گپی با رامین راستاد از کار و زندگی تا آخرین فیلمش که هنوز اکران نشده
«روان من اصلا سلامت نیست و به این موضوع اعتراف میكنم، طوری كه اگر كسی بد رانندگی كند، پیاده میشوم که آن فرد را بزنم و این كار را كردهام، البته كتك نزدم، فقط دعوا كردم.
روان من هم مثل خیلیها سالم نیست هر چند سعی میكنم این روح و روان را در برابر كسانی كه میشناسم و خانوادهام كنترل كنم ولی گاهی به شدت به هم میریزم مثل یك دینامیت كه با یك كبریت منفجر میشود.»
این صحبتهای رامین راستاد است، بازیگری با قیافهای کمی عصبی اما با دلی مهربان، حرفهایش را با كمال صداقت زد و ما هم با همان صداقت ثبت كردیم...
در سال 90 فیلمی بازی نكردهاید؟
چرا، یك فیلم خیلی خوب بازی كردهام كه امیدوارم خیلی زود آن را نمایش بدهند. در این فیلم نقش یك بیمار اوتیسمی را بازی كردم،
اوتیسم یك بیماری خاص و نادر است. البته به نظرم این فیلم یك كپی خیلی خوب از فیلم (
مرد بارانی) است كه
«داستین هافمن» و
«تامكروز» در آن بازی كردند.
در مورد بیماری اوتیسم تحقیق هم كردید؟
بله،
اوتیسم نوعی بیماری است كه معمولا پسرها به آن مبتلا میشوند و یك جورهایی حالت كودكی خود را حفظ میكنند و بدنشان به یك حالت خاص عادت میكند و به آن شكل باقی میماند. در کل یك شكل فیزیكی مشخص دارند. افراد مبتلا به این بیماری نمیتوانند مستقیم در چشم كسی نگاه كنند. قبل از اینكه در این فیلمبازی كنم، رفتم به مراكز نگهداری این بیماران و تحقیقاتی كردم ولی متاسفانه نتوانستم بیمارانی كه در رده سنی 28-27 ساله هستند، ببینم. بیشتر كسانی كه در این مراكز بودند، 16-15 ساله بودند.
اوتیسم یك بیماری مادرزادی است كه تا آخر عمر همراه بیمار باقی میماند. در دنیای سینما تا به حال چند فیلم بر این اساس ساخته شده ولی شاخصترینشان همان فیلم (مرد بارانی) است.
برای همه نقشهایتان تحقیق میكنید یا این مورد خاص بود؟
برای ایفای بعضی از نقشها لازم است بروی و تحقیق كنی، مثلا من نمیتوانستم نقش یك بیمار مبتلا به
اوتیسم را بدون تحقیق بازی كنم ولی نقش یك دیوانه را كه همه در زندگی با او برخورد داشتهایم، شاید بتوان بدون تحقیق هم بازی كرد. گاهی نقشها دارای شاخصها و عواملی هستند كه بازیگر حتی باید آنها را پیدا كند تا در اجرا دچار اشتباه نشود. یك بیمار مبتلا به
اوتیسم خصوصیات خاص خودش را دارد و من نمیتوانستم از خلاقیت و تصور خودم برای ایفای آن نقش استفاده كنم.
