پت شاپ پرشین پت
Follow Us
facebook twitter blog google

خبر های روز حیوانات خانگی

  • چراغ شب مرغ ◄ چراغ شب مرغ
      نور شب معمولی تبدیل شده به یک مرغ شایان ستایش با شخصیتی فراموش نشدنی که باعث می شود بچه ها قبل از خواب لبخند بزنند . Chicken Night Light که توسط Zanwen Li طراحی شده است، زمان خواب را به درخششی گرم و ملایم از آرامش تبدیل می کند. این چراغ شب که به شکل یک جوجه چاق و شایان ستایش است، به لبخند زدن در شب و افزایش روشنایی در صبح کمک می کند. لامپ مرغ نوری آرام بخش می تابید که اتاق را آرام می کند و به بچه های کوچک کمک می کند تا با آرامش از آنجا دور شوند و با مثبت اندیشی از خواب بیدار شوند.
  • مبلمان خالی از سکنه با پاهای عنکبوت ◄ مبلمان خالی از سکنه با پاهای عنکبوت
      مبلمان گوتیک که روی پاهای عنکبوتی متعادل شده اند، عناصر طراحی ترسناک و غیرمنتظره با موضوع هالووین را با مواد لوکس با کیفیت بالا ترکیب می کنند . Arachnid طراحی شده توسط Haunt مجموعه جدیدی از مبلمان لوکس گوتیک است که فانتزی جاودانه را وارد عصر مدرن می کند. صندلی تخت، میز کناری ، و تخت با پاهای عنکبوتی با ابهت که از زیر هر قطعه می خزند، بالا می روند. هر اثر عنکبوتی ترکیبی از ظرافت و هنر تاریک است که همه از چوب ماهون جامد توسط صنعتگران چیره دست تراشیده شده است.
  • قاب دوربین فیدر پرنده ◄ قاب دوربین فیدر پرنده
      غذیه پرنده چند منظوره با کیف یکپارچه برای دوربین در فضای باز به افراد اجازه می دهد تا پرندگان را در حیاط خلوت خود تغذیه و ضبط کنند . تغذیه پرنده که توسط Wasserstein برای قرار دادن دوربین‌های محبوبی مانند Wyze Cam طراحی شده است به شما کمک می‌کند هر صدای جیر جیر و بال زدن را با وضوح بالا ثبت کنید. در عین حال که دوربین شما را از باران، باد و عناصر بیرونی در امان نگه می‌دارد، حیات وحش را مستقیماً در معرض دید قرار می‌دهد. این تغذیه کننده پرنده که به راحتی بر روی درختان یا دیوارها نصب می شود و با انرژی خورشیدی سازگار است، پرنده نگری را به یک ماجراجویی با فناوری پیشرفته تبدیل می کند.
  • بستنی قهوه گربه ◄ بستنی قهوه گربه
      آثار هنری شگفت انگیز نقاشی شده با قهوه توسط هنرمند روسی Elena Efremova . انواع مختلف قهوه ویژگی منحصر به فردی را برای هر نقاشی گربه ایجاد می کند .
  •  قهوه به یاد ماندنی دارای تصاویر زیبای جغده ◄ قهوه به یاد ماندنی دارای تصاویر زیبای جغده
      فنجان های قهوه به یاد ماندنی دارای تصاویر زیبای جغدهای شایان ستایش با چشمانی به اندازه چشمان شما پس از اولین جرعه است. بسته بندی Boo Takeaway و فنجان های قهوه که توسط Backbone Branding برای خط جدید قهوه رویال ارمنستان "Owl" طراحی شده است. در ارمنی، "بو" به معنای "جغد" است، اشاره مستقیم به پرنده شب‌زی، که برای یک برند قهوه از آن به عنوان نام استفاده می‌کند. چشمان کنجکاو جغد با فنجان های دارای تصاویر کارتونی که آنها را به جغدهای جذاب تبدیل می کند، به کانون طراحی تبدیل می شود. فنجان‌های قهوه جغد در رنگ‌های مختلفی عرضه می‌شوند تا با زمانی از روز که قهوه سفارش می‌دهید، مطابقت داشته باشد، چه برای بیدار شدن از خواب صبحگاهی و چه در اواخر شب.
