعلی میدانند.
«مهندس سید جلالالدین ترابی» معاون بهره برداری، «مهندس رجبی» مدیر دفتر محیط زیست و کیفیت منابع آب و «مهندس سلمانیان» مسئول مطالعات منابع آب شرکت آب منطقه ای استان آذربایجان غربی در این گفت و گو که بیشباهت به میزگرد نبود، حضور داشتند.
آنها معتقدند که طرح های بهره برداری آب و سد سازی تنها شش درصد در شرایط فعلی دریاچه ارومیه دخیل است. از سوی دیگر می گویند که وجود چشمه آب شیرین در بستر دریاچه ارومیه تنها یک نظریه است و حتی برای شناسایی این چشمه های احتمالی، هیچ اقدامی انجام نشده است.
- با توجه به آنکه عمده ورودی آبهای دریاچه ارومیه از آبهای سحطی است، سدها و بهرهبرداریهایی که از ورودی آب این دریاچه می شود چه تاثیری در وضعیت فعلی دریاچه داشته است؟
رجبی: اگر به منابع آبی اصلی تأمین کننده دریاچه ارومیه، در سطح استانی نگاه کنیم، دو رودخانه زرینهرود و سیمینهرود از جنوب، و به ترتیب از شمال، رودخانه های مهاباد، گدار، باراندوز، شهرچای، نازلو، روضهچای و زولا که از شمالیترین نقطه حوزه وارد دریاچه میشوند، مهمترین منابع آبی تأمین کننده این دریاچه هستند. البته مسیلهای دیگری نیز بصورت پراکنده در سطح استان وجود دارند که بطور مستقیم آب آنها وارد دریاچه میشود و معمولا فصلی هستند. مقدار دبی که این مسیلها وارد میکنند معمولا بستگی به شرایط بارندگی و وضعیت سیلآب هایی دارد که در آن مناطق وجود دارند. در بین این منابع مهمترین منبع آبی که برای دریاچه متصور است زرینه رود است که حدود 42 درصد آب دریاچه را تأمین میکند و پس از آن سیمینه رود با حدود 12 درصد. این دو رودخانه از مهمترین رودخانههای حوزه دریاچه هستند، که در این استان جریان دارند. در خصوص فعالیتهای بهره برداری که مد نظر است، از سال 49 به بعد دو سد بزرگ "بوکان" و "مهاباد" ساخته شد که از همان سال مورد بهره برداری قرار گرفتند و بقیه سدها مربوط به اتفاقاتی میشوند که بعدا ما مشاهده کردهایم. هرچند، تاثیرات مستقیم بر روی این دریاچه، هنوز برای این سدها متصور نیست. مثلا سد "شهرچایی" و سد "حسنلو" اخیرا به بهرهبرداری رسیدهاند اما قبل از بهره برداری، مشکلاتی مشاهده میشد.
برابر مطالعاتی که مشاور یکم و موسسه تحقیقات آب در قالب طرح جامع مدیریت منابع آب انجام داده است : بیش از 67 درصد از وضعیت فعلی دریاچه، به وضعیت خشکسالی که از سال 77 به بعد اتفاق افتاده است، مربوط می شود. حدود 27 درصد به بهره برداریهای مختلفی که در سطح حوزه انجام شده و ناشی از عوامل انسانی است و حدود 6 درصد نیز به طرحهای توسعه منابع آب که میتواند سدها باشند، مرتبط است.
- یعنی تنها شش درصد وضع فعلی به دلیل وجود سدها است؟
رجبی: به هر شکل این درصد بندیها مورد توافق همه است هم محیط زیست و هم وزارت نیرو، و همه به این قضیه اذعان دارند که عامل اصلی اتفاقاتی که برای دریاچه افتاده است، به عامل خشکسالی که از سال 77 شروع شده و هنوز هم ادامه دارد، برمیگردد. اگر چه در بسیاری از سالها به نظر میآید که بارندگی بیشتر بوده، ولی بخشی از این بارندگیها در جهت تأمین آب منابع زیرزمینی مورد استفاده قرار گرفته و تاثیر مستقیمی، به آن صورت که مورد انتظار ما بوده، بر روی دریاچه نداشته است.
- چه تعداد سد بر روی ورودیها احداث شده است؟
رجبی: همانطور که گفته شد دو سد از سال 49 و سد حسنلو و سد شهرچایی نیز اخیرا به مجموعه بهرهبرداری اضافه شدهاند. آمار دقیق سدها را در سطح حوضه، آقای مهندس ترابی دارند ولی اکثر سدها در حال مطالعه یا اجرا هستند و هنوز به بهرهبرداری نرسیدهاند که بخواهند اثر مستقیمی بر روی دریاچه داشته باشند. امسال (سال 89) سد "ساروق" نیز به این مجموعه اضافه شد و سد "زولا" نیز در حال آبگیری است.
- یعنی سد ساروق به بهره برداری رسیده است ؟
رجبی: بله، در رودخانه ساروق که یکی از سرشاخه های زرینهرود است، در حال بهرهبرداریست. همچنین تعدادی سدکوتاه (سد بنجاق و سد کانسپی ارومیه) که حجم اینها نیز، مجموعا به 2 میلیون متر مکعب نمیرسد موجود است.
- سد انحرافی هم داریم؟
ترابی: هر سد مخزنی یک سد انحرافی، برای آبگیری اراضی دارد که در ذخیره آب نقشی ندارند. سد انحرافی یعنی : میزان آبی که در داخل رودخانه است به سطحی برسد که وارد اراضی شود، که البته به این شکل ما سد انحرافی نداریم.
