پت شاپ پرشین پت
Follow Us
facebook twitter blog google

خبر های روز حیوانات خانگی

  • صندلی راحتی کلاسیک که دوباره به عنوان یک کبوتر ◄ صندلی راحتی کلاسیک که دوباره به عنوان یک کبوتر
      نسخه مدرن صندلی کلاسیک دارای بدنه ای پلاستیکی است که آن را شبیه مجسمه یک کبوتر می کند . صندلی بازو کبوتر که توسط Muddycap طراحی شده است تا برخی از پرها را در دنیای مبلمان به هم بزند. صندلی راحتی کلاسیک که دوباره به عنوان یک کبوتر شهری طراحی شده است چیزی بسیار غیر معمول است. این یک مجسمه کاربردی روی پایه های فولادی است که از پلاستیک کبوتری شکل ساخته شده است. بازوهای صندلی در واقع بال های کبوتری هستند که شما را به نشستن و آرامش در آغوش گرم دعوت می کنند. نگران نباشید، هیچ کبوتر واقعی برای فاکتور راحتی مشورت نشد. صندلی کبوتر کمی نگرش پرندگان را برای هرکسی که به دنبال اضافه کردن رنگ حیات وحش شهری به خانه خود است، بدون بذر پرندگان، به ارمغان می آورد.
  • کارتن تخم مرغ خلاقانه ◄ کارتن تخم مرغ خلاقانه
      کارتن تخم مرغ خلاقانه دارای طراحی بازیگوشی است که طراوت و ارتباط با فرآیند طبیعی را برجسته می کند. بسته بندی "Just Laid Eggs" که توسط Springetts طراحی شده است، بر تخم هایی که به صورت محلی گذاشته می شوند تاکید دارد و تمایل مصرف کنندگان را برای محصولات مزرعه تا سفره جلب می کند. مکانیسم بستن به عنوان یک نشانه بصری برای تخمگذاری در حال تخمگذاری دو برابر می شود. تصویر چاپ شده از مرغ در حالت های مختلف، طنز و جذابیت را به یک بسته بندی تخم مرغ معمولی تزریق می کند تا آن را سرگرم کننده و به یاد ماندنی کند.
  • بطری چشم نواز ◄ بطری چشم نواز
      بطری چشم نواز شراب که شبیه یک پاندا خندان طراحی شده است، منشا شراب برنج و شایستگی غیرقابل انکار پانداها را ترکیب می کند. بسته بندی شراب برنج چینی لیدائو توسط ShenZhen BOB یک بطری شراب را به یک نماد عاطفی و فرهنگی تبدیل می کند. این بسته بندی با ترکیب پاندا، نماد محبوب و شناخته شده چین در سطح جهانی، محصول را به طور خلاقانه ای با میراث خود پیوند می دهد. بطری سرامیکی شراب پاندا دارای کلاه سنتی کشاورز و طناب کنفی است.
  • پشت خراش های غیرمعمولی که شبیه پنجه گربه ◄ پشت خراش های غیرمعمولی که شبیه پنجه گربه
      پشت خراش های غیرمعمولی که شبیه پنجه گربه و چنگک برگ طراحی شده اند ، لایه تازه ای از طنز و خلاقیت را اضافه می کنند. Cat Paw Backscracher یک پنجه بافت دار و گرد در انتهای یک دسته چوبی براق است. پنجه، در رنگ قرمز پر جنب و جوش یا مشکی کلاسیک موجود است، با طرح‌های خز واقعی و پدهای نرم که شبیه حرکت بازیگوش ورز دادن یک گربه واقعی است. پشت خراش چنگک برگ: تفسیر مجدد چنگک باغچه، این طرح برگ ها را با پشت خارش دار تعویض می کند. سر چنگک جمع و جور و زاویه‌دار است و در روکش‌های فلزی مانند سبز تیره یا خاکستری متال موجود است.
  • مبلی برای شما و سگ شما ◄ مبلی برای شما و سگ شما