  • قاب دوربین فیدر پرنده ◄ قاب دوربین فیدر پرنده
      تغذیه پرنده چند منظوره با کیف یکپارچه برای دوربین در فضای باز به افراد اجازه می دهد تا پرندگان را در حیاط خلوت خود تغذیه و ضبط کنند . تغذیه کننده پرنده که توسط Wasserstein برای قرار دادن دوربین های محبوبی مانند Wyze Cam طراحی شده است به شما کمک می کند هر صدای جیر جیر و بال زدن را با وضوح بالا ثبت کنید. در عین حال که دوربین شما را از باران، باد و عناصر بیرونی در امان نگه می‌دارد، حیات وحش را مستقیماً در معرض دید قرار می‌دهد. این تغذیه کننده پرنده که به راحتی بر روی درختان یا دیوارها نصب می شود و با انرژی خورشیدی سازگار است، پرنده نگری را به یک ماجراجویی با فناوری پیشرفته تبدیل می کند.
  • بستنی آموزشی به شکل کوه یخ ◄ بستنی آموزشی به شکل کوه یخ
      بستنی آموزشی به شکل کوه یخ ذوب می شود تا یک پنگوئن یا خرس قطبی را در بالای چوب بستنی نشان دهد. بسته بندی بستنی تابستانی تاک طراحی شده توسط BXL به بچه ها در مورد تأثیر تغییرات آب و هوا می آموزد. این طراحی بسته بندی قدرتمند است زیرا یک تجربه ساده از خوردن بستنی را به یک درس قابل تامل تبدیل می کند. این نشان دهنده ناپدید شدن حیات وحش در مناطق قطب شمال به دلیل گرمایش جهانی است.
  • کفش های میکی موس ◄ کفش های میکی موس
      کفش‌های پاشنه بلند خلاقانه با گوش‌های نمادین میکی موس که به جلو متصل شده‌اند، ترکیبی عالی از شیطنت دوران کودکی و مد بزرگسالان هستند. کفش های میکی موس توسط کوپرنی طراحی شده اند زیرا بزرگسالان دیزنی نیز به مد لباس نیاز دارند. در نمایشگاه کوپرنی بهار تابستان 2025 در دیزنی لند پاریس رونمایی شد. کفش های میکی موس که در ایتالیا ساخته شده اند، یک کفش کلکسیونی با نسخه محدود هستند که ترکیبی از تجمل و نوستالژی هستند.
  • ماسک صورت Cthulhu ◄ ماسک صورت Cthulhu
      ماسک صورت خلاقانه با شاخک‌های چرم واقعی برای افرادی که می‌خواهند به نظر برسند که به تازگی از رویای تب لاوکرافت بیرون آمده‌اند. ماسک صورت Steampunk Cthulhu که توسط Uchronic از چرم ساخته شده است ، با هر شاخک شکل و جزئیات برای به تصویر کشیدن آن حال و هوای وهم انگیز و اخروی. چرم با کیفیت بالا برش خورده، قالب‌گیری شده و دوخته می‌شود تا جلوه‌ای واقعی و لغزنده به ماسک بدهد. تناسب قابل تنظیم، ماسک صورت Cthulhu را به طرز شگفت‌آوری راحت نگه می‌دارد، زیرا در مناطق بایر حرکت می‌کنید یا در Burning Man مورد توجه قرار می‌گیرید.
  • کیف دستی میکی موس ◄ کیف دستی میکی موس
      کیف چرمی شیک و چشم نوازی که برای طرفداران شیک دیزنی ساخته شده است با گوش های نمادین میکی موس در بالا ارائه می شود. کیف سوایپ میکی موس توسط کوپرنی برای کسانی که عاشق دیزنی و مد بالا هستند طراحی شده است. کیف دستی میکی موس که در ایتالیا از چرم مشکی باکیفیت ساخته شده است، هم یک کیف روزمره کلکسیونی و هم پوشیدنی است. در طول نمایش مد SS25 Coperni در دیزنی لند پاریس معرفی شد.
12345678910بعدیآخرین
(1 - 10) / 29369    |     صفحه 1 از 2937
RSS