- طبق صحبتهای شما و با توجه به اینکه می گویید 33 درصد عوامل انسانی (27 درصد بهرهبرداری ها و 6 درصد طرحهای توسعه منابع آب)، بحثی پیش میآید که نیاز آبی دریاچه ارومیه را مطرح میکند. صحبتها روی 3.1 میلیارد مترمکعب آبی است، که برای تراز اکولوژیک دریاچه ارومیه متصور شدهاند. در حالی که بعضی از کارشناسان معتقدند 3.1 نیز کارساز نیست، چرا که آنقدر رقم تبخیر بالا رفته است که این مقدار نیز باز هم باید تغییر پیدا کند و حداقل صحبت از 4 یا 4.5 میلیارد متر مکعب است. ولی از طرفی دیگر، بحث دو میلیارد مترمکعب نیز مطرح شده است که گفتهاند میخواهند دو میلیارد مترمکعب آب به دریاچه وارد کنند. نظر شما در این مورد چیست؟ با توجه به صحبتهایی که در مورد تراز اکولوژیک میشود، آیا اصلا ورود این حجم آب عملی است؟
ترابی: «مهندسین مشاور یکم» مطالعهای برای آب منطقهای انجام دادند تحت عنوان «اثرات زیست محیطی طرحها توسعه منابع آب». در واقع این مطالعات به دنبال یکسری اعتراضاتی که اداره کل حفظ محیط زیست به اجرا طرحهای توسعه منابع آب داشت، صورت گرفت. ما خواستیم ببینیم طرحهایی که اجرا میشود به طور واقعی چقدر در مسائل زیست محیطی، علی الخصوص بر آب دریاچه ارومیه تاثیر گذارند. مهندسین مشاور یکم با مطالعه و جمعبندی کلیه طرحهای حوزه دریاچه ارومیه، در استانهای آذربایجانغربی، آذربایجانشرقی و کردستان (علیرغم آنکه که در این حوزه ثاتیر زیادی نداشت ) و مذاکرات و جلسات متعددی که با محیط زیست برگزار کردند، یک تراز اکولوژیک برای دریاچه تعریف کردند: 1274.1 در آن تراز، ظاهرا غلظت و شوری آب دریاچه طوری است که مسائل زیست محیطی به بحران نمیرسد. در آن تراز، دریاچه برای خود یک سطحی خواهد داشت. میزان تبخیری که از آن سطح اتفاق میافتد را با توجه به تبخیر، حدودا یک متر در سال یا هزار میلی متر در سال برآورد کردند که برابر شد با 3.1 میلیارد مترمکعب. البته این تراز برآوردی است و در آن پیش بینی شده است که 3.1 میلیارد مترمکعب از دریاچه تبخیر صورت میگیرد. و این برای شرایط نرمال پیش بینی شده است. یعنی اگر ما امروز در آن تراز باشیم دریاچه ارومیه 3.1 میلیارد مترمکعب در طول یکسال آب نیاز دارد تا بتواند همان تراز را حفظ کند و اینکه شما میفرمائید نظرات تغییر میکند یا نظرات دیگری نیز مطرح است، کاملا طبیعی است چون سیستم اکولوژیک یا طبیعی ثابت نیست و همواره در حال تغییر و تحول است. طبیعتا در آن برآوردی که انجام شده، حجم آب موجود در خود دریاچه قابل ارزیابی نبوده است، به دلیل اینکه ما هیدروگرافیای از آب دریاچه ارومیه نداریم. رسوباتی که وارد دریاچه ارومیه میشوند طبیعتا کف دریاچه را بالا میآورند. بصورت مصنوعی شاید ما بتوانیم به آن سطح برسیم ولی عملا از نظر غلظت آب، مقداری که براساس آن، تراز برآورد شده باشد، حاصل نشده است.
مشاور یکم در جمع بندی مطالعات طرحهای توسعه منابع آب، گفته است: اگر تمام این سدها و طرحهایی که پیش بینی شده، یا در دست مطالعه و یا در دست اجرا و بهره برداری است، روزی در شرایط نرمال به بهره برداری برسند، ما حدود 640 میلیون مترمکعب کسری برای دریاچه ارومیه خواهیم داشت و پیشنهاد داده است این کسری را از انتقال حوزه به حوزه تأمین کنیم. زیرا آن آب نمیتواند کسری آب دریاچه را که در طول 10 سال بوجود آمده است، جبران کند. بنظر میرسد دریاچه حدود هفت یا هشت میلیارد متر مکعب، کسری آب داشته باشد، چون آخرین (تابستان 89) تراز آن 1271.51 بوده که این تراز خود، حدود سه متر از تراز اکولوژیک کمتر است
- در برنامه اجرایی چند بند وجود دارد که به تعیین سهم استانها مربوط است، در این خصوص توضیح بفرمائید.
ترابی: در حال حاضر این موضوع در دست بررسی است. اما تاکنون نظر قطعی، اعلام نشده است. با توجه به اهمیت موضوع نهایتا شاخصهایی بدست خواهد آمد که این استانها نسبت به انجام آن باید متعهد شوند.
- تعیین سطح و نیاز آبی که مطرح میشود، به چه صورتی است؟ آیا فقط از طریق آب های سطحی است؟
ترابی: بله، از طریق آب های سطحی است. چون ما نمی توانیم برای آب های زیرزمینی سهمی تعیین کنیم. از طرفی آبهای زیرزمینی زمانی میتوانند روی دریاچه تاثیر بگذارند که از وضعیت مطلوبی برخوردار باشند. در حال حاضر هشت دشت در استان ممنوعه است. یعنی بیلانش منفی است که دلایل متعددی میتواند در آن دخیل باشد. بعضیها میگویند بهره برداریهای بی رویه، اما به هر صورت، زمانی که بهره برداری انجام میشود اما نمیگیرد، دیگر تغذیهای هم بدلیل کمبود بارش صورت نمیگیرد، در نهایت بیلان منفی میشود. به همین دلیل روی آبهای زیرزمینی خیلی حساب نمیشود. و تمرکز روی آب های سطحی است که آقای رجبی نیز به آنها اشاره کردند.