      مبل نوآورانه دارای پلت فرم متحرکی است که به سگ شما کمک می کند تا به راحتی به کاناپه دسترسی پیدا کند و در عین حال راحتی را افزایش دهد و از فشار بر مفاصلش جلوگیری کند. «مبل CoZY» طراحی شده توسط هیون جین اوه، یک تکه مبلمان دوستدار سگ است که نحوه به اشتراک گذاشتن فضای زندگی خود با حیوانات خانگی خود را دوباره تعریف می کند. این طراحی مبل مخصوصاً برای سگ هایی که مستعد ابتلا به بیماری هایی مانند کشکک کشکک هستند که 80 درصد سگ های کوچک را تحت تأثیر قرار می دهد مفید است .
  • بسته بندی مربعی ایجاد شده برای برند سوسیس ◄ بسته بندی مربعی ایجاد شده برای برند سوسیس
      بسته بندی مربعی ایجاد شده برای برند سوسیس خوک دارای پوشش بامزه ای با صورت خوک است که هم جذاب و هم چشم نواز است. در دریایی از سوسیس های گرد، کوبر جرأت می کند با شکل مکعبی متفاوت باشد . بسته بندی خوک طراحی شده توسط Bunker Media برای برش ساندویچ عالی . این دستگاه که در پلاستیک صورتی براق پیچیده شده است، دارای یک تصویر پوزه خوک جذاب با دو چشم نقطه ای ریز است که به آن بیانی شگفت انگیز می دهد. روی بسته بندی سوسیس خوک Kuber با برش کلاه سرآشپز کارتونی پوشانده شده است.
  • بسته بندی چشم نواز ایجاد شده برای اسباب بازی سگ ◄ بسته بندی چشم نواز ایجاد شده برای اسباب بازی سگ
      بسته بندی چشم نواز ایجاد شده برای اسباب بازی سگ مرغ لاستیکی آن را در قفسه های فروشگاه حیوانات خانگی متمایز می کند. بسته بندی Doggie Dazzle توسط Mathilde Solanet طوری طراحی شده است که شبیه سگی است که مرغ لاستیکی را در دهان خود می گیرد . قسمت بالای بسته بندی نمای نزدیک از صورت یک سگ را نشان می دهد که پوزه آن کاملاً روی بدن مرغ قرار گرفته است. اسباب بازی مرغ لاستیکی به صورت افقی گسترش می یابد تا به نظر برسد که سگ با افتخار جایزه خود را حمل می کند.
  • نیمکت عجیب و غریب که از آناتومی یک مورچه الهام گرفته ◄ نیمکت عجیب و غریب که از آناتومی یک مورچه الهام گرفته
      نیمکت عجیب و غریب که از آناتومی یک مورچه الهام گرفته شده است، بدن تکه تکه شده و پاهای باریک حشره را به گونه ای بازیگوش و پیچیده تفسیر می کند. نیمکت موراوی که توسط مهدی دخلی طراحی شده است ، نشستن را از دریچه بیومیمیک دوباره تجسم می کند و از فرم زیبای مورچه الهام می گیرد. این نیمکت که از آلومینیوم سبک وزن ساخته شده است، به اندازه کافی محکم است تا بدن شما را پشتیبانی کند و به لطف تودوزی مخملی، به اندازه کافی نرم است تا آن را راحت نگه دارد. پاهای دراز و حشره مانند هم بیانیه بصری و هم گواهی بر تعادل و ظرافت است.
  • بسته‌بندی خلاقانه میان وعده سگ ◄ بسته‌بندی خلاقانه میان وعده سگ
      بسته‌بندی خلاقانه میان وعده سگ ، چوب‌های پوست خام را به‌عنوان دندان‌های سگ از پنجره دهان بریده‌شده نشان می‌دهد . بسته بندی Whitebites طراحی شده توسط Cecilia Uhr دارای تصویر سیاه و سفید از صورت یک سگ است که فورا توجه شما را جلب می کند. ناحیه دهان به طرز ماهرانه‌ای بریده شده است، چوب‌های چرم خام که شبیه دندان‌های سگ هستند نمایان می‌شود و پوزخندی برزخی ایجاد می‌کند که نمی‌توان به آن لبخند زد .
  • چراغ سگ ◄ چراغ سگ
      لامپ ناز برای صاحبان داچشوند شبیه سگی با پاهای کوتاه و دراز است . چراغ سگ شیری طراحی شده توسط استودیو Wants and Needs از کره جنوبی .
12345678910بعدیآخرین
(1 - 10) / 29387    |     صفحه 1 از 2939
RSS