GetPagedList: 0,440,,False,False,False,CreationDate,0,10

معرفي نژاد گربه


اخبار ومقالات - گالری


نمایش متن مقالات

"دکتر ترنر دامپزشک"

"دکتر ترنر دامپزشک"

 

چند روز پیش در تعطیلات نیمه شعبان برای دیدار والدین و صله رحم رفته بودیم منزل پدر. همینطورکه نشسته بودیم و از هر دری حرف می زدیم دخترم آستینم را کشید وهمانطور که دهان پرش را می جنباند به پشت سرم اشاره می کرد. برگشتم و دیدم  تلویزیون که صدایش خاموش بود را نشانم می دهد.گفتم:" برو کارتون ببین، ما داریم حرف می زنیم".میوه ای که داخل دهانش بود را قورت داد و گفت:"نه،تو بیا ببین. از اون کارا که تو می کنی، یه آقاهه هم داره می کنه" این را که گفت بقیه، بخصوص همسرم، بسیار شائق شدند که ببینند من چه می کنم که یک آقای دیگری هم مشغول آن است!.خوب که همه دقت کردیم، دیدم آقایی است با ریشی قرمز که مشغول معاینه شیری است داخل یک قفس!. بقیه که خیالشان راحت شده بود که هیچ کار منافی عفتی رخ نمی دهد،یعنی اصولا با شیری در قفس نمی توان کاری منافی عفت انجام داد!، به سر صحبت خود برگشتند، اما این وسط من بودم که با دیدن آن ،غرق شدم درخاطرات کودکی و نوجوانیم...

 

**

 

در آن سالها که تلویزیون، دو شبکه بیشتر نداشت و آنهم فقط تا ساعت 11شب. سالهایی که به هر مناسبت کوچک یا بزرگی ،اولین چیزی که از برنامه ها حذف می شد، برنامه کودک بود. سالهایی که تنها برنامه زنده تلویزیون، اخبار بود و اتفاقا، سالی یک بارهم بازی استقلال و پرسپولیس.سالهایی که آخر خوشبختی مان پنجشنبه شب ها بود که می توانستیم کمی بیشتر بیدار بمانیم و تنها فیلم سینمایی را که تلویزیون در طول هفته نشان میداد، که از هر ده تا، نه تایشان ژاپنی بودند را ببینیم واگر شانسی داشتیم که مادر بزرگ آن شب را زود می خوابید، رادیوی ترانزیستوریش را کش برویم وببریم زیر پتو و" راه شب" راهم بچسبانیم به آخر این خوشبختی. از آن بهتر شب هایی که منزل آقای خازنی می رفتیم که ویدئو داشتند که چیزی بود در حد نا ممکن، و ما می توانستیم با طیب خاطر هرچند بار که می خواستیم کارتون پلنگ صورتی را از اول تا به آخر تماشا کنیم، و برای ما خیل "ویدئو ندارها" این باعث سوال بود که چرا وقتی نوار ویدئو تمام می شود، آنورش را هم نمی گذارند تا ببینیم؟!و چه خوب که آن موقع نپرسیدیم و آبروی خود را نبردیم!  و در آن لحظات، ما واقعاخود را خوشبخت ترین آدمهای روی زمین احساس می کردیم!

