پت شاپ پرشین پت
Follow Us
facebook twitter blog google

خبر های روز حیوانات خانگی

  • چراغ شب مرغ ◄ چراغ شب مرغ
      نور شب معمولی تبدیل شده به یک مرغ شایان ستایش با شخصیتی فراموش نشدنی که باعث می شود بچه ها قبل از خواب لبخند بزنند . Chicken Night Light که توسط Zanwen Li طراحی شده است، زمان خواب را به درخششی گرم و ملایم از آرامش تبدیل می کند. این چراغ شب که به شکل یک جوجه چاق و شایان ستایش است، به لبخند زدن در شب و افزایش روشنایی در صبح کمک می کند. لامپ مرغ نوری آرام بخش می تابید که اتاق را آرام می کند و به بچه های کوچک کمک می کند تا با آرامش از آنجا دور شوند و با مثبت اندیشی از خواب بیدار شوند.
  • مبلمان خالی از سکنه با پاهای عنکبوت ◄ مبلمان خالی از سکنه با پاهای عنکبوت
      مبلمان گوتیک که روی پاهای عنکبوتی متعادل شده اند، عناصر طراحی ترسناک و غیرمنتظره با موضوع هالووین را با مواد لوکس با کیفیت بالا ترکیب می کنند . Arachnid طراحی شده توسط Haunt مجموعه جدیدی از مبلمان لوکس گوتیک است که فانتزی جاودانه را وارد عصر مدرن می کند. صندلی تخت، میز کناری ، و تخت با پاهای عنکبوتی با ابهت که از زیر هر قطعه می خزند، بالا می روند. هر اثر عنکبوتی ترکیبی از ظرافت و هنر تاریک است که همه از چوب ماهون جامد توسط صنعتگران چیره دست تراشیده شده است.
  • قاب دوربین فیدر پرنده ◄ قاب دوربین فیدر پرنده
      غذیه پرنده چند منظوره با کیف یکپارچه برای دوربین در فضای باز به افراد اجازه می دهد تا پرندگان را در حیاط خلوت خود تغذیه و ضبط کنند . تغذیه پرنده که توسط Wasserstein برای قرار دادن دوربین‌های محبوبی مانند Wyze Cam طراحی شده است به شما کمک می‌کند هر صدای جیر جیر و بال زدن را با وضوح بالا ثبت کنید. در عین حال که دوربین شما را از باران، باد و عناصر بیرونی در امان نگه می‌دارد، حیات وحش را مستقیماً در معرض دید قرار می‌دهد. این تغذیه کننده پرنده که به راحتی بر روی درختان یا دیوارها نصب می شود و با انرژی خورشیدی سازگار است، پرنده نگری را به یک ماجراجویی با فناوری پیشرفته تبدیل می کند.
  • بستنی قهوه گربه ◄ بستنی قهوه گربه
      آثار هنری شگفت انگیز نقاشی شده با قهوه توسط هنرمند روسی Elena Efremova . انواع مختلف قهوه ویژگی منحصر به فردی را برای هر نقاشی گربه ایجاد می کند .
  •  قهوه به یاد ماندنی دارای تصاویر زیبای جغده ◄ قهوه به یاد ماندنی دارای تصاویر زیبای جغده
      فنجان های قهوه به یاد ماندنی دارای تصاویر زیبای جغدهای شایان ستایش با چشمانی به اندازه چشمان شما پس از اولین جرعه است. بسته بندی Boo Takeaway و فنجان های قهوه که توسط Backbone Branding برای خط جدید قهوه رویال ارمنستان "Owl" طراحی شده است. در ارمنی، "بو" به معنای "جغد" است، اشاره مستقیم به پرنده شب‌زی، که برای یک برند قهوه از آن به عنوان نام استفاده می‌کند. چشمان کنجکاو جغد با فنجان های دارای تصاویر کارتونی که آنها را به جغدهای جذاب تبدیل می کند، به کانون طراحی تبدیل می شود. فنجان‌های قهوه جغد در رنگ‌های مختلفی عرضه می‌شوند تا با زمانی از روز که قهوه سفارش می‌دهید، مطابقت داشته باشد، چه برای بیدار شدن از خواب صبحگاهی و چه در اواخر شب.
