برداشت غلط رایج میان کسانی که به فعالیت برای حقوق حیوانات به دیده تحقیر می نگرند را میتوان در این جمله یافت. همان جمله ای که وقتی من علیه شکار بچه فکها توسط کانادا اعتراض کردم با آن مواجه شدم:
"چرا شما مدافعان حقوق حیوانات وقت خود را صرف کمک به انسانها نمی کنید؟"
معانی ضمنی این سوال که بیشتر شبیه یک اتهام است:
1. انسانها برتر از سایر گونه ها هستند
2. کسانی که برای بهبود وضع غیرانسان تلاش کنند، انسان گریز هستند یا حداقل آنقدر که باید و شاید برای همنوعانشان ارزش قائل نیستند.
در حالیکه تک تک فعالین حقوق حیواناتی که می شناسم کاملا واقفند که ارتباطی تنگاتنگ میان
آزادی حیوانات و
آزادی انسان وجود دارد. آنها
می دانند که خشونت نسبت به حیوانات معمولا خشونت علیه انسان را تسریع می کند....
می دانند که زنده شکافی عملی است بدوی و در عین حال خطرناک...
می دانند که خوردن حیوانات و محصولاتشان عامل بیماری است...
می دانند وقتی 750 میلیون انسان هر شب گرسنه به بالین میروند، یک سوم غلات جهان صرف تغذیه دامداریها می شود...
می دانند زیر یوغ در آورن حیوانات منجر به تراژدیهای کثیر انسانی همچون کشتن از روی ترحم، نسل کشی و برده داری شده است...
حامیان حقوق حیوانات نه تنها تمام اینها را می دانند بلکه بر خلاف تمام آنهایی که انگشت اتهام را به سمت ما میگریند، ما برای مقابله با آنها عمل می کنیم.
ترجمه: The Almighty
منبع
ارتباط میان استثمار حیوانات و تحقیر انسانها به هزاران سال قبل بازمیگردد. چارلز پاترسون تاریخ نویس، در کتابش تحت عنوان "Eternal Treblinka" نشان میدهد که چطور رام کردن و سوء استفاده از حیوانات بهان مدلی برای رفتار انسانها با یکدیگر عمل کرده. مثلا آنچه در تجارت برده رخ داد از قبیل به زنجیر کشیدن، شلاق زدن، داغ زدن و اخته سازی ابتدا برای کنترل کردن و اهلی ساختن حیواناتی که برای غذا پرورش داده می شدند مورد استفاده قرار گرفته بود.
پاترسون اشاره میکند که الیزلبت فیشر به عنوان یک فمینیست معتقد است که "این دیدگاه عمودی سلسله مراتبی انسان به عنوان ارباب در مقابل حیوان به عنوان برده، ظلم بشر را فزونی بخشیده و شالوده ی برده داری را رقم زده...
نقض حقوق حیوانات، نقض حقوق انسانها را تسریع کرده."
ما حتی از حیوانات برای تحقیر و آزار سایر انسانها استفاده می کنیم: مردها "خوک" هستند...دشمنانمان "رت" هستند...یک آدم ترسو "جوجه" است...دروغگو ها مثل "سگ" دروغ می گویند...مردم عامه مثل "گوسفند" هستند... و زنها را گاهی "سگ"، "***" یا "گاو شیری" می نامیم...معادل ساختن افراد با حیوانات بدگویی محسوب میشود و حتی کسی را "حیوان" نامیدن، خود خفت آور است.
حال که مصرف گوشت حیوانات از مشغولیات همه شده است به همان نسبت مرگ ناشی از بیماریهای قلبی، سرطان و سکته نیز عادی شده. هیچ کس در برابر بیماری مصون نیست اما طبق گفته های "سازمان غذایی آمریکا"، گیاهخواران به نسبت کمتری به دلیل بیماریهای کرونری قلب جانشان را از دست می دهند، سطح کلسترول خونشان پایین تر است، فشار خون پایین تری دارند و درصد کمتری به دیابت نوع2 ، سرطان پروستات و روده بزرگ مبتلا می شوند. در واقع یک گیاهخوار بطور متوسط 6 تا 10 سال بیش از گوشتخوارانی که احتمال ابتلایشان به چاقی مفرط 9 برابر وگانهاست، عمر خواهد کرد.
مطالعات نشان داده که کودکان گیاهخوار بلند قدتر خواهند بود و نسبت به سایر کودکان از هوش بیشتری بر خوردارند. همچنین بزرگسالانی که به یک رژیم مبتنی بر گیاهان روی آورند، می توانند از بسیاری از بیماریهای مزمن که مصیبت جامعه ی گوشت-دوست ما است، پیشگیری کرده و یا حتی روند آن را معکوس کنند. حامیان حقوق حیوانات می دانند که وعده های غذایی صحیح گیاهی تمام مواد مغذی مورد نیاز بدنمان را تامین کرده و ما را از چربی اشباع شده، کلسترول و آلودگی های موجود در گوشت، تحم مرغ و محصولات لبنی نجات می دهد.
به علاوه، رژیم رایج گوشتی غرب، تنها می تواند 2.5 بیلیون تن را سیر کند در حالیکه رژیم گیاهی برای تمام ساکنین زمین کافی خواهد بود.