 

در آن زمانه وانفسا، سریالی شروع به پخش شد به نام " دکتر ترنر"،که  هم به واسطه داستان جذاب هم به واسطه موضوعش که شدیدا مورد علاقه ام بود یک استثناء محسوب می شد. شب هایی که سریال دکترترنر پخش می شد،از صبحش دعا می کردم که شب برق نرود ، یا بمباران نشود و آژیرزردو قرمز نزنند که مجبور شویم به زیرزمین برویم و من سریال را از دست بدهم.آخر، آن موقع ها سریالها فردایش بازپخش نداشتند!.هنوز فریاد های پدرم در زمان بمباران به خاطرم هست که تماشای آن را رها کنم و به همراه آنها به زیرزمین بروم.ولی آخر مگر میشد دکترترنری را که تمام آرزوهایم را در ید قدرت او میدیدم رها کنم، حتی به واسطه بمب های صدام بعثی؟

 

در عالم خیال، خود را جای او می گذاشتم و به حیوانات درمانده ایی فکر می کردم، که من مانند سوپرمن، آنها را نجات داده ام و آقا شیره، آخرش دستم را از سر تشکر می لیسد و یا پرنده ای که جراحیش کردم روی شانه ام نشسته و حرف می زند. خیالات نوجوانی است دیگر.بعضی ها قهرمانشان، هفت تیرکش فیلم است ،بعضی ها بزن بهادر، بعضی نقش عاشق سینه چاک فیلم را بر میگزینند.من هم در آن زمانه بی اسطوره، از سر بی قهرمانی،عاشق دامپزشک شدن بودم! .

 

در دوره راهنمایی معمولا بعد از موضوع "علم بهتر است یا ثروت؟" متداول ترین موضوع انشاء، " می خواهید چه کاره بشوید ؟" بود.هر بار که پای تخته سیاه با شور و هیجان انشائم در مورد شغل دامپزشکی و درمان حیوانات توسط آنها را قرائت می کردم، همشاگردی های شیطانم که از هر چیز برای مسخره بازی و خنده سود می بردند، به دور از چشم معلممان،با دست شاخی بر سرمی گذاشتند ،یا با آستین کاپشنشان دمبی برای خود درست می کردند ولودگی می کردند. و من با آنکه اغلب به واسطه قد درازی! که داشتم معمولا هر سال مبصر بودم(الآن را نمی دانم ولی آنموقع ها مبصر شدن و قد دراز، رابطه مستقیمی داشت با هم)،ولی مانند دانش آموز شعر فروغ، که درس هندسه را دیوانه وار دوست می داشت احساس تنهایی می کردم.زیرا در این گونه موارد همه یا می خواستند خلبان شوند یا پزشک یا مهندس یا... پخش این سریال نقطه عطفی شد تا من مستمسکی بیابم برای اثبات تخیلاتم.فردای هر شب که سریال دکتر ترنر پخش میشد؛من "مش قاسم" داستان دائی جان ناپلئون بودم که مملکت غیاث آباد در ولایت ایران، برایش تمام دنیا بود، اما دورو بری ها تره هم بارش نمی کردند واو که تا آن موقع مستاصل از اثبات هویتش بود، حالا یک " آسپیران غیاث آبادی" به نام" دکتر ترنر"،را پیدا کرده که معاون مامور تامینات است و اتفاقا مال ناف غیاث آباد قم هم هست!.اول صبح همه را مجبور می کردم، تا در آن چند دقیقه ایی که مانده بود تا معلممان سر کلاس بیاید، بنشینند و من ادای معاینات دکتر ترنر را که دیشبش دیده بودم بروی یکی از همکلاسی ها، که معمولا احسان بود در بیاورم تا همه ببینند مثلا کشتی گرفتن با یک گوزن ،وقتی میخواهی به گوشش علامت بزنی چه حالی دارد.