رجبی: در ادامه صحبتهای آقای مهندس ترابی باید اضافه کنم مبنایی که در مورد تراز اکولوژیک وجود دارد، دو شاخص است: یکی شاخص "جانوری" و بحث آرتمیا است و حساسیتی که آرتمیا به غلظت نمک دارد. براساس این مطالعات، اگر غلظت نمک 240 گرم در لیتر باشد این موجود میتواند به حیات خود ادامه دهد و اگر بیشتر از این مقدار باشد قاعدتا حیات آن به خطر می افتد. براساس احجامی که محاسبه شد و آقای مهندس هم توضیح دادند، در تراز 1274.1 غلظت نمک دریاچه به این حد میرسد بعد از آن اگر روند کم آبی ادامه یابد بلورهای نمک تشکیل میشود و غلظت نمک بالا میرود یعنی حالتی پیش می آید که از کف حجم دریاچه کاهش مییابد. شاخص دوم مربوط به آبگیریهاست. اگر در طول یکسال روند آبگیریها خوب باشد، ابتدا نمکهایی که در کف تشکیل شده حل میشود و نهایتا درجه میزان غلظت تغییری نخواهد کرد تا آن مقدار از کف حل شود و افزایش حجمی داشته باشد. براساس این شاخص آمدهاند میزان 3.1 میلیارد مترمکعب سالیانه را در شرایط نرمال محاسبه کردند حال اگر در این محاسبات میزان 240 گرم بر لیتر، و یا میزان آن رسوبات نمکی که در کف دریاچه است، تغییر کند، بهرحال بر میزان غلظت دریاچه اثرگذار خواهد بود. با این تغییر قاعدتا تراز نیز تغییر خواهد کرد. البته همه این موارد از طریق نمونهبرداریها و بحث هیدروگرافی دریاچه نیز قابل تشخیص است. اینکه حجم دریاچه اکنون در چه حد و میزان غلظت آن چقدر است. میدانید که میزان غلظت در واقع گرم در حجم آبی است که وجود دارد. اگر احجام واقعی شوند، قاعدتا این اعداد نیز تغییر خواهد کرد و باید منتظر باشیم تا ببینیم این تراز اکولوژیک به چه میزانی افزایش و یا کاهش یافته است و به همین ترتیب آن 3.1 میلیارد مترمکعب به حقیقت نزدیک خواهد شد. در بحث میزان سهم استانها، معیاری که برای سهم هر استان تعیین شده، برمبنای 4 شاخص است که عبارتند از 1) پتانسیل منابع آب 2) پتانسیل اراضی قابل کشت 3) جمعیت استان و 4) تولید ناخالص منطقه ای. بر مبنای این چهار شاخص، بحث سهم استانها برای برداشت مصارفشان و میزانی که باید رهاسازی کنند تا آن میزان آب وارد دریاچه شود، تعیین میگردد. همانطور که گفته شد این طرح هنوز نهایی نشده و در شرف تکمیل است. در صورتی که این اطلاعات و آمار نتایج مثبتی داشته باشد، حتما انتشار خواهند یافت.
- الان بحثی که در بین خیلی ها مطرح و شنیده شده بحث مربوط به انتقال آب از حوزه های دیگر برای تأمین آب مورد نیاز دریاچه ارومیه است. سئوالم این بود که آیا این کار امکان پذیر است و با توجه به حساسیت موضوع چقدر طول میکشد تا این انتقال صورت گیرد و آیا با طرح استحصال نمک که با کاهش غلظت نمک همراه است، تبخیر کم میشود یا خیر؟
سلمانیان: البته این موضوع باید اصلاح شود در صورتی که نمک دریاچه کم شود، میزان تبخیر بیشتر میشود. در واقع تبخیر کم نمیشود بلکه میزان غلظت نمک کاهش می یابد.
ترابی: اینها صحبتهای ایدهآلی هستند که متاسفانه همیشه زمانی وارد آن میشویم که موضوع دچار یک حالت بحرانی شده باشد، دریاچه ارومیه یک نعمت الهی است، و فراوان از موهبتهایی که میتواند به ما بدهد. حالا دو یا سه تا از این موهبتها که بیشتر اهمیت زیست محیطی دارند مد نظر قرار گرفته و به آن حساس شدهایم. ولی میتوانیم به عنوان یکی از منابع تولید نمک، نیز به آن توجه کنیم. انواع نمکها و عناصر ترکیبی آن که در آب دریاچه ارومیه است و ما میتوانستیم از خیلی سالهای قبل آن را استحصال کنیم، ولی روی آن متمرکز خیلی نشدیم.
اکنون که این وضعیت پیش آمده است، هر کس پیشنهادی میدهد و اینها معجزهای نخواهند کرد. مسئله دریاچه ارومیه را نمیتوان در عرض یکی دوسال و یا حتی 10 سال حل کرد. مهمترین وظیفه ما در حال حاضر این است که حداقل بتوانیم وضعیت فعلی دریاچه را حفظ کنیم من شخصا اعتقادم به این است که هر آب باریکهای میبینید در جریان است، برای خود برنامه ای دارد این طوری نیست که سرخود باشد. به قول سهراب سپهری شاید در فرو دست کفتری میخورد آب، یا در آبادی کوزه ای پر میگردد.
اعتقادم بر این است، تا خداوند متعال رحمت خود را شامل حال ما نکند با این کارها و برنامه ها فقط میتوانیم جلوی بدتر شدن وضعیت دریاچه ارومیه را بگیریم. من به این موضوع قانع هستم که نگذاریم بدتر از این شود. باید وضع موجود را حفظ کرد ولی اینکه بگوئیم متوسط تراز دریاچه ارومیه 1275.1 بوده و باید به آن برسیم، در حد آرزو است. با وضعیتی که بوجود آمده است، الان آبی که میخواهد وارد دریاچه شود باید دو ماموریت مهم را انجام دهد، یکی اینکه وضع دریاچه ارومیه را اصلاح کند و دیگر آنکه در دریاچه پایداری ایجاد کند. باید امیدمان به خدا باشد و با چاره جویی، بتوانیم آبی که برای شرایط نرمال نیاز دریاچه هست تأمین کنیم. این خود کمک خوبی در جهت احیای دریاچه ارومیه است.
در خصوص انتقال بین حوزه ای نیز، همانطور که میدانید ما کلا دو حوزه داریم که میشود آب آنرا منتقل کرد ولی همان آبها صاحب دارند، 1- حوزه ارس از سمت آذربایجانشرقی، که در دست بررسی است و ما خیلی با آن موافق نیستیم، زیرا اولا خیلی پر هزینه است و دوم اینکه در مسیر این رود آنقدر محل مصرف زیاد است که اگر نتوانیم آن را خوب مدیریت کنیم آبی به دریاچه نخواهد رسید. 2- حوزه زاب از سمت سردشت. ما در این حوزه حق آبه داریم و میتوانیم از این حق آبه هر طورکه میخواهیم استفاده کنیم. در حال حاضر توجه اصلی بیشتر روی این حوزه متمرکز است که ما بدلیل حساسیتهای بین المللی، علاقمند به طرح آن نیستیم. ولی اگر زمانی قرار باشد آب از یک حوزه دیگری منتقل شود به احتمال قوی حوزه زاب خواهد بود، این امکان پذیر است، البته در شرایطی که دریاچه وضعیت نرمالی دارد و سدها همه اجرا شده و مورد بهره برداری قرار گرفته باشند. آن زمان میتوان کسری آب دریاچه را از محل حوزههای دیگر تأمین کرد.
