چرا جوانان ما سردرگم اند؟ چرا جوانان ما سردرگم اند؟

آسیب‌ها - آشفتگی اجتماعی که در جامعه شناسی به آنومی معروف است وضعیتی است که در آن هنجارهای مسلط یک جامعه قدرت تاثیر گذاری اش را بر رفتار و اراده جمعی از دست می دهد.

این واژه اگرچه دارای ریشه یونانیست اما اول بار توسط امیل دورکیم جامعه شناس مطرح فرانسوی در کتب تقسیم کار و خودکشی بیان شد که ناظر بر حالتی است که جامعه به دلایلی دچار بی هنجاری یا بحران هنجارهاست.

به نظر دورکیم در جوامع صنعتی به دلیل سرعت تحول جامعه منافع پاره ای از گرو ها با هم در تضاد قرار می گیرد و هیچ کس در جای خودش نیست.در حقیقت باید گفت در روند صنعتی شدن جوامع ، جامعه از یک وضعیت ثابت قبلی در جهت رسیدن به تعادل جدید حرکت می کند.

در طی این حرکت ارزشهای مرحله قبل سست شده و هنجارها و نرم های رفتاری وابسته به آن هنجارها اقتدار خود را از دست داده و از طرفی هنجارهای جدید هم نتوانسته جای خود را در رفتارهای مردم پیدا کند لذا در این حالت افراد جامعه مخصوصا جوانان دچار وضعیت بی هنجاری می شوند که به آنومی معروف است.

این اتفاق هم اکنون بیشتر در جوامع در حال توسعه رخ می دهد که دارای سنت های محکم و لایتغیری در عرصه های مختلف اجتماع داشتند و هم اکنون با ورود فرهنگ توسعه و تکنولوژی های نوین خود را در وضعیتی می بینند که جوانان از قواعد سنتی اطاعت نمی کنند و قوانین جامعه نوین را نیز نمی دانند.

این وضعیت بی هنجار موجبات ایجاد مخاطرات اجتماعی فراوان می شود که امیل دورکیم یک نمونه آن را در بروز پدیده خودکشی بررسی کرده است.

به عنوان مثال در جامعه ما طلاق تا مدتها امری مزموم بود و نگاه جامعه سنتی به زن مطلقه ، فرزندان طلاق و حتی مردی که زن خود را طلاق داده است نگاهی توام با برخی پیش داوری ها بود.

اما با رشد طلاق که به طور حتم در برخی از زندگی ها یک ضرورت است و ازدیاد این پدیده به نظر می رسد که شکل جدیدی از روابط زناشویی البته در شهرها و مخصوصا تهران در حال شکل گیری است که طلاق در آن لزوما پایان همه چیز و دروازه ورود به دنیای مطرودان نیست.

اما در این میان هستند کسانی که با نگرشهای جدید نمی خواهند تا ابد بر یک زندگی نابسامان پای بفشارند و از طرف دیگر در مواجهه با پدیده طلاق کاملا از پیامدهای سنتی آن در هراسند این گونه افراد دچار آنومی هستند. بیشتر قتلها و خشونت های خانوادگی در نزد همین افراد رخ می دهد که نه از زندگی خود راضیند و نه می توانند طلاق بدهند.

این معضلات برای جوانان به شکل بحران هویت رخ می نماید . و منصه بروز و ظهور آنها در پیروی جوانان از هنجارهای زودگذر، مدهای عجیب و غریب و بالاخره بی آرمانی و پوچ گرایی رخ می نماید. که اگر در همین مرحله کنترل شود باز جای شکر است.

اما برخورد غلط و فاقد آگاهی بخش رسمی جامعه با این پدیده می تواند باعث کانالیزه شدن بی هنجاری در ایجاد و رشد جرایم اجتماعی شود.




خبرانلاین