  • قاب دوربین فیدر پرنده ◄ قاب دوربین فیدر پرنده
      تغذیه پرنده چند منظوره با کیف یکپارچه برای دوربین در فضای باز به افراد اجازه می دهد تا پرندگان را در حیاط خلوت خود تغذیه و ضبط کنند . تغذیه کننده پرنده که توسط Wasserstein برای قرار دادن دوربین های محبوبی مانند Wyze Cam طراحی شده است به شما کمک می کند هر صدای جیر جیر و بال زدن را با وضوح بالا ثبت کنید. در عین حال که دوربین شما را از باران، باد و عناصر بیرونی در امان نگه می‌دارد، حیات وحش را مستقیماً در معرض دید قرار می‌دهد. این تغذیه کننده پرنده که به راحتی بر روی درختان یا دیوارها نصب می شود و با انرژی خورشیدی سازگار است، پرنده نگری را به یک ماجراجویی با فناوری پیشرفته تبدیل می کند.
  • بستنی آموزشی به شکل کوه یخ ◄ بستنی آموزشی به شکل کوه یخ
      بستنی آموزشی به شکل کوه یخ ذوب می شود تا یک پنگوئن یا خرس قطبی را در بالای چوب بستنی نشان دهد. بسته بندی بستنی تابستانی تاک طراحی شده توسط BXL به بچه ها در مورد تأثیر تغییرات آب و هوا می آموزد. این طراحی بسته بندی قدرتمند است زیرا یک تجربه ساده از خوردن بستنی را به یک درس قابل تامل تبدیل می کند. این نشان دهنده ناپدید شدن حیات وحش در مناطق قطب شمال به دلیل گرمایش جهانی است.
  • کفش های میکی موس ◄ کفش های میکی موس
      کفش‌های پاشنه بلند خلاقانه با گوش‌های نمادین میکی موس که به جلو متصل شده‌اند، ترکیبی عالی از شیطنت دوران کودکی و مد بزرگسالان هستند. کفش های میکی موس توسط کوپرنی طراحی شده اند زیرا بزرگسالان دیزنی نیز به مد لباس نیاز دارند. در نمایشگاه کوپرنی بهار تابستان 2025 در دیزنی لند پاریس رونمایی شد. کفش های میکی موس که در ایتالیا ساخته شده اند، یک کفش کلکسیونی با نسخه محدود هستند که ترکیبی از تجمل و نوستالژی هستند.
  • ماسک صورت Cthulhu ◄ ماسک صورت Cthulhu
      ماسک صورت خلاقانه با شاخک‌های چرم واقعی برای افرادی که می‌خواهند به نظر برسند که به تازگی از رویای تب لاوکرافت بیرون آمده‌اند. ماسک صورت Steampunk Cthulhu که توسط Uchronic از چرم ساخته شده است ، با هر شاخک شکل و جزئیات برای به تصویر کشیدن آن حال و هوای وهم انگیز و اخروی. چرم با کیفیت بالا برش خورده، قالب‌گیری شده و دوخته می‌شود تا جلوه‌ای واقعی و لغزنده به ماسک بدهد. تناسب قابل تنظیم، ماسک صورت Cthulhu را به طرز شگفت‌آوری راحت نگه می‌دارد، زیرا در مناطق بایر حرکت می‌کنید یا در Burning Man مورد توجه قرار می‌گیرید.
  • کیف دستی میکی موس ◄ کیف دستی میکی موس
      کیف چرمی شیک و چشم نوازی که برای طرفداران شیک دیزنی ساخته شده است با گوش های نمادین میکی موس در بالا ارائه می شود. کیف سوایپ میکی موس توسط کوپرنی برای کسانی که عاشق دیزنی و مد بالا هستند طراحی شده است. کیف دستی میکی موس که در ایتالیا از چرم مشکی باکیفیت ساخته شده است، هم یک کیف روزمره کلکسیونی و هم پوشیدنی است. در طول نمایش مد SS25 Coperni در دیزنی لند پاریس معرفی شد.
12345678910بعدیآخرین
(1 - 10) / 29369    |     صفحه 1 از 2937
RSS