رجبی: یکی از مباحثی که در مورد درصدها گفته شد، تأمین آب از منابع عوامل انسانی یا همان 33 درصد است. در خوش بینانه ترین شرایط اگر ما بتوانیم از حوزه های دیگر آب تأمین کنیم، که بسیار بعید هم به نظر میرسد، حدود یک میلیارد متر مکعب است. این انتقال 10درصد در تأمین آب دریاچه نقش دارد. ولی آنچه که بیشترین و اثرگذارترین عامل است موضوع خشکسالی است.البته امیدواریم بحث تغییر اقلیم پیش نیاید و اگر این، یک تغییر اقلیم باشد، کل بحثها نیز تغییر خواهد کرد و شرایط کاملا عوض خواهد شد.
به هر صورت، انتقال آب حوزهای که مورد بحث است، به روشهای مختلفی میتواند انجام شود که شرایط و نظارت خاص خود را میطلبد. ابتدا باید شرایط توپوگرافی یا شرایط انتقال آب طوری باشد که بتوان مستقیما آب را وارد دریاچه کرد. یک بحث وجود دارد که انتقالِ آب از حوزه خزر را ناممکن میسازد، اگر بخواهیم از حوزه خزر، انتقال آب انجام دهیم، با توجه به اینکه ارتفاع ارس تا دریای خزر منفی 26 و ارتفاع دریاچه ارومیه نیز حدودا 1271 متر است. پس باید ارتفاعی بیش از این را در نظر بگیریم تا بتواند بوسیله ایستگاههای پمپاژ متعدد، آب را به دریاچه رساند، این اختلاف سطح 1300 متر است. یعنی آب باید 1300 متر ارتفاع را طی کند تا به دریاچه ارومیه برسد و این موضوع از هر لحاظ مرغون به صرفه نیست حتی اگر تمام ایستگاههای پمپاژ کشور را به موضوع اختصاص بدهیم. در خصوص حوزه زاب نیز همانطور که گفته شد، برای این حوزه هم برنامههایی در نظر گرفته شده و هم اینکه انتقال آن عملیتر است. یک روش دیگری هم وجود دارد که ما بیایم در حوزه، بخشی از مصرف را روی مصارف حوزه های مجاور، و آبی که در حال حاضر در آن حوزه ها مصرف میشود بیندازیم و این آب ها را به دریاچه منتقل کنیم. با این پیشنهاد میتوان در سه حوزه این کار را انجام داد. این موضوع نیاز به مطالعه دارد روشی عملی است ، ولی با توجه به احجامی که به دست میآید، به عنوان یک راه حل عملی و نهایی در خوش بینانه ترین شرایط نمیتوان بیشتر از 10 درصد از آب دریاچه را تأمین کرد، ولی میتواند به این قضیه کمک کند.
ترابی: مطلبی هم به نظرم رسید. اگر انتقال از حوزه خزر مطرح باشد و دریاچه ارومیه آنقدر اهمیت داشته باشد که بعد بین المللی به خود بگیرد و روی حمایت بین المللی این موضوع مانور دهیم، میتوان از جریانات آبی که دریای خزر را تغذیه میکند، آب را انتقال داد. مثلا یکی از سرشاخههای رودخانه "ولگا" به دریاچه خزر می ریزد، اگر بشود در سطح بینالمللی این موضوع را مطرح کرد و از روسیه، گرجستان و آذربایجان از "رودخانه ولگا" سهم آب گرفت معقولتر است. ولی اگر بخواهیم از رودخانه ارس با اختلاف ارتفاع 1300 متر، محلی را که تراز پایینتری دارد پیدا کنیم و جریان آب را به سمت دریاچه هدایت نمائیم،همانطور که گفتم این امر یک عزم بین المللی را میطلبد.
- با توجه به درصدهایی که گفته شد بنظر میرسد بیشترین آسیبهای وارده، ناشی از خشکسالی است. این در حالی است که ما تجربه احیاء تالاب "درگه سنگی" یا "سیرانگلی"، که از تالآب های اقماری دریاچه ارومیه و ثبت شده در کنوانسیون رامسر است را در شرایط خشکسالی داشتهایم، تالابی که همچنان زنده است و به حیات خود ادامه میدهد. در کنار احیاء شدن این تالاب، تمام اراضی اطراف نیز احیاء شدند. در همین حال تالآب ها مانند ظرفی هستند که علاوه بر نزولات آسمانی نیازمند آب ورودی از طریق نهرها و آب راهها نیز میباشند. در خیلی از جلسات شنیدهام که دست اندرکاران پروژه دریاچه ارومیه ابراز داشتند حق آبه و سهم بیولوژیکی دریاچه به آن تعلق نمیگیرد. در حالیکه شما میگوئید عامل اصلی خشکسالی است.
ترابی: در واقع تا این زمان حق آبه برای دریاچه ارومیه تعیین نشده است که چنین صحبتی بخواهد مطرح شود و هر کس قدرت و دسترسی بیشتری به آب دارد، نیاز خود را بر میدارد و این طبیعی است که سهم واقعی، به دریاچه نمی رسد. بنظر شما چقدر میتوان از این آب، که بخشی از آن برای کشاورزی است، مقداری هم برای دریاچه در نظر گرفت. وقتی آب کم میشود دیگر کسی به فکر دریاچه نیست. طبیعتا مردم سهم خود را برمیدارند. در واقع این مقدار کم، شاید در همان حد نیاز مردم باشد. حتی اگر برای این آب کم هم بخواهیم برنامه ریزی کنیم، باید سرمایهگذاریهایی انجام دهیم و هزینههایی را متحمل شویم.