وقتی چنین نقشهای سختی را كه بدن و روان را درگیر میكند، بازی میكنید، خارج از صحنه تاثیرش را احساس نمیکنید؟
چرا، واقعا میگویم. مثلا اوتیسمیها یك حرف را خیلی تكرار میكنند مثلا اگر از یك بیمار مبتلا به
اوتیسم بپرسی حالت خوبه؟ دوباره جمله تو را چند بار تكرار میكند،
من در مدت ضبط این فیلم آنقدر این كار را میكردم كه حتی روی گروه هم تاثیر گذاشته بود؛ وقتی میگفتند بچهها خسته نباشید بریم شام، من هم ناخودآگاه این جمله را تكرار میكردم بعد این حركت من تعمیم پیدا کرد به تمام اعضای گروه! بعضی از نقشها روی انسان تاثیر میگذارند اما همه نقشها این تاثیرگذاری را ندارند و یك بازیگر اگر بگوید همه نقشهایم در من تاثیر میگذارند، دروغ میگوید. برخی نقشها در سطح حركت میكنند و حس خاصی ندارند اما بعضی نقشها از لحاظ فیزیكی یا از لحاظ روحی ـ روانی بازیگر را درگیر میكند. نقشی كه خیلی در زندگی من تاثیر گذاشت، نقشی بود كه در سریال
«زیرتیغ» بازی كردم، واقعا آدم غیرقابل تحملی شده بودم چون آن نقش خیلی فشار رویش بود. من از صبح میرفتم سركار و مدام فشار و استرس را تحمل میكردم و نمیشد مثل یك لباس وقتی كار تمام میشود آن را از تنم دربیاورم و كنار بگذارم. آن آدم در من بود و به همین دلیل تاثیرش بر من خیلی زیاد بود.
فشار كار زیاد بود یا فشار شخصیت آن نقش؟
فشار شخصیت آن نقش و كاراكتری كه داشت. خود كار كه فشاری نداشت، یك دوره كاری بود مثل باقی فیلمها، اتفاقا «زیر تیغ» از آن سریالهایی بود كه بدوبدو نداشت اما آن كاراكتر با روح و روان من خیلی بازی كرد. نقشی كه به عنوان یك بیمار اوتیسمی بازی كردم، از نظر فیزیکی هم خیلی روی جسم من تاثیر گذاشت.
در خیلی از کارهایتان نقش آدمهای بداخلاق و خشن را بازی كردهاید، شخصیت خودتان چقدر به این نقشها نزدیك است؟
اتفاقا من زیاد نقش آدمهای خشن و بداخلاق را بازی نكردهام و چقدر خوب شد كه این سوال را پرسیدی تا در موردش صحبت كنیم، ما یاد گرفتهایم كه فقط بگوییم نقش مثبت، نقش منفی، آیا همه یا خوب خوب هستند یا بد بد؟
اصولا درام براساس یك ضدقهرمان شكل میگیرد، اگر ضدقهرمان وجود نداشته باشد، همهچیز به خوبی و خوشی پیش میرود و تمام میشود ولی یك ضدقهرمان همیشه تاثیری در روند درام میگذارد و آدمهای قصه را درگیر میكند و این ضدقهرمان الزاما همیشه منفی نیست. ما آدمهای زیادی در زندگیمان میبینیم كه یا به شدت مستعد خوب?شدن هستند یا به شدت مستعد بدشدن و نمیتوانیم بگوییم كه این آدمها مثبت هستند یا منفی، این آدمها خاكستریاند. اتفاقا این آدمها در جامعه امروز ما خیلی بیشتر از آدمهای سیاهوسفید هستند. برداشت شخصی من این است كه آدمهای سفید ما آدم خوبه را نمایش میدهند و ماسك سفیدبودن میزنند و اگر با موقعیت خاصی روبروشوند، به شدت سیاه هستند و آدم سیاههایی كه ما در فیلمهایمان نشان میدهیم، احمقانه بد هستند. اگر بتوانید یك آدم پیدا كنید كه كاملا و صددرصد خوب و بدون عیب باشد، به شما جایزه میدهم. من آدمهایی را دوست دارم که شرایط، جامعه و همه و همه روی آنها تاثیر میگذارد و یك وجود عینی و قابل لمس دارند. شما به اطراف و خانوادهتان كه نگاه كنید. متاسفانه همه ما آدمهای خاكستری را فراموش كردهایم یا میگوییم سفید یا میگوییم سیاه. من شاید فقط 5 بار نقش منفی بازی كردهام و بقیه نقشهایم خاكستری هستند. با دلیل و برهان میگویم كه آنها منفی نیستند و به نظرم این تصور كه من زیاد نقشهای منفی بازی میكنم غلط است. من عاشق نقشهای خاكستری هستم به دلیل اینكه یك جاهایی تماشاگر به او حق میدهد و لحظههایی ممكن است از آن كاراكتر بدش بیاید.