GetPagedList: 0,440,,False,False,False,CreationDate,0,10

معرفي نژاد گربه


اخبار ومقالات - گالری


نمایش متن مقالات

کوهنورد زن ایرانی و جدال با مرگ در ارتفاع 7 هزار متری

 

قصه کوهنورد زن ایرانی از جدال با مرگ در  ارتفاع 7 هزار متری/ گفت و گویی باورنکردنی با پرستو ابریشمی
 
  - پرستو ابریشمی ، یکی از اعضای تیم ملی بانوان کوهنوردی ایران از سختی های این رشته ورزشی می گوید. خواندن این گفت و گو را از دست ندهید.




از اینجا شروع می کنیم که چطور علاقمند به کوهنوردی شدید؟اصلا از کی شروع کردید که الان مربی هستید
35 سالم است.سال 73 در دانشگاه هنر قبول شدم.آنجا یک سری واحد های عکاسی داشتیم و گرایش من عکاسی از طبیعت بود.کوه و طبیعت هم که می رفتیم فقط برای عکاسی
بود.حالا بعضی از بچه ها بوم می آوردند و بعضی ها هم ساز.یک حالت گل گشت و دشت پیمایی داشتیم.
در ادامه این برنامه ها با یک سری دوستان کوهنورد آشنا
شدم.کوهنوردی را هم به صورت کوهگردی شروع کردیم.از کوه های شمال تهران.تا اینکه سال 77 و 78 با گروه کوهنوردی دانشکده فنی دانشگاه تهران؛البته من دانشجوی آنجا
نبودم و دوستانی داشتم که آنجا تحصیل می کردند کوهنوردی را آغاز کردم.اما من دوست داشتم که از رده باشگاهی شروع کنم.به همین دلیل با دوتا از دوستانم در باشگاه کوهنوردی و اسکی دماوند ثبت نام کردم و از اینجا بود که "دنیای
کوهنوردی" را جانشین همه دنیاهایی که قبلا داشتم کردم.

تقریبا می شود چند سال کوهنوردی حرفه ای؟
11 سال است که دارم کار می کنم.در یک سری برنامه های کوهنوردی برون مرزی هم شرکت داشتم.کوهنوردی را از الفبایش شروع کردم،خوشبختی من در داشتن مربیانی
بود که شاید از بهترین های ایران بودند. پس از گذراندن دوره های آموزشی در باشگاه، جذب صعودهای سرعتی، زمستانی شدم. همان سالی که عضو باشگاه شدم در اسفند ماه 89 یک صعود یک روزه به دماوند داشت، حدود بیست ساعت طول کشید.این برای من یک رکورد بود. چون صعود یک روزه  به دماوند به خودی خود در تابستان هم سخت است.تازه آدم باید خوش
شانس باشد که هوا هم خوب باشد و هم باید آمادگی جسمانی  مناسبی داشته باشد.در  آن تیمی که ما به دماوند صعود کردیم من تنها خانم کوهنورد بودم و چند تا از آقایان موفق به صعود نشدم.  بعد از آن، صعود های زمستانی متعددی داشتم به دماوند، از جبهه های مختلف. کم کم به سمت برنامه های فنی گرایش پیدا کردم. فنی به معنی که کار با
طناب و استفاده به جا از تکنیک های تخصصی کوهنوردی اعم از (سنگ-یخ و برف-غار) . سال 81 اولین صعودم را بر دیواره علم کوه انجام دادم. علم کوه مطرح ترین و زیباترین دیواره های ایران است و در کلاردشت است. دو مسیر از دیواره را در یک برنامه به فاصله 1 روز انجام دادم. سال 81 یکی از بدترین حادثه های دوران کوهنوردیم، اتفاق افتاد.در این سال دو تا از بهترین دوستانم را در یک برنامه غار نوردی از دست دادم. ویکتوریا کیانی راد و امیر احمدی.  یک غاری داریم ما در کرمانشاه به اسم غار( پروا). این غار حدود 751  متر پیمایش عمودی دارد.
طناب دارد و حدود 1454  متر هم پیمایش افقی-عمودی.

به سمت پایین؟
بله. این غار 26 حلقه چاه دارد و عمیق ترین آن چاه شماره 16 است که 42 متر عمق دارد. دمای غار بین 1 تا 3 درجه سانتیگراد است و شرایط سختی دارد..