سلمانیان: به نظر شما کل آب های ذخیره شده در سدها چند متر مکعب است؟ در حدود یک میلیارد و ششصد - هفتصد مترمکعب. یکبار این را بر حجم کل دریاچه تقسیم کردیم، 44 سانتی متر ارتفاع دریاچه تغییر کرد. حال اگر زندگی ساکنین منطقه را در نظر نگیریم و همهء آب پشت سدها را به دریاچه روانه کنیم، فکر میکنید چقدر سطح آب بالا می آید؟ 45 سانت. این در حالی است که ما بیش از یک متر تبخیر داریم.
- البته این اختلاف نظر بین سازمان محیط زیست با آب منطقه ای است.
سلمانیان: ما از تاریخچه و وضعیت دریاچه ارومیه آمار و اطلاعات دقیقی در دست نداریم. قدیمی ترین اطلاعات به 50 سال قبل برمیگردد. نوشته هایی از خاطرات مورخین قدیمی در دست است که در آن نوشتهاند: " در قسمت شرقی شهر رضائیه (ارومیه) آبی هست به همین نام که بوسیله اسب میتوان از ضلع غربی آن به ضلع شرقی آن عزیمت کرد." یعنی آب بقدری کم بوده که امکان رفت و آمد در آن امکان پذیر بوده است. وجود سنگ فرش در بعضی از قسمتهای کف دریاچه نیز گواه این موضوع است. البته با توجه به عدم دسترسی دقیق به اطلاعات نمیتوان نظر قطعی داد اما احتمالا مشکل خشکی آب دریاچه مسئلهای است که در یک پریود 200 - 300 ساله تکرارمیشود اگر فرضیه ایزودسازی زمین شناسی را در نظر بگیریم همین تعادل باید حفظ شود، در یک مقطع اثرات اقلیمی بر دریاچه اثر میگذارد و آب آن کم میشود و دوباره بعد از یک مدت مجددا به وضعیت مطلوب بازمیگردد. امروزه مسائل زیست محیطی خیلی مورد توجه است و تا حدودی هم مد شدهاند، اما موضوع اینجاست که انسانها به خاطر چه چیز زندگی میکنند اگر امروز انسانی وجود نداشته باشد محیط زیست معنی ندارد. اول زندگی انسانها مفهوم پیدا میکند و بعد محیط زیست.
- بحثی در مورد اختلاف نظر بین مدیریت آب و محیط زیست وجود دارد. در بحث مدیریت آب گفته میشود،در سدها 1.6 میلیارد مترمکعب آب ذخیره شده و تراز آبی دریاچه بیشتر از سه میلیارد است و آنچه اهمییت دارد میزان حجم آبی است که میخواهد وارد شود، در حالی که از دیدگاه محیط زیست با این کار اقلیم و پوشش گیاهی تغییر کرده است. آن سدی که ساخته میشود فقط 1.6 میلیارد مترمکعب آب ذخیره نمیکند بلکه باعث تاخیر روند تولید آب در پایین دست هم میشود، جدا از اینکه حالا راه عبور آب را هم می ببندد. بحث ما بر سر مسئله سدها توجه به همین موضوع است؟
ترابی: آبی که پشت سدها ذخیره شده است برای پوشش گیاهی است. زمانی پوشش گیاهی طبیعی و زمانی مصنوعی است. این آب بیشتر برای کشاورزی مصرف میشود و باعث ایجاد پوشش گیاهی میشود.
- ببینید، پوشش گیاهی از بین میرود، فرسایش خاک و آبی را هم داریم، همان آبی که در هنگام بارندگی میتوانست بماند اما به خاطر عدم وجود پوشش گیاهی مناسب تبخیر شده و از بین میرود.
رجبی: چرا پوشش گیاهی از بین میرود؟ ببینید، متاسفانه در کشور ما ایران، همواره جنگلها و پوشش گیاهی ضعیف، ضعیف تر شده و مراتع در حال تخریب هستند که اینها دلایل متعددی دارد و فقط به آب مربوط نمیشود. خوب زمانی یک فضای خالی ایجاد شود و با بارندگی، قاعدتا فرسایش اتفاق خواهد افتاد، سد به عنوان تنها عامل فرسایش و یا عاملی برای این وضعیت نیست. برای مثال اگر سد بوکان را کلا حذف کنیم آیا در بالا دست سد، پوشش گیاهی افزایش پیدا میکند، کاهش پیدا میکند، یا اصلا تغییری نمیکند؟ من فکر میکنم اصلا تغییری نخواهد کرد، ولی برای پایین دست چرا. در پایین دست ممکن است در شرایط بدون سد، آبی که از آن بالا سرازیر میشود، از طریق رودخانه یک بخش کوچکی را پوشش دهد. اما وقتی سدی ساخته میشود در حقیقت پوشش گیاهی و یا فضای سبز به عنوان بخشی از محیط زیست توسعه پیدا میکنند. لازم به ذکر است برای احداث هر سد، مطالعاتِ اثراتِ زیست محیطی را که مصوبه شورای عالی محیط زیست هست لحاظ میکنند و اگر مطالعات توجیه پیدا نکند دیگر ساخت آن سد، توجیه ندارد.
- توجیه برای آن پیدا میکنند!
رجبی: نباید نگاه بدبینانه داشت. با این دید تمام پروژههایی که در سطح ملی اجرا میشوند زیر سئوال میرود و توسعه کشور متوقف میشود. خوب قاعدتا تغییراتی اتفاق میافتد که این تغییرات مثبت و منفی هستند. بهر حال مثبت یا منفی، باید عدد مثبتی در این مطالعات مشاهده شود که پروژه برای اجرا توجیه پذیر باشد.