ولی مردم حس میکنند اگر شما در فیلمی حضور دارید، نقش شما، نقش آدم خوب داستان نیست.
این مساله به دلیل تاثیری است كه نقشهای منفیام روی آنها گذاشته است، مثلا در سریال «زیرتیغ»، من اصلا آدم بد قصه نبودم ولی مردم چون پرویز پرستویی را دوست دارند و من نقش مقابل او بودم، مرا دوست نداشتند در صورتی كه من به جای اوستا محمود به خاطر کاری که نکرده بودم، در زندان بودم. مردم ما به شدت احساساتی هستند و بازیگری برای آنها محبوب است كه حس آنها را درگیر كند. تماشاگر ما دوست دارد برود سینما گریه كند یا بخندد، من خیلی از بازیگرها را دیدهام كه تكنیكی و خوب هستند ولی وقتی از مردم میپرسند بازیگر محبوبتان كیست، اسمی از آنها نمیبرند. چون احساساتشان با آنها درگیر نشده است. من در یكی، دو سریال توانستم تاثیر عجیب و غریبی روی تماشاگر بگذارم و این تماشاگر این تاثیر را دیگر فراموش نمیكند و توقع دارد مرا فقط در همان نقشها ببیند. در سالی كه گذشت، حداقل یكی، دو كار كمدی بازی كردم؛ كمدیهایی كه شاید خود كارگردان 5-4 روز اول از اینكه مرا برای آن نقش انتخاب کرده بود، ترسید و شاید پیش خودش میگفته: «رامین راستاد مثل برج زهرمار است حالا چطور میتواند تماشاگر را بخنداند؟» ولی این اتفاق افتاد و به نظرم اتفاق بدی نبود و كسانی كه مرا در آن نقش دیدند، پذیرفتند.
در کوچه و خیابان هم مجبور میشوید برای مردم این توضیحات را بدهید؟
بارها مردم وقتی مرا در خیابان میبینند، میگویند آقا چرا اینقدر نقش منفی بازی میكنی؟ ولی من كه نمیتوانم یكی یكی برای همه توضیح بدهم. حتی شده به دلیل این حرفها، در خیابان با مردم دعوایم شده است. شاید بهترین کار برای اینكه مردم این تصور را فراموش كنند این باشد كه یك سریال تاثیرگذار طنز بازی كنم كه عدهای از مردم آن را ببینند مثل سریالهای مهران مدیری. اگر مردم با من بخندند باور میکنند كه آدم بد داستان نیستم و من هم میتوانم لحظات شاد و مفرحی را برایشان ایجاد كنم.
ولی شما در همان نقشهای خاكستری هم خشن هستید و حالتهای عصبی دارید، این حالت را خودتان میخواهید داشته باشید؟
بله، چون ما در اطرافمان تقریبا آدمی كه حالت عصبی نداشته باشد، نمیبینیم. همه ما در یك جایی به هم میریزیم. من میخواهم بدانم 10 سال پیش كسی معنی كلمه «استرس» را میدانست؟ آن موقع خیلی كم پیش میآمد كه كسی این كلمه را بشنود و بهكار گیرد ولی الان این اتفاق افتاده و در حجم انبوه عبارتهایی که درمورد اضطراب و نداشتن اعصاب است، شنیده میشود. ما نمایش میدهیم كه خوبیم اما كسی كه با ما زندگی میكند، میتواند بفهمد كه حالتهای دیگری هم داریم كه غیرقابلتحمل است، ولی دیگران فقط ظاهرمان را میبینند و آن لحظات كوتاهی كه ما خوب بودن را نمایش میدهیم.