بعد مشکلی برای تنفس و... به وجود نمی آید؟

نه، من بعدها در سال 84 تا انتهای این غار رفتم.دوستان من در این غار فوت شدند به همین دلیل ،  برای من برنامه پیمایش غار پراو، مملو از غم و اندوه بود.  از قول کاشفان این غار روایت می کنند، اگر کسی در این غار پایش شکست باید پزشکان
بروند،پایش را گچ بگیرند تا آن فرد خودش به تنهایی از غار بیرون بیاید. به خاطر این که مسیر ها و گذرگاه های  های این غارآنقدر
صعب العبور است که امکان ندارد فرد حادثه دیده را از آنجا کشید بیرون. مثلا گذرگاهی به نام اس لعنتی .

برای عبور از اینجا بدن باید و آنقدر انعطافداشته باشد که بتواندگذر کند. جایی دیگر از غار قسمتی است به نام  آرواره های جهنمی.شما یک
جاهایی را باید به صورت پا گستر بروید و رد شوید.به هر حال هیچ وقت پیکر دوستان من ،  از آن غار بیرون در نیامد.شاید سخت ترین ضربه ای که این سالها خوردم،  آن اتفاق بوده.هنوز که هنوز است ،با گذشت ده سال از مرگ دوستانم و تلخی آن روزها را  نمی توانم فراموششان کنم.خود من هم قرار بود که از کوهنوردان آن غار باشم اما یکهفته قبل از عزیمت بنا به دلایل شخصی انصراف دادم.

فکر می کنید خطرهایی که این رشته و به خصوص رفتن به این غار دارد چرا باز هم کسانی پیدا می شوند که دست به این ریسک های بزرک بزنند.اصلا ارزشش را دارد؟

این طوری نگاه نکنید.یک لذت خاصی دارد.کوهنوردی کلا این طوری است که هم درذاتش سختی است و هم لذت.

چه چیزی باعث می شود که 700  متر رفتن زیر زمین یا صعود به قله به آدم لذت بدهد؟

آن 700 متر زیر زمین رفتن برگشتی هم دارد.صعود و فرود را باید تجربه کنید.من نمی توانم کلمه ای برای توصیف کردن آن پیدا کنم اما واقعا جذاب و لذت بخش است.

چه زمانی تصمیم گرفتید که به صعود های بلند فکر کنید.تا اینجا بیشتر صعود های،شما داخلی بود.

سال 82 یک صعود به آرارات داشتیم 83 دوتا صعود دیگر به علم کوه مسیر لهستانی ها و کرمانشاهی ها و...بعد از اینجا به بعد صعود های بلند در برنامه هایم قرار گرفت.فدراسیون یک برنامه برای صعود به اورست گذاشت و از 100 نفری که در آن اردو
بودند به 12 نفر آخر رسیدم و در گروه ب قرار گرفتم که به اورست اعزام نشدم. دلیل آنها این بود که اگر ما در تیم الف باشیم تیم ملی می شود تیم استان تهران. ما را خط زدند و گفتند شما به قله دیگری صعود خواهید کرد، اما هیچ وقت به قله دیگری اعزام نشدیم. بگذریم اما خودشان همحالا به انتخاب بعضی افراد تیم، معترضند! آن قضیه تمام شدو من رفتم در چین و صعود به قله ای به نام موستاق آتا،یعنی پدر کوه یخ و در جاده ابریشم از نزدیکی آن می گذرد. خیلی جالب بود بیابانی بزرگ و دو کوه بلند در اعماق آن.

یعنی کوه در وسط بیابان قرار گرفته است؟

نه به این صورت اما دامنه کوه کاملا هموار است و دو تا قله 7000 متری، آنجا قرار دارند.

با شرایطی که برای شما پیش آمده الان بزرگترین حسرت شما صعود به اورست است این طور نیست؟



من حسرت نمی خورم،چون حتما به اورست می روم.

اگر اعزام ملی نداشته باشید چطور؟با هزینه شخصی می روید؟

اسپانسر پیدا می کنم.احتمالا امسال احتمالا  یک برنامه می روم هیمالیا .اما اورست نیست.اورستقله پولدارهاست.

چقدر مگر هزینه دارد؟

حدود 30 میلیون تومان.

صعود به آنجا شرایط خاصی دارد.ممکن است کمی در مورد شرایط صعود به اورست حرف بزنید؟ ما شنیده ایم صعود به آنجا تنها در فصل خاصی امکان پذیر است.