GetPagedList: 0,440,,False,False,False,CreationDate,0,10

معرفي نژاد گربه


اخبار ومقالات - گالری


نمایش متن مقالات

نقاشی یک سطح انرژی زاست

ابوالقاسم سعیدی

حضور کوتاه این هنرمند هشتادوچهارساله، که گویا هر چند سال یک بار، بی هیچ رد و نشانی، انجام می‌پذیرد، فرصت مغتنمی ‌به دست داد تا....
 
گفت‌وگوی وحید شریفیان با ابوالقاسم سعیدی
ابوالقاسم سعیدی از چهره‌های ماندگار نقاشی معاصر ما به شمار می‌رود؛ و عجیب آن که مهاجرت او، هرگز خدشه‌ای به این اعتبار وارد نکرده است. طراوت آثار سعیدی و خلاقیت نقاشانه اش تقدیر یک هنر ماندگار را برای وی رقم زده است. حضور کوتاه این هنرمند هشتادوچهارساله، که گویا هر چند سال یک بار، بی هیچ رد و نشانی، انجام می‌پذیرد، فرصت مغتنمی ‌به دست داد تا با وی به گفت وگو بنشینیم.
 
در دنیای آثارتان با سلیقه و احساس، طبیعت را نمایش می‌دهید؛ مناظری که هم تازه اند و هم رد پای تاریخ هنر در آنها دیده  می‌شود.
نقاشی چیزی است که یک پایش به هرحال در سنت است. کارهایی در طول تاریخ شده که شما باید چیزی به آن اضافه کنید؛ درست مثل الفبا که با لتریسم درست می‌کردند و در تبلیغات فروشگاه‌ها و مغازه‌ها استفاده می‌شد. البته، در ایران خود این الفبا تبدیل به نقاشی هم شده؛ یعنی در اصل ماده پر کردن سطح، الفبا شد؛ حالا بعضی بودند که صرفاً الفبا نویسی کردند، برخی هم مثل زنده رودی آن را به تجرید رساندند. یکی هم مثل من عاشق طبیعت است. مهم این است که نقاش چه چیزی را بخواهد نشان دهد. طبیعت‌های من هم مثل نوشتن نستعلیق است یا کتیبه نویسی عثمانی‌ها. من طبیعت را به طُغرا نزدیک می‌کنم؛ کل قضیه به این بستگی دارد که هر کسی چه طور مغز نقاشی را برای خودش اُرگانایز کند. در این مسیر هر کسی ممکن است دنیای نقاشی اش را از چیزی بگیرد؛ و این خود بسته به این است که نقاش در چه مایة نگرشی هست. مثلاً بهمن محصص از انسان می‌گیرد. دربارة من طبیعت است، بخصوص درخت و خورشید و خاک. اینها مایة پر کردن سطح برای من هستند. اما کاری که من می‌کنم و نگاهی که مخاطب به اثر دارد، هر دو آفرینشگر اند. هر کسی دوست دارد به گونه ای ببیند؛ و کسی نمی‌تواند دیگری را به خاطر این  که آن  گونه می‌بیند، مؤاخذه کند. حتا نقاشان کلاسیک چهارصد سال پیش هم حق ندارند الآن بیایند و بگویند، چرا ما این‌گونه می‌بینیم؟!