حس خودتان به آدمهای عصبی که نقششان را بازی کردهاید، چگونه است؟
من آدمهای عصبیای كه نقششان را بازی میكنم، دوست دارم چون آنها را در خیابان میبینم، خودم را میبینم كه مثلا هنگام رانندگی چقدر عصبی میشوم، آدمهای دیگر را میبینم كه چطوری سر یك مساله كوچك با هم دعوا میكنند. این همه در روزنامهها میخوانیم كه فلان پدر یا مادر بچهشان را آنقدر زدهاند كه بچه تا پای مرگ رفته، آخر چنین چیزی چطور ممكن است؟ وقتی در موردش حرف میزنیم، میگوییم غیرممكن است، ولی آدم از لحاظ روحی و روانی ممكن است به یك جایی برسد كه اینكار را هم بكند و حتی بچهاش را بكشد یا هر كار دیگری بكند. من از خودم فرار نمیكنم. من اطراف خودم آدمهای اینطوری زیاد دیدهام و دوست دارم این نقشها را بازی كنم و میدانم تاثیرش آنقدر است كه به بعضیها تلنگر بزند، من ناراحت نمیشوم اگر بگویند فلانی دوباره نقش منفی بازی كرده است. من برای خودم این تحلیل را دارم كه آن نقش منفی نیست. کسی كه تصادف كرده و پول دیه نداشته بدهد و 3 سال زندان بوده است، حالا كه از زندان آمده نمیتواند كار پیدا كند چون سوءسابقه دارد و هزاران مشكل دیگر، پس الان چه كار میتواند بكند؟ غیر از اینکه بهناچار دست به كارهایی بزند كه منفی هستند. اینها واقعیت جامعه ماست و ما نباید از آن فرار كنیم و من به عنوان یك بازیگر دوست دارم آن چیزی را كه میبینم بازی كنم. میخواهم بگویم 70 درصد آدمهایی كه در فیلمها میبینیم، در جامعه مصداق خارجی ندارند، دروغ محض است، این شكلی كه بازی میكنم حالم خوب میشود چون تاثیرش را در مخاطب میبینم.
حاضرید نقش یك كودكآزار را بازی کنید؟
بله.
از همان مردم کوچه و بازار نمیترسید؟
نه! چون شاید وقتی آن فیلم پخش میشود، 2 تا كودكآزار آن را ببینند و بعد خودشان را ببینند و فكر كنند كه این یك حیوان است و من نمیتوانم اینطوری باشم، پس من چطور میتوانم این کار را بکنم؟ اگر من فیلمی بازی كردم و تماشاگر به آن فكر كرد، کار آن فیلم درست است.
با توجه به شخصیتی كه مردم در فیلمها از شما دیدهاند، اگر در یك محل عمومی به هر دلیلی عصبانی شوید، سعی میكنید جلوی عصبانیتتان را بگیرید؟
نه، روان من اصلا سلامت نیست و به این موضوع اعتراف میكنم، طوری كه اگر كسی بد رانندگی كند، پیاده میشوم که او را بزنم و این كار را كردهام البته كتك نزدهام، دعوا كردهام! من هم مثل خیلیها روانم سالم نیست هر چند سعی میكنم این روح و روان را در برابر كسانی كه میشناسم و خانوادهام كنترل كنم ولی گاهی به شدت به هم میریزم مثل یك دینامیت هستم كه با یك كبریت منفجر میشود.