در کره زمین 14 تا قله 8 هزار متری دارد که همه آنها در رشته کوه ی هیمالیا قرار دارند.همه آدم های دنیا برای اینکه این قله ها را فتح کنند باید به آسیا بیایند.مثلا کشوری مثل نپال که کشاورزی یا صنعت ندارد.تمام در آمدش از  جذب توریست کوهنورد است. البته قله های 8 هزار متری در پاکستان را می شود با 6 یا 7 هزار دلار صعود کرد.به سمت نپال که می رویم کمی گران می شود.اما k2  که دومین قله بلند و سخت ترین آنها است گران تر از بقیه است.این کوه را می شود با 8-9 هزار دلار صعودکرد.

پس چرا اورست اینقدر گران است؟
چون اورست بلند ترین است.  اورست دو جبهه صعود دارد یکی جنوبی که از سمت نپال است(بچه های تیم ملی ایران هم  در هر دو صعود، از این سمت صعود کرده اند) و دو ایرانی هم به صورت مستقل دو سال پیش از جبهه شمالی صعود کردند.

صعود شمالی سخت تر است؟

سخت تر نه اما سرد تر است.پای کوهش بلند تر است و به نسبت مسیر جنوبی کمی ارزان تراست.در حقیقت یک هزینه ورودی (پرمیت) ، هزینه شرپا و باربرها... ورودی،شرپا،کمپ،افسر رابط که باید صعود شما را تایید کند و...

یعنی اگر آن بالا بروید و افسر تایید صعود را تایید نکند صعودتان قبولنیست؟

باید عکس بیاندازید و بیاورید.خیلی ها به قلل 8000 متری صعود کرده اند اما به دلیل اینکه عکس هایشان گویا نبوده صعودشان مورد تایید قرار نگرفته است.نه در ایران بلکه کوهنوردهای کشور های خارجی بوده اند که صعودشان تایید نشده است.در
دنیا تعداد محدودی از کوهنوردان هستند که هر  14 تا قله 8 هزار متری را صعود کرده باشند. بودند کوهنوردانی که
 13 تا قله را صعود کرده اند و در چهاردهمی مرده اند.یک کوهنوردی هم بوده که به قله چهاردهم صعود کردو در برگشت بهمن زد و مرد.تا سال گذشته همه کسانی که به چهارده قله صعود کردن مرد بودند.تا پارسال که یک رقابت بین خانم اوه کره ای و پاسابان اسپانیایی به وجود آمد.این دو نفر با هم برای
صعود چهاردهمین تلاش می کردند. میس اوه بسیار شناخته شده و مورد حمایت است صعودش آنلاین پخش می شد و سالی دو تا 8 هزار متر می رود.یک
قران هم پول نمی دهد.تمام لباسها و تجهیزاتش پر از مارک  اسپانسر هایش است.او صعود کرد و عکس هم انداخت اما به دلیل اینکه عکسش نا مفهوم بود یکی از صعود هایش مورد تایید قرلر نگرفت و پاسابان به عنوان نفر اولانتخاب شد.هنوز هم مبهم بودن عکس، یک معضل است.گاهی اوقات هوا خراب می شود و شما نمی توانید عکس بیاندازید.

این عکس چطور باید باشد.از کجا می فهمند که عکس انداخته شده در قله است؟

معمولا قله ها یک نشان دارد.کسانی که صعود می کنند باید در کنار آن نشان عکس بیاندازند.حالا اگر شارژ دوربین تمام شد و یا همان مشکل هوا که خودتان گفتید؛آنوقت باید باید برگردید.نمی شود در آنجا ماند. یک مثال بزنم مثلا زنده یاد،  آقای غدیر یزدانی ، یک صعودی به یکی از قله های کانادا داشته اند که خیلی کم هستند افرادی که صعود به آنجا را تجربه کرده باشند.ایشان با یککانادایی به کمپ آخر صعود می کنند که آن فرد کانادایی بنا به دلایلی بر می گردد.آقای یزدانی راهش را برای صعود ادامه می دهد و بر می گردد و  دوربینش به مشکل می خورد و نمی تواند عکس بگیرد.ایشان در سر قله نمی دانم طناب انفرادی اش یا یک وسیله ای از خود باقی می گذارد و بر می گردد.کسی
صعود او را قبول نمی کند تا سال آینده که تیم بعدی می رود و به نشانه های او بر می خورد و می بینند که او صعود کرده
بود.به هر حال این هم از مشکلات کوهنوردی البته به غیر از هزینه هایش هم هست. ما بیشتر صعود ها را باید با پول شخصی برویم.باید بگویم در افکار عمومی این طور جا افتاده که اسکی ورزش گرانی است اما باور کنید هزینه کوهنوردی به خصوص در سطح هیمالیانوردی با هیچ ورزشی قابل مقایسه نیست. اما در رشته های دیگر مثل پینگ پنگ،والیبال و فوتبال این پول ها خرج نمی شود یعنی ورزشکار دغدغه هایی از جنس دغدغه های ما ندارد. به هر حال کوهنوردی هم یک ورزش حرفه ای است و نیاز به حمایت دارد.