آنچه برایم جالب است این که؛ با وجود گرایش‌های نوگرایانة آن سال‌ها شما دید مستقل خود را حفظ کرده اید. همان  طور که  در جایی گفته اید؛ هوشیاری آدمی‌که می‌خواهد صادق باشد، این است که از این سیستم بیرون بیاید و بتواند جواب احساس خودش را بدهد.
ببینید، یک زمانی از ‘آنچه خود داشت’، خیلی صحبت می‌شد، هم در ادبیات و هم در نقاشی. این ‘آنچه خود داشت’ را من وابسته به آنجایی که در آن زندگی می‌کنیم، نمی‌دیدم. خیلی گسترده تر و جهانی تر می‌دیدم. آن نوستالژی گذشتة طبیعت برایم مهم تر بود. خط نقاشی و چیزهایی از این قبیل در آن دوران- به عقیدة من- یک یورش محلی بود. خودم را که در آن زمان نگاه می‌کنم، می‌بینم، زیاد محلی فکر نمی‌کردم و خواسته‌هایم جهانی تر بود. پس موضوعات جهان شمول تر را برگزیدم؛ همة ما درخت را می‌بینیم، خورشید را بچه‌ها هم در نقاشی‌های شان می‌آورند. اصلاً دلیلی ندارد آنها را به عنوان دلال رابطه با جهان اطراف مان نبینیم و نگیریم؛ انسان هم، البته، یک فرم طبیعی است. مهم تر این است که با استعداد و خلاقیت، چیزی را غنی کنید. مثلاً زنده رودی و تناولی، با استعداد، الفبا را تبدیل به نقاشی کردند. اینها دسته بندی‌های سلیقه ای است. و مهم تر این است که با چه تپش قلبی انجام شده.

منظور اینکه؛ شما با وجود اطلاع از این گرایش‌های نو، مثل زنده رودی و دیگران وارد دنیای سقاخانه و ... نشدید.
سقاخانه، که البته خیلی محدود بود؛ کریم امامی، دوستِ محترمِ در گذشته من، یک چیزی گفت و تمام شد. البته، در کار زنده رودی تپش قلب، سلیقه و انرژیِ درست داشتن و علاقه است که کار را می‌سازد. این  که از چه استفاده می‌کنید، بستگی به جهان بینی نقاش دارد. مثلاً الآن لتریسم برای من خیلی کار سبکی است و نمی‌تواند این همه ادامه پیدا کند. ولی طبیعت همیشه بوده و یک چیز جهانی است و امیدوارم عمرش هم بلند باشد.

در چند کارتان فیگور انسان آورده اید، مثل ‘سوار پرنده به دست’. آن کارها به همان اندازه شاعرانه اند که مناظر بدون فیگور انسان. ظاهراً فیگور انسان در کارهای  شما به همان چند اثر محدود می‌شود.
یکی دو سه کارِ با فیگور کردم، ولی هیچ پیغامی‌در آن نبود؛ و معلوم است من چه شاخه بکشم، چه هر چیز دیگر، آن را به زبان نقاشی ام  تبدیل می‌کنم. برای من مسأله این است که از طبیعت بگیرم و تجریدش کنم. حالا این می‌تواند حیوان باشد، آدم باشد یا هر چیز دیگری؛ اصل این است  که با چه ولعی ساخته شده باشد. زمانی که مسائل فرهنگی از هم جدا شده اند، این چیزها هم مثل کار روایی و پیغامدار و طبیعت از هم جدا می‌شوند، حالا بگذریم که بعضی‌ها هنوز از عکاسی، نقاشی می‌خواهند. هر چیزی زبان خودش را دارد؛ و مشکل در این است که بعضی این زبان را ندانند و بخواهند زندگی فرهنگی‌شان را با آن پر کنند و از خود مثلاً توقع اثری با پیام سیاسی و ... داشته باشند؛ ولع عشق و خودِ کار است که در درجة اول در نقاشی مهم است، حال این  که چه پیغامی‌در خود دارد یا ندارد و آدمی ‌آن را با چه مثالی می‌گیرد، در مرحلة بعدی است. نقاشی یک سطح انرژی زاست؛ از شما جان می‌خواهد و جان می‌گیرد. موسیقی هم همین است. مثل آشپزی و غذاست که اول مزه اش را می‌طلبید و بعد می‌گویید، این با چه درست شده. یا در موسیقی، اول تپش و زمان بندی می‌خواهید، بعد می‌گویید، آن جاز است، طبل است، دهل است، ...