تا حالا به این موضوع فكر نكردهاید كه اعصابتان را كنترل کنید؟
سعی كردم كنترل كنم ولی نمیشود، من به حقوق شهروندی خیلی اعتقاد دارم. وقتی آن حقوق پایمال میشود، حالم بد میشود. بعضیها میگویند آقا شما هنرمندی، از شما بعید است، ولی من نمیدانم چرا باید چون یك بازیگر هستم، حقم ضایع شود. واقعا نمیخواهم چون یك بازیگرم كسی حق من را بخورد و اجبارا برای مردمی بودن، لبخند بزنم. من متعلق به مردم هستم تا جایی كه اعصابم خرد نشود. اعتراف میكنم كه گاهی روح و روانم دچار واكنشهایی میشود كه نمیتوانم آنها را كنترل كنم.
در زندگی شخصی و در خانه چقدر عصبی میشوید؟
محیط خانه فرق میكند و احترامی دارد كه باید رعایت شود. من هم خیلی سعی میكنم كه خوشاخلاق باشم و الان هم نسبت به جوانیهایم خیلی بهتر شدهام. شاید پیر شدهام و كركوپرم ریخته است (با خنده).
سختترین تنبیهی كه تا به حال در مورد بچههایتان به كار بردهاید چه بوده؟
تنبیه! اصلا حرفش را نزن. نمیتوانم حتی به آن فكر كنم، حتی اگر در خیابان ببینم كسی بچهاش را كتك میزند، میروم و صحبت میكنم. درمورد بچه حتی یک ذره هم نباید خشونت به خرج داد. متاسفم كه در مورد این كودكآزاریهایی كه میشنوم نمیتوانم كاری بكنم. كسی كه كودكآزاری میكند، خودش بیمار است. باید او را درمان كنیم. ما فقط خبر را میخوانیم و میگوییم: «عجب! این یارو چه حیوانی بوده؟!» اما باید ببینیم چه شده آن آدم، تبدیل به یك حیوان شده است. به نظرم همه اینها باید ریشهیابی شود چون قطعا كسی دوست ندارد یك زندگی سگی داشته باشد و همه از او متنفر باشند. من به عنوان یك بازیگر كاری نمیتوانم بكنم فقط میتوانم نقش یك كودكآزار را بازی كنم و دو كودكآزار با دیدن من از كار خود پشیمان شوند حتی به قیمت اینکه یك عمر دیگر مردم به من بگویند نقش منفی.
شما سیگار میكشید، آیا تا به حال به فكر ترك آن افتادهاید؟
فعلا حداقل كاری كه كردهام این است كه بههیچعنوان در خانه سیگار نمیكشم و یك هواكش قوی در خانه داریم كه اگر احیانا بخواهم سیگار بكشم، زیر آن هواكش میكشم و در آن لحظه بچههایم حق ندارند به آشپزخانه بیایند. از 3-2 شب پیش هم به دلیل حرفهای پسرم «ارشك»، تصمیم گرفتم دیگر سیگار نكشم.
از نظر شما ترككردن سیگار سخت است؟
به نظرم بله، خیلی سخت است، كار سینما متاسفانه چیزهایی دارد كه به سیگاركشیدن ما دامن میزند مثلا روزی 14-12 ساعت سركار هستیم. 3 تا 5 ساعت مفید كار میكنیم و بقیه زمانها پرت میشود و این پرتیها متاسفانه لزوم این سیگار را بیشتر میكند. شاید اگر كارم طوری بود كه نمیتوانستم سیگار بكشم، راحتتر آن را ترك میكردم. آرزو دارم سیگار نكشم و امسال آخرین سالی است كه فرصت دارم سیگار را ترك كنم.
چرا؟
میگویند اگر تا قبل از 40 سالگی سیگار را ترك كردی، ریه و اعضایی كه سیگار آنها را مختل كرده، قابلبازسازی و ترمیم است اما بعد از آن نه، و واقعا جزو برنامههای اصلیام است كه تركش كنم. سیگار كشیدن یك عادت زشت است ولی متاسفانه ترک آن خیلی سخت است.
The underlying connection was closed: Could not establish trust relationship for the SSL/TLS secure channel.