اسپانسر هم که به راحتی برای شما گیر نمی آید.

بحث اسپانسر کاملا جداست.برای این رشته هایی که نام بردم به راحتی هر چه تمامتر اسپانسر پیدا می شود اما کمتر کسی پیدا می شود که برای کوهنوردی اسپاسر شود.آنها می گویند هم  دیده نمی شوند و هم ممکن است با مرگ یک کوهنورد بد نامی داشته باشد.اما در رشته های دیگر دوربین مدام روی نام شرکت ها زوم می کند و آنها کمتر به سمت کوهنوردی می آیند. البته بعضی تولید کنندگان لوازم کوهنوردی داخلی ، حمایت هایی کرده اند.

یکی از دلایلی که این رشته حمایت نمی شود و جذابیتی برای سازمان تربیت بدنی ندارد که روی آن سرمایه گذاری کند عدم حضور در المپیک و اگر اشتباه نکنم المپیک زمستانی است.

الان فکر می کنم اسکی کوهستان و سنگ نوردی داخل سالن مقام جهانی دارد.فدراسیون کوهنوردی در عرصه جهانی برای رشد این ورزش هزینه می کند..

در ایران چه اتفاقی افتاد که یک دفعه خانم ها به این فکر افتادند که کوهنوردی کنند
کوهنوردی خانمها در ایران قدمت هفتاد ساله دارد.
اولین صعود مستند در سال 1315، خانم ملوک تیموری به قله توچال است. از میان زنان دهه 20 تا50 می توان به مهری زرافشان، نرگس حکیمی، نلی یقیاییان، عصمت قاضی، نصرت کوهکن، فرخ کوهکن، مهرانگیز حکیمی،لیدا مارکاریان و بسیاری دیگر اشاره کرد که صعود هایی به دماوند علم کوه تخت سلیمان و همچنین در رشته اسکی  و سنگنوردی فعالیت داشته اند

مثلا خانواده تان با این کار شما مشکلی نداشتند؟ با کوهنوردی؟
آنها ابتدا خیلی مخالفت می کردند.به خصوص مادرم.اما رفته رفته آنها را با کوهنوردی آشنا کردم.با عکس و اسلاید هایی که از صعود هایم می گرفتم و خیلی چیزهای دیگر.من فکر می کنم هر کس یک راهی در زندگی اش دارد که باید به هدفش برسد.
 

 بعد از حادثه معروفی که برای شما در برنامه لنین پیش آمد.انها نگفتند دیگر به کوهنوردی نرو؟