آنچه من در درختان و مناظر و طبیعت بیجان‌های شما می‌بینم، نوعی استواری شاعرانه و، درعین حال، مملو از اضطراب است؛ اضطرابی که در این مناظر حس می‌کنیم؛ انگار برآمده از تغییر مکان  هستند؛ مثل بهشتی که در آن تنها مانده ایم.
بله، استواری. یک زمان کریم مجتهدی- تنها منتقدی که برای من خیلی با ارزش بود- در اولین نقدی که روی کارم به فارسی نوشته شد، نوشت: سعیدی در نقاشی  خود، بنّایی می‌کند. معماری، از هندسه می‌آید و پشت هندسه، ریاضی است. این، استواری را خودبه خود حاصل می‌کند. و اما مسألة اضطراب. بله، در هر هنرمندی اضطراب مرگ هست و شاید یکی از انگیزه‌های آفرینش باشد. به قول ‘آندره مالرو’: «ما نقاشی می‌کنیم که بر مرگ چیره شویم.» هرچند اینها همه شاعرانه اند، اما زمانی که یک منظره می‌بینم که فردا طوفانی می‌شود، با من بهتر حرف می‌زند. من از طوفان نمی‌ترسم، ولی می‌فهمم که فردا مرگ وجود دارد. هر کسی دوست دارد در یک صلح وصفای جاودانه قدم بگذارد، ولی در غروب، مرگ هست. مرگ یک اصل است، زایش یک اصل؛ و درهرحال، نگاه هر کسی به این طبیعت فرق دارد.

دوست دارم از زمان کار کردن تان بگویید، از کارگاه تان و اینکه معمولاً چه قدر کار می‌کنید. اصلاً در زمان کار، موسیقی گوش می‌دهید؟
اگر در پاریس باشم، کارگاهم جوری است که انگار یک کارگاه ایرانی را برده ام پاریس. همة چیزهایی که در آن جمع وجور کرده ام ایرانی است؛ چون خودم را نقاشی  ایرانی می‌بینم. به طور متوسط روزی پنج ساعت کار می‌کنم، گاهی کمتر و گاهی شده روزی دوازده ساعت هم کار می‌کنم؛ و طبیعتاً بیشتر به کار کردن گرایش دارم. البته، به نمایشگاه و موزه می‌روم و کلاً اتفاقاتی را که امروزه در هنر می‌افتد، دنبال می‌کنم. در زمان کار کردن موسیقی زیاد گوش می‌کنم. یک سوم شرقی، بخصوص ایرانی، و دوسوم غربی؛ می‌دانید که موسیقی، بسته به این  که انرژی و دلواپسی درون آن چیست، چه امکاناتی را برای کار کردن فراهم می‌کند. موسیقی- چه غربی و چه شرقی- همه موسیقی  است و در زمان بخصوصی تلألؤ می‌گیرد. این که کلاسیک باشد یا مدرن، مهم نیست. گاهی شنیدن جاز، از شنیدن اثری از بتهوون یا شوبرت بیشتر جواب می‌دهد. کلاً، مادة فرار از دلواپسی‌های روزانه است.

در حین خلق اثر، آیا از آن موسیقی تأثیر بخصوصی می‌گیرید؟
 زمانی که موسیقی گوش می‌کنم، یک نوع برادری و هم سخنی در کار و مثلاً آن موسیقی ایجاد می‌شود که این البته ربطی به بداهگی ندارد؛ منظورم یک نوع هماهنگی است. زمانی که با سهراب سپهری و بهمن محصص بودیم، می‌گفتیم، باید کاری  کنیم که بتوانیم آن را کنار کار سزان و ماتیس نگاه کنیم. درحقیقت، هم والوری است که مهم است. شما یک مینیاتور را می‌توانید کنار یک ماسک افریقایی بگذارید و هر دو چون اصیل هستند، در کنار هم جواب می‌دهند. پس باید کارمان را در کنار کسانی ببینیم که تاریخ هنر تأییدشان کرده. با موسیقی یک اعتماد و یک تعمق در من ایجاد می‌شود. چه در یک لیر شوبرت و چه در یک گوشة ابوعطا ساختمانی را می‌شنوم که با آنچه در نقاشی ام می‌خواهم انجام دهم، هماهنگی دارد و کمک می‌کند. وقتی شور یا ماهور گوش می‌دهم، فکر می‌کنم: چه فرقی هست بین بال گشودن آدم و درهم فرو رفتنش؟!