ترابی: ببینید سدهای ما تک منظوره ساخته نمیشوند. هر سدِ مخزنی، اهداف مختلفی دارد از جمله تأمین آب کشاورزی، تأمین آب شرب و کنترل سیلاب. سیل علاوه بر اینکه محیط طبیعی، پوشش گیاهی و خاک را تهدید میکند زندگی انسانها را نیز تهدید میکند، سد یک سازه است، یک جسم است. امروز شرایط طوری است که برای دریاچه به آب نیاز داریم. چرا باید این موضوع را در مقابل سد قرار دهیم و بگوئیم نباید سد بسازیم، چون سد آب را نگه میدارد. سد که آب را نگه نمیدارد منِ مدیر، آب را پشت سد حفظ و نگهداری میکنم. آن سد مجرایی دارد که اگر آن را باز کنیم هر آبی از رودخانه بیاد از آن مجرا رد میشود. به اعتقاد من ما باید روی مدیریت منابع آب بیشتر تمرکز کنیم. در مدیریت منابع آب، سدسازی هم یکی از موارد مدیریتی است. برای احداث یک سد، از زمانی که مطالعه انجام میشود تا به بهره برداری برسد بیش از 15 سال زمان میبرد. بر روی سدهای بزرگی مانند سد "نازلو" بیشتر از 10 سال مطالعه انجام شده و به تازگی ساخت آنها شروع شده است. ساخت این سدها نیز هفت یا هشت سال طول میکشد. به اعتقاد من، دیدگاه ما نباید این گونه باشد که مانع ساخته شدن سد شویم. چه بسا بعد از پنج سال میزان بارندگی بقدری کاهش پیدا کند که شدیدا کمبود آنرا احساس کنیم. پس باید روی کسانی که قرار است روی مدیریت سد و سدسازی، کار کنند، ظرفیت سازی کنیم.
- وقتی صحبت از سد یا به قول شما سازه میشود یک سلسله کار انجام میشود که تنها ساخت آن نیست. حوزه بالا دست، شبکه آبیاری زهکشی پایین دست و خیلی اتفاقات دیگر باید بیفتد تا یک سد ساخته شود، چیزی که ما با آن مخالفت داریم، سدسازی نه به عنوان آن شبکه کامل عملیاتی، بلکه به معنی اتفاقی است که الان در کشور میافتد، یعنی سازه ساخته و رها میشود. کار آبخیزداری که باید در بالا دست انجام شود تا مخزن سد از رسوبات حفظ شود، انجام نمیشود. شبکه آبیاری زه کشی به کندی مثلا 10 سال و آن هم 20 درصد یا 30 درصد آن انجام میشود. برای خیلی از سدها این اتفاق افتاده است و ما با این روند مخالف هستیم. اما از سوی دیگر در جیرفت سیل آمد و به فاصله چهار سال نصف شهر را برد. بعد که سد ساخته شد، سیل آمد ولی به شبکه هدایت شد و شهر را نجات داد. ما مخالف این ماجرا نیستیم و اختلاف نظری هم نداریم، شاید بیان ما کمی با هم فرق داشته باشد.
ترابی: نه اتفاقا بیانمان نیز متفاوت نیست. ما الان معتقدیم باید مدیریت جامع منابع آب شکل گیرد. مدیریت یکپارچه و بهم پیوسته منابع آب. اشکال ما در بحثهای مدیریتی است و ما باید به این باور برسیم که وجود دریاچه ارومیه هم لازم است. من به عنوان یک مدیر باید پاسخگو باشم و به آن اعتقاد هم رسیدهام، منتهی فشار سیاسی و اجتماعی من را ملزم میکند یا استعفاء بدهم و بروم یا اگر مقاومت کردم باید به نوعی این فشارها را پاسخگو باشم. همان عواملی که فشار ایجاد میکنند باید آموزش داده شوند. همان کشاورز باید متوجه شود که دریاچه هم برای او یک نیاز است. البته باید به این موضوع هم واقف باشیم که از سال 49 تا به امروز فقط دو سد در حوزه آذربایجانغربی اجرا شده است که یکی از آنها از سال 56 افتتاح، اما به بهره برداری نرسیده و آن یکی هم سال 84 (سد حسنلو) افتتاح شد که عملا آب پشت این سد، آبی است که همیشه بوده و میماند. یعنی هر سال پر میشود و به سمت دریاچه میرود و به مصارف دیگری هم نمیرسد. اگر بخواهیم خیلی روی سدها حساسیت نشان دهیم، هنوز سدی به آن صورت ساخته نشده است که بخواهد روی حق آبه دریاچه اثر گذارد. البته برداشتهای مستقیمی که انجام میشود از کنترل ما خارج است. درست است که میگویند وظیفه ماست که این برداشتها را کنترل کنیم اما با چه ابزاری؟
- در واقع از صحبتهای شما باید این نتیجه را گرفت که حتی بهره برداران خرد در سطح حوزه را نیز نباید نادیده گرفت؟
ترابی: بله این نیازمند یک عزم عمومی است.
- به نظرم این نکته بسیار مهم است، زمانی که ما در ابتدای پروژه حفاظت از تالآب های ایران در کمیته های فنی شرکت میکردیم و فریاد میزدیم که حضور مردم محلی در مدیریت دریاچه ارومیه خیلی مهم است و باید آموزش و اطلاعرسانی کرد. کسی علاقه ای به این موضوع نشان نمیداد و الان که از زبان شما شنیدم جای امیدواری است که در برنامهریزیهای آینده این موضوع لحاظ شود.