گرچه صنعت پرورش حیوانات از لحاظ آمار و ارقام، بیشترین میزان درد و رنج را به حیوانات تحمیل می کند (55 بیلیون حیوان برای خوراک ما پرورش داده شده و کشته می شوند- آماری سرسام آور که همچنان رو به تزاید است)، استفاده از حیوانات برای آزمایش محصولات و تحقیقات پزشکی (زنده شکافی) بی شک فجیعترین بیرحمی ممکن است. هر ساله میلیونها حیوان شکنجه شده و به عمد به بیماریها آلوده می شوند....خرگوشها کور می شوند...موشها مبتلا به تومورهایی به اندازه کل بدنشان می شوند...ستون فقرشان خرد می شود...بدنشان مکررا باز شده و سیم به مغزشان پیوند زده می شود...و این اعمال جراحی غالبا بدون استفاده از مسکن انجام می شود...و اکثرشان شاهد مرگ سایرین جلو چشمانشان هستند.
صرف نظر از ظلم وحشتناک نسبت به حیوانات، زنده شکافی برای خود انسانها نیز خطرناک است چرا که فیزیولوژی متفاوت ما نسبت به آنها موجب می شود تا عکسل العمل متفاوتی نیز در برابر داروها و بیماریها نشان دهیم.
دکتر چارلز مایو، موسس کلینیک مایو، معتقد است:
"من هیچ پیشرفتی را سراغ ندارم کع از زنده شکافی حاصل شده باشد...هیچ کشف علمی را سراغ ندارم که بدون این وحشیگری و بدویت نمی توانست بدست آید....این رویه، تماما پلید است"
دکتر ولنون کولمن از اعضای انجمن سلطنتی پزشکی، بسیار رک تر و صریح تر سخن می گوید:
"تک تک زنده شکاف ها کماکان ادعا دارند که آنچه آنان انجام می دهند، به نجات زندگی انسانها کمک می کند...دروغ می گویند...حقیقت این است که آزمایشات حیوانی انسانها را هم می کشد و آنها نسئول مرگ سالیانه صدها زن، مرد و کودک در سرتاسر جهان هستند"
و در آخر، روان شناسان و جرم شناسان به این نتیجه رسیده اند که کسانی که حیوانات را آزار می دهند، پنج برابر بیشتر احتمال دارد مرتکب اعمال خشونت آمیز علیه بقیه مردم نیز بشوند. و هم اکنون، حیوان آزاری در لیست سیاه FBI به عنوان نشانه ای از احتمال خشونت آینده نسبت به انسانها ثبت شده.
رابرت رسلر، شرح حال نویس FBI می گوید:
"قاتلین...در غالب موارد با کشتن و شکنجه حیوانات در دوران کودکی آغاز کرده اند."
حتی خشونت خانگی هم غالبا با آزار حیوانات شروع شده:
تحقیقات نشانه داده که زن ها یا کودکانی که مورد آزار قرار گرفته اند، حیواناتشان هم همین وضع را داشته اند. به عنوان نمونه تحقیقاتی در سال 1995 نشان داد که 71% زنهای مجروح در یکی از پناهگاه های آمریکا اظهار کرده اند که فردی که آزارشان داده، به حیوان خانگیشان نیز صدمه زده یا تهدید به اینکار کرده اند.
برخلاف انسان گریزی، وقتی یک فعال حقوق حیوانات به یک انسان همنوع خود می رسد، تنها از حیوانات دفاع نمی کند بلکه به آن فرد دیگر هم کمک می کند تا ارتباط میان نگرانی ما نسبت به حیوانات و نگرانی نسبت به انسانها را درک کند و اینکه چطور آزادی یکی به آزادی دیگری می انجامد.
پروفسور Diane Beers خاطرنشان می سازد که
حامیان حقوق حیوانات همواره سابقه ای طولانی در مشارکت در سایر اصلاحات اجتماعی داشته اند.
Beer در کتابش با عنوان "برای جلوگیری از ستم: تاریخ و میراث فعالیت جهت احقاق حقوق حیوانات در ایالات متحده" به این نتیجه رسیده که
حتی مصلحان قرن 19 نیز متوجه بودند که حیوان آزاری ، آزار خانگی و کودک آزاری همگی از یک یکجا سرچشمه می گیرند.
به عنوان نمونه هنری برگ، هوادار حیوانات و یکی از موسسین ASPCA، نقشی کلیدی در شکلگیری
"جامعه پیشگیری از خشونت علیه کودکان" در سال 1974 داشته.
و نباید کارهای ویلیام ویلبرفورس را به عنوان یک نوعدوست فراموش کرد، کسی که "جامعه سلطنتی پیشگیری از خشونت علیه حیوانات" را بنیان نهاد و تلاشهایش برای
الغای تجارت برده در سرتاسر امپراطوری بریتانیا بر کسی پوشیده نیست.
آزادی حیوانات و
آزادی انسان و ارتباط این دو مقوله را بدین شرح میتوان خلاصه کرد:
"یک تلاش! یک پیکار! آزادی انسانها، حقوق حیوانات"
اما شاید اندرو لینزی، مدیر مرکز آکسفورد برای رفتاری اخلاقی در برابر حیوانات،این ارتباط را بهتر توصیف کند. پروفسور لینزی حکایت یک فعال خقوق حیوانات را نقل میکند که با این سوال مواجه شد: "چطور میتوانی برایحیوانات بجنگی وقتی هنوز کودکان مورد آزار هستند" و او پاسخ میدهد:
"من روی ریشه ها کار میکنم"
ترجمه: The Almighty
منبع: opednews.com
__________________
: opednews.com
The underlying connection was closed: Could not establish trust relationship for the SSL/TLS secure channel.