 

احسان همانقدر که من عاشق حیوانات بودم ،عاشق مجسمه سازی بود.بار ها خمیر نان را که بعد از عصرانه مان باقی میماند با دستان هنرمندش چنان به شکل های تصور پذیری تبدیل می کرد که حیرت آور بود.در خانواده اش کمتر کسی را میشد یافت که پزشک نباشند، سببی و نسبی.هر کس از فامیلشان را که می خواستی نام ببری اول باید "دکترش"را می گفتی بعد به دنبال نام طرف یا نسبتش می بودی.بار ها از ترسش از این که می خواهد بخاطر مجسمه سازی، رشته هنر بخواند با من حرف می زد و من تشویقش می کردم به آن. ولی خارج شدن از دامنه خانوادگی آنها برای خواندن رشته ایی، آنهم مجسمه سازی! از آن دست گناهان نابخشودنی محسوب می شد در حد صدای "مشکوک" در میان جنگ کازرون!.برای همین دور از چشم خانواده اش گاه گداری به خانه ما می آمد تا کلکسیون حیوانات دردمند مرا که اغلب از گوشه کنار خیابان جمع آوریشان می کردم ببیند و گاهی از روی آنها مجسمه ایی بسازد.

 

می دانید اولین بار کی احساس دامپزشک بودن کردم؟سال دوم دبیرستان بودم که با احسان، یواشکی پول هایی که پس انداز کرده بودیم را برداشتیم و رفتیم انیستیتو رازی در اتوبان کرج و چند موش آزمایشگاهی خریدیم.بعد رفتیم کتابخانه دانشکده دامپزشکی وبه کتاب جراحی آن مانند حافظ، تفالی زدیم که وقتی بازش کردیم، جراحی برداشت کلیه آمد! (الآن که فکر می کنم میبینم چه شانسی آوردیم ما و همینطور آن موشها، که مثلا فال شان به جراحی ستون فقرات و مغز نیافتاد!) .سرسری نگاهی به آن انداختیم وبعد به خیابان جمهوری رفتیم و تتمه پولمان را یک شیشه "اتر" وچند وسیله جراحی(که به یادگار هنوز دارمشان) خریدیم و آمدیم خانه ما.در تمام طول راه احسان مدام نگران بود که اگر پدرش بفهمد، پدرش را در می آورد و من به او اطمینان می دادم که چیزی نمی شود.بدون آنکه کسی متوجه شود موشها را بردیم داخل انباری خانه و آنها را بیهوش کردیم و یکی از کلیه هایشان را درآوردیم.گرچه احسان بیشتر وقت را مشغول مجسمه ساختن ازموشها بود.نتیجه جراحی را فراموش کنید!مسئله این بود که من خود را به جرگه دامپزشکان وارد کرده بودم!

 

**

 

با احسان رفته بودیم که کارنامه کنکورمان را بگیریم.رتبه اش بالا تر از من بود.با خوشحالی زدم به شانه اش و گفتم:"دمت گرم بابا، ما رو که جا گذاشتی".مضطرب نگاهی به من کرد و گفت:" هومن چی کار کنم؟" بیدرنگ گفتم:"همون کار که باید بکنی، گور بابای دنیا.ببین خودت چی میخوای،وگرنه یه عمر باید بشینی حسرتش و بکشی".

 

**

 