سلمانیان: البته باید این موضوع را هم مد نظر قرار دهیم که عدم ریزش، عاملی درون زاست. من کارشناس بیولوژی برف و یخ هستم. 15 سال است که برای برف سنجی به تمام حوزههای آذربایجانغربی سر میزنم اگر به آمار هم مراجعه کنید، میبینید در ارتفاعات استان آذربایجانغربی، 15 سال قبل به ارتفاع یک متر تا یک متر و نیم برف داشتیم، اما الان ارتفاع برف به 30 تا 40 سانت و در بهترین وضعیت به 50 سانت میرسد. این که بارش نیست یک واقعیت است و نباید آن را کتمان کرد. نباید تنها ساخت سدها را عامل از بین رفتن دریاچه دانست و مطرح کرد. نه! واقعیت این است که اگر موضوع سدهاست، خوب دریچههای سدها را باز میکنیم تا آب وارد دریاچه شود. آیا ببینیم مشکل دریاچه حل میشود؟ برای مثال آبی که در 15 سال پیش برای حوزه مهاباد محاسبه کردم، 100 میلیون متر مکعب آب معادل برف بود اما این میزان الان 40 یا 50 میلیون مترمکعب است. یعنی یک سوم. این یک واقعیت است و نباید چشممان را روی آن ببندیم. باید آن را پذیرفت. به قول آقای مهندس رجبی "خشکسالیهای سالهای اخیر" یا اینکه بگوئیم "تغییر اقلیم" به هر صورت این موضوع باید مطالعه شود. اگر در حوزههای ما آب حفظ نمیشود، به آبخیزداری برمیگردد، ما همیشه مشکل آبخیزداری داشتهایم. زمانی که سد شهرچایی را میساختیم با مسئول آبخیزداری جهاد کشاورزی صحبت کردیم، او گفت: موضوع آبخیزداری حوزه سد شهرچایی اصلا در اولویت کاری ما نیست. سد از نظر طبیعی رطوبت ایجاد میکند. به همین دلیل دارای پوشش گیاهی خوبی است و اطراف تمام سدهای ما نیز همینطور است. من نمیخواهم از سدسازی دفاع کنم ولی همه محیط زیستیها بهانه میکنند که سدهای ساخته شده این مشکل را پیش آورده است، در حالیکه در زمان آقای کشتیبان، مدیرکل سابق محیط زیست ،ایشان شخصا به ما گفتند دریاچه چه پیش روی داشته و چگونه میتوان جلوی این موضوع را گرفت؟ آن زمان مورد اتهام قرار گرفتیم که اگر سد به اندازه کافی اجرا شده بود این مشکل پیش نمیآمد. امروز این اتهام است که سدها را زدهاید و دریاچه خشک شده است. به عقیده من هیچ کدام از این مسائلِ مطرح شده درست نیست. شما بارندگی پاکستان را در نظر بگیرید اگر چنین بارندگی در اینجا اتفاق بیافتد چه مسائلی پیش میآید؟ دریاچه پر میشود. اول باید از طبیعت بخواهیم. تا مشکل حل شود و گرنه انسانها باید زندگی کنند. البته مسائل زیست محیطی هم خیلی مهم است، ولی در وهله اول انسان. اگر جمعیت کنترل شود و منابع آب مدیریت شود، همه اینها تاثیر گذار است. اگر حوزه آبخیزداری را که 50 سال پیش ارومیه داشت با جمعیت امروز آن مقایسه کنیم، بنظر چه اتفاقی افتاده؟ جمعیت چند برابر، برداشت آب بیشتر و منابع آب محدودتر شده است.
رجبی: شما در صحبتهای خود به تالاب درگه سنگی (سیرانگلی) اشاره کردید، این موضوع را نباید فراموش کرد که هر تالاب شرایط منحصربفرد خود را دارد. از جمله اینکه اگر ما بخواهیم دریاچه ارومیه را با دریاچه دیگری برای مثال وان، مقایسه کنیم که نزدیک ما هم هست اصلا با هم قابل مقایسه نیستند. شرایط آنها با هم متفاوت است. بنابراین ما نمیتوانیم به این موضوع فکر کنیم که اگر نسخه ای برای یک تالاب نوشتیم و جواب داد، قطعا این موضوع برای همه جا جوابگو خواهد بود. خوب اولا درگه سنگی تالاب محدودی است و منابع آب آن مشخص است. میشود با یک مدیریت خاص آن را حفظ کرد. کما اینکه امسال تالاب "یادگارلو" را بعد از 15 سال احیاء کردند و آبرسانی انجام شد. دریاچه ارومیه دریاچه وسیعی است و شرایط خاص خود را دارد و باید همه جوانب آن را دید. این روزها در مورد دریاچه ارومیه اظهار نظرهای متفاوتی میشود، ولی آن چیزی که بصورت ملموس دیده میشود و بررسیها هم نشان میدهد مسئله خشکسالی است معمولا خشکسالی به دو گونه آسیب میرساند. 1) خود مستقیما باعث کمبود آب میشود 2) برای جبران این کمبود مردم به سراغ منابعی میروند که به شکل طبیعی موجود بودند منجمله منابع آب های زیرزمینی. تجربه سد مهاباد را مطرح کنم. در سال 77 که اولین سال خشکسالی بود، برای اینکه در بخش کشاورزی نقصان آب را جبران کنند، آبهای زیرزمینی برداشت شد. اما همان آبها باید با بارندگیهای سالهای بعد جبران میشد که نشد. بعضا این موضوع غیرقابل جبران میشود. حتی در خیلی از موارد به حالت اول خودش هم باز نمیگردد. همین عوامل باعث شده است که ما 8 محدوده یا دشت را منطقه ممنوعه اعلام کنیم. یعنی در این مناطق اجازه بهره برداری و حفاری دیگر صادر نمیشود. به دلیل اینکه این اتفاقات افتاده و عمدهترین عامل آن کمبود بارندگیها بوده است. ما امیدواریم بحثی که پیرامون خشکسالی مطرح میشود در حوزه تغییر اقلیم نباشد، در غیر این صورت شرایط کاملا فرق خواهد کرد. در صورت تغییر اقلیم تمام برنامه های توسعه و برنامههای آبگیریِ مخازن، حتی کشاورزی، تحت الشعاع این مسئله قرار خواهند گرفت. از ابتدا باید برایشان برنامه تدوین شود، هزینههای بسیار هنگفتی باید در این زمینه صرف شود تا بتواند این بخش را پوشش دهد. ما جزء معدود کشورهایی هستیم که در زمینه مدیریت یکپارچه منابع آب قدم برداشتهایم ولی به شکل کلی، آن را عملی نکرده ایم. الان بحث مدیریت توأمان عرضه و تقاضا مطرح است که خیلی مهم است و باید انجام شود. باید اینها به شکلی در کنار هم قرار گیرند که بتوان از آن نتیجه گرفت. در این محاسبات باید به سرانه مصرف و رشد جمعیت توجه نمود. صنعت و نیازهای شرب هم بخشی از این محاسبات هستند و اگر این بحثها و بررسیها به اینجا منتهی نمیشد، بحث مربوط به پساب و استفاده از آن و مسائلی که الان مطرح است دیگر طرح نمیگردند بنابراین همانطور که گفته شد فقط نگاه به دریاچه و وضعیت دریاچه نیست و موضوع را باید از همه جوانب بررسی کرد. تاکید میکنم! وضعیت دریاچه ارومیه، فقط از نقطه نظر محیط زیستی دارای اهمیت نیست، از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیز دارای اهمیت است و برای همه اینها میتوان دلایل قابل قبولی ارائه داد.