کلاً، کار از قبل در ذهن تان سازمان می‌یابد یا در لحظه؟ آیا چیزی بداهه مسیر را این سو و آن سو نمی‌کند؟
اصلاً. تقریباً حد توانایی کالبد خودم را می‌شناسم؛ این  که امپرسیونش به سمتی دیگر  رود، نه. کار که آرام آرام پیش می‌رود، هر لحظه اش و هر قطعه اش نسبت به یکدیگر سازماندهی شده و تصاویر ظاهر می‌شوند. البته، دو- سه اِلِمان هست که بیشتر در کارهایم وجود دارد؛ خطوط افقی، که بقیة خطوط را بر اساس آن به وجود می‌آورم. یک بار یکی از دوستان فرنگی، که به دیدن آثار قاجار رفته بود، به من گفت، دقیقاً همان افق را که در نقاشی‌های قاجار دیدم، در کار تو می‌بینم، این که اسلوب کار روی یک خط افقی است و نوعی هم سلیقگی بین کار تو و آن کارهاست. جالب بود که یک دوست فرنگی چنین چیزی را در کارهایم دیده بود.

فعالیت ‘گروه 5’ چند سال طول کشید؟ چرا این پنج نفر؟
دو- سه سالی بیشتر همدل نبودیم. این که چرا محدود شد به این پنج نفر؛ خیلی راحت بود؛ می‌دیدم این  همکاران محدود، به کار خود و ابراز هنر خودشان، علاقة شدیدی داشتند، در حالی که هر کسی نگرش خود را داشت. من این تپش را در همه می‌دیدم؛ این  که ما باید کاری کنیم و خجالت نکشیم اگر در موزه ای که کار پیکاسو و ماتیس آنجاست، بتواند نمایش داده شود. سی- چهل سال گذشته و حالا می‌بینم چه قدر آن زمان درست می‌دیدیم. این  که حالا هر کدام مان جوری نگاه می‌کند، به دلیل استقلال فردی است؛ هر کسی خودِ تنهای خودش را دارد؛ البته، من به سهراب نزدیک تر بودم، هرچند محصص خیلی آدم باسوادی بود؛ اهل شعر، نوشتن و تئاتر بود. احترامی‌که برای زنده رودی و بخصوص تناولی قائل بودم، همان اندازه بود که به محصص داشتم، ولی بین من و سهراب همدلی بیشتری  بود.

خاطره ای از آن روزها در ذهن دارید که مایل باشید برای مان تعریف کنید؟
خاطرة خاصی که ... مثلاً برای شرکت در نمایشگاه ‘جشن هنر شیراز’ بعضی موافق بودیم و برخی مخالف. رأی می‌گرفتیم و سر هم دادوبیداد می‌کردیم یا مثلاً از نظر مادی اگر کسی کاری می‌فروخت، باید پنج یا ده در صد به صندوق ‘گروه 5’ می‌داد. نظرمان این بود که پنج نفر دیگر هم، گروه دیگری ایجاد کند. اگر چند نفر دیگر هم می‌آمدند و یک گروه دیگر ایجاد می‌کردند، در آن صورت پایه‌های ایجاد اجتماعات هنری، هر قدر هم محدود، به وجود می‌آمد؛ دوست داشتیم یک ایده ای برای جامعة هنری آینده به شکل سندیکایی وجود داشته باشد.