چندین سال بعد، وقتی برادرکوچکم، امیر، که از کودکی عاشق موسیقی بود و پدرم در مخالفت با ادامه تحصیلش در این رشته می گفت:"برادرت رفته دکتر شده، اونوقت تو میخوای بری مطرب بشی؟" میگفت:"خب اون از اولش حیوونا رو دوست داشته.یادتون نیست وقتی دبیرستان بود، موش جراحی می کرد؟ چطور وقتی پزشکی هم قبول شد ولی رفت دامپزشکی چیزی نگفتین بهش؟" راست می گفت.وقتی بعد از کنکور، اسمم هم در پزشکی در آمدو هم دامپزشکی ،پدرم از آنجا که می دانست انتخابم چیست و بالطبع با آن مخالف بود، جلسه ای دوستانه با من گذاشت تا قانعم کند به هزاران دلیل که پزشکی را بگزینم.اما هر بار برای هر فن که میزد بدلی میزدم،آرام آرام آن مجلس حسن، به کارزاری بدل شد. و در نهایت بعد از فریاد ها، دید که راه به جایی نمی برد آخرین فنش رازد:"با پدر احسان هم صحبت کردم،حیف نیست؟ یعنی از احسان هم کمتری؟ می خوای بری میون جک و جوونورا؟ اونوقت اون ...". من هم آخرین بدل را زدم:"بابا، من می خوام دامپزشک شم ، به بقیه چی کار دارم".بنده خدا با تمام ابهت پدر بودنش وقتی دید پسر ناخلفش به جای دکتر شدن، می خواهد دامپزشک شود! پرچم های سفیدش را افراشت و سری از روی تاسف تکان داد و رفت.از سر اتفاق این را هم بگویم که پدرم از تنها بازمانده اش هم طرفی نبست. امیر هم بر سر حرفش ایستاد وبا این که در رشته خوبی در مهندسی قبول شده بود،آن را ول کرد و الآن دارد در بلاد کفر، تز موزیکلوژیش را می نویسد و برای خودش کسی شده.

 

دکتر ترنر بسیار درس به من آموخت، شاید بیشتر از خیلی از اساتیدم.به من آموخت که حقوق هیچ حیوانی را به ناحق به یک انسان نفروشم.به من آموخت که تداوم زیست ما بر روی این کره خاکی چون زنجیره ای به هم متصل است و اگر موجود خودخواهی چون انسان بخواهد به خاطر منافع کوتاه مدتش آن را بگسلد، مانند کسی است که کف قایقی را که همه بر آن سوارند را دارد سوراخ می کند.به من آموخت که از حیوانات، حتی وحشی، درس وفا بیاموزم و روراستی و بسیار چیزدیگر.

 

**

 

امروز که داشتم ایمیل هایم را میخواندم ،نامه ایی داشتم که نویسنده اش بسیار مرا مورد لطف قرار داده بود وبعد از تمام تعارفات ،گفت که ... نه، اصلا بگذارید قسمتی از نامه اش را که اجازه دارم، برایتان بگذارم:

 

...آخ هومن جان ، چقدر خوشحالم که دوباره پیدایت کردم.چقدر خاطره با هم گذراندیم من و تو...موشها،موشها یادت هست که جراحیشان می کردی؟یادت هست ،چند بار من گورخر شدم و تو دکتر ترنر؟...هردومان دکتر شدیم.تمام سالهایی که درس می خواندم را از آن جهت طی کردم که مدرک دکترا بگیرم به خاطر این که پدرم می خواست دکتر بشوم اما... الآن در بلژیکم و توی یک رستوران کار می کنم تا کارم درست بشود و اگر بتوانم به ینگه دنیا بروم،اما نه به واسطه دکترایی که دارم، وکیلم ترفندی زده تا به واسطه ازدواج صوری که ...

 

**

 

به عکسی که برایم فرستاده بود نگاه می کردم.در دل می گفتم :"چقدر پیر شدی احسان جان".

 

دخترم همینطورکه آستینم را می کشید تا به پارک برویم ، میوه داخل دهانش را میجوید و به صفحه مانیتور نگاه می کرد :" بابا,این آقاهه که سینی دستشه، گارسونه؟ "

 

 جوابی ندارم برایش. نگاهی می کنم وبرای آنکه سوال بیشتری نپرسد لب تاپ را می بندم و می گویم:"نه عزیزم،اونم  دکتره!"  