ترابی: به بیانی بهتر، نگاه ما به این موضوع نباید نگاه بخشی باشد.
- شما در مورد رنگ سرخ دریاچه هم نظری دارید؟
سلمانیان: قبل از پرداختن به این موضوع باید بگویم ما فقط روی منابع آب های سطحی برنامهریزی میکنیم. ما پروژهای مبنی بر احتمال وجود چشمههایی در کف دریاچه داشتیم. اما از نظر علمی نتوانستیم به این نتیجه برسیم که واقعا چشمهای وجود دارد؟ و آبدهی آنها چقدر است؟ نظریه این است : "بعضی از این پرندگانی که بر روی دریاچه پرواز میکنند، براساس شرایط طبیعی خودشان از آن آبی که لب شور هست و شوری کمتری دارد استفاده میکنند و این احتمال وجود چشمههایی را در دریاچه نشان میدهد که در حال حاضر خشک شدهاند". این پروژه با عنوان "شناسایی چشمههای کف دریاچه ارومیه" توسط سازمان آب منطقهای آذربایجانغربی تعریف شده، اما تاکنون هیچ پروپوزالی برای آن ارائه نشده است.
در مورد سرخی آب دریاچه که اتفاقا نظر ما را هم جلب کرده است، چند نظریه مطرح بود یک نظریه در مورد گیاهان نمک دوستی بود که سبز هستند و بعد از مدتی رنگشان قرمز میشود، بر مبنای این نظریه ما آب دریاچه را برای تجزیه و تحلیل دادیم، جوابی که دادند این بود: "در داخل آب آهن وجود دارد". در واقع آهن موجود در آب باعث قرمزی رنگ آن شده است و حالا مأخذ و منبع این آهن از کجاست؟ آیا مربوط به منابع آب و خاک است که از کوه زنبیل هنگام احداث جاده برای پر کردن دریاچه استفاده کردهاند و یا آهن آلاتی است که در کارگاه صنعتی و سازه بزرگراه بکار بردهاند؟ این دقیقا برای ما روشن نیست.
- وجود آهن چه تاثیری روی اکوسیستم دریاچه میگذارد؟
سلمانیان: من دقیقا این را نمیدانم و مطالعه نکرده ام.
رجبی: من در سازمان محیط زیست فیلم این نمونه برداری را دیدهام. یک نوع جلبک است که در شرایط معمول سبز رنگ است ولی به خاطر اینکه خود را با غلظت نمک دریا سازگار کند کاروتین تولید میکند و این باعث تغییر رنگ و قرمزی آب میشود. در نمونههایی که من مشاهده کردهام، خود آب زلال بود و به نظر میرسید که آب مانند شیشه رنگ کف دریاچه را منعکس میکند.
سلمانیان: البته در نمونهبرداری که من انجام دادم، این رنگ روی رسوبات نمک تاثیر گذاشته و رنگ نمک قرمز شده بود. «دکتر آق» در مرکز تحقیقات آرتمیا در دانشگاه ارومیه، در مصاحبهای گفتهاند بقایای آرتمیاهاست که رنگ قرمز را به وجود آورده است. البته من هم شنیدهام. اگر دقت کرده باشید این رنگ قرمز در حاشیه بزرگراه جمع شده و شدت این رنگ را احساس میکنید. از بزرگراه که فاصله میگیرید دیگر رنگ قرمز دریاچه دیده نمیشود. همانطور که گفته شد در تجزیه آب دریاچه آهن هم وجود داشته و رنگ قرمز آب نشان از وجود آهن در آب دریاچه بوده است.
- آیا شما این نظریه را که گفته میشود وجود چشمه های آب شیرین در جزایر دریاچه ارومیه دلیلی است برای وجود چشمه یا چاههای آب شیرین در آن، صحیح میدانید؟
رجبی: البته جزیره با کف دریاچه خیلی فرق میکند. هر کدام شرایط هیدرولوژی خاص خود را دارند و موردی که آقای مهندس سلمانیان به آن اشاره کردند مربوط به کف دریاچه میشود. خوب قاعدتا آبهایی که جریان پیدا میکند، در سطح به سمت دریاچه میروند. به این منظور پروژه تحقیقاتی طراحی کردیم که متاسفانه هنوز شخصی برای مطالعه و به نتیجه رساندن آن پیدا نشده است. به هر حال فرضیهای است که نمیشود آنرا رد کرد. چون ساختار زمین شناسی و مسائلی که به این سمت میروند میتوانند دلیل وجود چشمه ها را تایید کنند ولی از نظر حجم آب نمیتوانند زیاد باشند.
- همانطور که شما هم میدانید یکی از مهمترین کارهایی که تالآبها انجام میدهند آن است که سطح آبهای زیرزمینی را بالا می آورند. در صورت درست بودن این فرضیه حفظ و احیاء تالآبهای اقماری دریاچه ارومیه میتواند به غنی شدن آبهای زیر زمینی و همینطور چشمه های آب در کف دریاچه و زندگی دریاچه ارومیه نیز کمک نماید.
رجبی: البته از نظر زیست محیطی به تالآبها به عنوان زیستگاه حیات وحش نگاه میکنند. منتهی معمولا خود تالآبها در گودترین جای دشت وجود دارند یعنی همه جریانات چه آبهای زیرزمینی و چه آبهای سطحی به سمت تالابها در جریان هستند وقتی که در تالاب آب بالا میآید، سفره های زیرزمینی متاثر از آن نخواهند بود و وقتی تالابی خشک شود، نشان میدهد که تراز آب زیر زمینی نیز تغییر و افت کرده است. ولی اینکه تالابها خود بصورت مستقیم تأمین کننده آب های زیرزمینی باشند، درست نیست. تالابها در مقایسه با دریاچه، برای جوجه آوری و تخم گذاری پرندگان، خیلی مهم هستند و تاثیراتی که نیزارها در تصفیه و کنترل آلایندگی و این مسائل دارند نیز اهمیت خاص خود را دارد.
The underlying connection was closed: Could not establish trust relationship for the SSL/TLS secure channel.