دربارة گرایش‌های نوگرایانة بعد از آن سال‌ها چه کسانی یا گروهی پیشروتر و فعال تر بودند؟
آن زمان را در موردش زیاد نمی‌دانم؛ چون چند روزی می‌آمدم و می‌رفتم و وقت این‌که به اجتماعات هنری سری بزنم، نداشتم. به طورکلی، می‌دانستم چه خبر است و چه اتفاقاتی دارد می‌افتد. حالا هم که مسافرت می‌کنم؛ چون وقتم تنگ است، جستجوگری ام جور دیگری است. در آن زمان، در سفرهایی که برای گرفتن سفارش کار به ایران می‌آمدم، جز با همان چند نفر با بقیة همکارانم، که الآن کارشان پول ساز هم شده، موقعیت دیدار نداشتم. عصار را هم می‌دیدم و یکتایی را، که او هم گاهی به ایران می‌آمد. جز اینها، که از کارهای شان آگاه بودم، موقعیت برای شناخت دیگر همکارانم کمتر بود و زیاد کسی را نمی‌شناختم. هیچ وقت پیلارام را ندیدم؛ البته، می‌گفتند پسر خوبی است. ولی فکر نمی‌کنم، اگر هم می‌دیدم، هیچ برخوردی پیش می‌آمد. سیستم آنها به ما نمی‌خورد. کلاً، با بعضی از نقاشان، که تپش‌هایی همسان داشتیم، ارتباط داشتم. مثلاً ناصر عصار، که الآن مریض است، آدم خیلی باشعوری بود و شعرشناس و دو- سه زبان خارجی می‌دانست.

هفتة پیش به نقل از خبرگزاری‌ها خبر مرمت سقف تالار وحدت را خواندم. دربارة این کارتان کمی برای‌مان بگویید؛ سفارش چه نهادی بود و در چه زمانی؟
درست یادم نیست چه زمانی بود، جشن‌های دوهزاروپانصدساله یا تاجگذاری. در تالار رودکی یک تالار اٌپرا می‌خواستند بسازند. این کار سفارش اداره فرهنگ وهنر بود. در آن موقع یکی اداره فرهنگ وهنر بود و یکی رادیووتلویزیون، که به هنرمندان سفارش کار می‌دادند. حتا پارسال که آمده بودم، دوست داشتم از آن عکس بگیرم. برایم مهم است، و عکس را هم گرفتم. به همکار دیگری که او را نمی‌شناسم، دستور سانسور پرسوناژ‌ها را داده بودند. شخصاً هیچ اعتراضی به این قضیه ندارم. از این اتفاقات در تاریخ هنر زیاد افتاده. حتا برای کار میکلانژ و جیوتو. این بار به من تلفن کردند. برایم خوشایند بود که یکی برای این کار دلسوزی می‌کند. از این احترامی ‌که برای فرهنگ خودشان دارند، خوشحال شدم. قبول کردم؛ تحت شرایطی با سلیقه خودم آن را به روز و مرمت کنم.

در آخر؛ آیا توصیه ای برای هنرمندان جوان دارید؟
تنها توصیه ام این است: با سروصداهایی که راه افتاده، ایده آل اصلی را فراموش نکنند.
 
محصولات فروشگاه مرتبط با این مقاله
نظرات کاربران
ثبت نظر
نام شما
ایمیل شما
نظر شما
ارسال به دوستان
نام شما
ایمیل شما
ایمیل گیرنده
توضیحات
کد امنیتی
کد CAPTCHA
کدی که در زیر نمایش داده شده است را وارد نمایید
:                شبکه های اجتماعی پرشین پت را دنبال کنید 

face.jpg (205×206)   tw.jpg (204×224)pin.jpg (204×224)

10 خبر اخر سایت

◄ صندلی راحتی کلاسیک که دوباره به عنوان یک کبوتر
◄ کارتن تخم مرغ خلاقانه
◄ بطری چشم نواز
◄ پشت خراش های غیرمعمولی که شبیه پنجه گربه
◄ مبلی برای شما و سگ شما
◄ بسته بندی مربعی ایجاد شده برای برند سوسیس
◄ بسته بندی چشم نواز ایجاد شده برای اسباب بازی سگ
◄ نیمکت عجیب و غریب که از آناتومی یک مورچه الهام گرفته
◄ بسته‌بندی خلاقانه میان وعده سگ
◄ چراغ سگ
◄ لامپ گربه ای
◄ فسیل دایناسور لگو تی رکس
◄ کلاه زیبای ساخته شده از نمد
◄ مدفوع وحشی اثر خورخه هررا
◄ میز خانه سگ
◄ تخت سکوی چوبی با خانه سگ
◄ کوزه خرس شکلی
◄ اسب ربات چهار پا
◄ چراغ شب مرغ
◄ مبلمان خالی از سکنه با پاهای عنکبوت
◄ قاب دوربین فیدر پرنده
◄ بستنی قهوه گربه
◄ قهوه به یاد ماندنی دارای تصاویر زیبای جغده
◄ قاب دوربین فیدر پرنده
◄ بستنی آموزشی به شکل کوه یخ
◄ کفش های میکی موس
◄ ماسک صورت Cthulhu
◄ کیف دستی میکی موس
◄ گودال آتش کوسه
◄ کاناپه راحت حیوانات خانگی
بعدی 1 قبلی