 

   

The underlying connection was closed: Could not establish trust relationship for the SSL/TLS secure channel.
نظرات کاربران
ثبت نظر
نام شما
ایمیل شما
نظر شما
ارسال به دوستان
نام شما
ایمیل شما
ایمیل گیرنده
توضیحات
کد امنیتی
کد CAPTCHA
کدی که در زیر نمایش داده شده است را وارد نمایید
:                شبکه های اجتماعی پرشین پت را دنبال کنید 

face.jpg (205×206)   tw.jpg (204×224)pin.jpg (204×224)

جدیدترین مقالات

◄ گدایی کردن در حیوان شما
◄ عقیم سازی
◄ جوش در سگ ها
◄ ورزش دادن گربه ها
◄ راهنمای کلی برای نگهداری از گربه
◄ کتامین
◄ كتاب(7)
◄ چه مواد غذایی برای سگ مفید است؟
◄ چگونگي نصب برنامه و ورود به برنامه
◄ فيبر ها
◄ انتخاب اسم برای سگ نر
◄ حالا من چی کار کنم ؟
◄ گربه های ناز نازی
◄ German Shorthaired Pointer
◄ فروش گربه پرشین کت
◄ فصل چهارم
◄ گربه و نازایی ! توهم یا واقعیت؟
◄ مهناز افشار و دلفین
◄ British Shorthairs
◄ ماهي و ماهي خور
◄ شباهت حيوانات
◄ چراغ شب مرغ
◄ Dog Fashion
◄ دکتر هومن و جراید
◄ انگل های داخلی در سگ ها
◄ معرفی دکتر شیری
◄ iهیولا ها
◄ قارچی معده در پرندگان
◄ پرورش لارو آناباتوئیدها (ترجمه)
◄ Metynnis Fasciatus
◄ شارک دم قرمز - Red Tailed Shark
◄ اپیلاتی دهان آتشی - firemouth epiplaty
◄ اطلاعات عمومی خانواده سیکلیده ها 2
◄ دراگون – Dragon
◄ مارماهی الکتریکی - electrophorus electricus
◄ سیچلاید های افریقایی
◄ اسب دریایی - Hippocampus
◄ جلبک ها اکواریوم های اب شیرین
◄ بخاری آکواریوم - Aquarium Heater
◄ انجماد اسپرم - How To Glaciation spermatozoon
◄ رفتار درماني براي سگها
◄ پولیوما ویروس در پرندگان
◄ تغذیه ایگوانا
◄ قیمت روز خودرو
◄ سگ پیتبول
◄ شی هوا هوا
◄ Belgian Sheepdog
◄ پیشینه سالوکی (تازی)
◄ رژیم غذایی مناسب برای مقابله با سوءهاضمه در اسب (ترجمه)
◄ راهنمای کلی برای نگهداری از سگ
◄ آموزش استفاده از جعبه خاک به خرگوش
◄ ایورمکتین در سگ ها
◄ گربه نژاد هیمالین
◄ تراریوم برای خزندگان
◄ غدای بچه گربه
◄ یازده سال اسارت سگ
◄ حقوق حیوانات از ۱۴ قرن قبل در اسلام مطرح شده است
◄ سگ در ایران باستان
◄ رفتار شناسي در حيوانات
◄ مردی که سگ همسایه اش را خورد+عکس
◄ Z
◄ بیضه ها
◄ انگل ژيارديا (اين تک سلولي خطرناک)
◄ "وگانیسم"
◄ عمر حیوانات چقدر است
◄ نگهداری از رتیل اوسامبارا بابون
◄ یوزپلنگ
◄ خرگوش به عنوان حیوان خانگی
◄ درماتوفیتوز (Dermatophytosis)
◄ کم خونی فقر آهن در گربه ها
◄ انواع مسمومیت های شیمیایی و غذایی در سگ
◄ حیوانات در برف
◄ زشت‌ترین سگ دنیا»
◄ پیراهنی برای عاشقان گربه
◄ نی نی های بامزه در لباس حیوانات
◄ پرشین پت نماینده انحصاری فربیلا در ایران
◄ چرا سگ ها به دنیال دم خود میگردند
◄ | German Wirehaired Pointer
◄ Redbone Coonhound
◄ Chinook
dram film izle