جدیدترین مقالات

◄ گدایی کردن در حیوان شما
◄ عقیم سازی
◄ جوش در سگ ها
◄ ورزش دادن گربه ها
◄ راهنمای کلی برای نگهداری از گربه
◄ کتامین
◄ كتاب(7)
◄ چه مواد غذایی برای سگ مفید است؟
◄ چگونگي نصب برنامه و ورود به برنامه
◄ فيبر ها
◄ انتخاب اسم برای سگ نر
◄ حالا من چی کار کنم ؟
◄ گربه های ناز نازی
◄ German Shorthaired Pointer
◄ فروش گربه پرشین کت
◄ فصل چهارم
◄ گربه و نازایی ! توهم یا واقعیت؟
◄ مهناز افشار و دلفین
◄ British Shorthairs
◄ ماهي و ماهي خور
◄ شباهت حيوانات
◄ صندلی راحتی کلاسیک که دوباره به عنوان یک کبوتر
◄ Dog Fashion
◄ دکتر هومن و جراید
◄ انگل های داخلی در سگ ها
◄ معرفی دکتر شیری
◄ iهیولا ها
◄ قارچی معده در پرندگان
◄ پرورش لارو آناباتوئیدها (ترجمه)
◄ Metynnis Fasciatus
◄ شارک دم قرمز - Red Tailed Shark
◄ اپیلاتی دهان آتشی - firemouth epiplaty
◄ اطلاعات عمومی خانواده سیکلیده ها 2
◄ دراگون – Dragon
◄ مارماهی الکتریکی - electrophorus electricus
◄ سیچلاید های افریقایی
◄ اسب دریایی - Hippocampus
◄ جلبک ها اکواریوم های اب شیرین
◄ بخاری آکواریوم - Aquarium Heater
◄ انجماد اسپرم - How To Glaciation spermatozoon
◄ رفتار درماني براي سگها
◄ پولیوما ویروس در پرندگان
◄ تغذیه ایگوانا
◄ قیمت روز خودرو
◄ سگ پیتبول
◄ شی هوا هوا
◄ Belgian Sheepdog
◄ پیشینه سالوکی (تازی)
◄ رژیم غذایی مناسب برای مقابله با سوءهاضمه در اسب (ترجمه)
◄ راهنمای کلی برای نگهداری از سگ
◄ آموزش استفاده از جعبه خاک به خرگوش
◄ ایورمکتین در سگ ها
◄ گربه نژاد هیمالین
◄ تراریوم برای خزندگان
◄ غدای بچه گربه
◄ یازده سال اسارت سگ
◄ حقوق حیوانات از ۱۴ قرن قبل در اسلام مطرح شده است
◄ سگ در ایران باستان
◄ رفتار شناسي در حيوانات
◄ مردی که سگ همسایه اش را خورد+عکس
◄ Z
◄ بیضه ها
◄ انگل ژيارديا (اين تک سلولي خطرناک)
◄ "وگانیسم"
◄ عمر حیوانات چقدر است
◄ نگهداری از رتیل اوسامبارا بابون
◄ یوزپلنگ
◄ خرگوش به عنوان حیوان خانگی
◄ درماتوفیتوز (Dermatophytosis)
◄ کم خونی فقر آهن در گربه ها
◄ انواع مسمومیت های شیمیایی و غذایی در سگ
◄ حیوانات در برف
◄ زشت‌ترین سگ دنیا»
◄ پیراهنی برای عاشقان گربه
◄ نی نی های بامزه در لباس حیوانات
◄ پرشین پت نماینده انحصاری فربیلا در ایران
◄ چرا سگ ها به دنیال دم خود میگردند
◄ | German Wirehaired Pointer
◄ Redbone Coonhound
◄ Chinook
dram film izle