ما قله لنین را صعود کردیم،اما نتوانستیم به خاطر شرایط جویی تا قله صعود کنیم. برویم. در راه فرود بودیم. 3 نفر بودیم.من ، یک خانم و یک آقا. سه نفری توی یک طناب بودیم.در اصطلاح کوهنوردی می گوییم صعود و حمایت هم زمان .
کرامپون یک یخ شکن است ، کرامپون یکی از بچه ها  فاقد قطعه ضد برف بود و به همین دلیل برف  زیر کرامپونش را
جمع می شد. حوادث کوهنوردی و اتفاقات بعد از آن  معمولا در خستگی اتفاق میافتد.
یک مربی داشتم که می گفت اتفاقات کوهنوردی مثل صاعقه نیست که یک آن و بی خبر بزند وهمه چیز تمام شود.اتفاقات کوهنوردی نشانه دارد.نشانه ها را باید دید وشناخت. یعنی باید زبان کوه را فهمید.اگر آن نشانه ها را ندانید منجر به فاجعه
می شود.دقیقا همین اتفاق برای ما هم افتاد.رسیدیم کمپ دو
،خسته بودیم، بهتر بود چادر می زدیم.اما این کار را نکردیم و گفتیم برسیم به کمپ یک،و در آنجا چادر بزنیم که امکانات بیشتری دارد و ارتفاع کمتر است.   نیشهای کرامپون هم طنابم درگیر نمی شد و من وسط بودم.یک دفعه من چشمهای دوستم را دیدم کهکاملا گرد شده بود.آن صحنه اصلا از یاد نمی رود.من چیزی که یادم است این است که دیدم نفر پشتی ام سر خورد و رسید به من.من هم با بغل سر خوردم به یخ.فقط صحنه
ای که یادم است دیدم خون ریخت روی برف.یک ضربه و یک شوک هم یادم می آید.همه اتفاقات در کمتر از 3 ثانیه افتاد.ولی بعد از آن خیلی وحشتناک بود.به خاطر اینکه من سر و ته شده بودم و پاهایم هوا بود.حدود 10 متر پرت شدم و زیر
پایم 20 متر خالی بود.اون نفر هم حدود 15 متر زیر پایش خالی بود.ما یک حالتی مثل حرف انگلیسی یو شده بودیم و تقدیر ما این بود که طناب ما  به یک تکه یخ گیر کرد. ما داشتیم با سرعت می رفتیم پایین، می رفتیم که بمیریم ، که طناب مان  دور چرخید و به آن قارچ یخی گیر
کردیم و نفر سوم اصلا در شکاف نیفتاد و تحت کشش طناب ثابت ماند.

و چطور از مرگ نجات پیدا کردید؟
این اتفاق حدود ساعت 7 برای ما افتاد.برف می بارید و هوا هم تاریک شدهبود.بیسیم ما هم آخر های شارژش بود.همان لحظه که بیسم را روشن کردیم دو راهنما به نام دیما ویتالی پای دستگاه بودند . با دیما آشناتر بودیم. دیما می خواسته بخوابد که موقع خواب یک لحظه رادیو اش راروشن کرده بود.
همان لحظه صدای ما را شنید.همه این کارها شانسی و البته لطف خدا بود.

حتی تصور کردن آن صحنه هم سخت است چه برسد به اینکه آن اتفاق برای خودت بیفتد.

کسانی که در شکاف سقوط می کنند کمتر زنده می مانند. من در وضعیت بدی قرار داشتم.اولا که سر و ته بودم بعد هم 20 کیلوکوله روی دوشم بود. تا توانستم بچرخم و کوله ام را باز کنم و همه وسایلم را بریزم پایین که نفس بکشم چند دقیقه ای  طول کشید.ساعت 12 شب ما نور هد لمپ دیما و ویتالی  را
دیدم که دارند به سمت مان می آیند.
فکر می کردید که این اتفاق گریبان شما را بگیرد؟
راستش فکر نمی کردم. بار ها از این شکاف ها گذر کرده بودم. حتی هارنس نداشتم. با تسمه های مخصوص برای خودم هارنس درست کرده بودم

یعنی بدنت کلا روی این دو تا تسمه سواربود؟

دقیقا.من از یک جایی به بعد، پاهام حسشو از دست داد. حس می کردم دارم فلج می شوم. دیگه فقط تلاش می کردم که تا خودم را بالا بکشم و خون در بدنم جریان داشته باشد. احتمال شکستن قطعه یخ بود اما ترجیح می دادم که بمیریم تا اینکه فلج شوم.

بعد آن خونریزی چطور؟

آن خونریزی زیاد جدی نبود و خیلی زود بند آمد.

در آن ساعات به چیز خاصی فکر می کردی؟زندگی ات و اتفاق هایی که برایت افتاده است.
 خانوادم، دوستانم. یک چیزی است به اسم مرگ شیرین یا خواب شیرین.وقتی که سرما وارد بدنت می شود و دمای مرکزی بدن پاییم می یاد، کم کم حالت خواب آلودی به آدم غالب می شود. آدم بی حس می شود.  دقایقی بود که من فهمیدم دارم دچارهمان حالت می شوم.بدنم دچاریک گرمای کاذبی شده بودودر هر صورت با خواستن،توانستم برگردم. گروه امداد رسید و تقریبا ساعت 2 نیمه شب بود که ما را بالا کشیدند.وقتی رسیدم بالا نه می توانستم بنشینم و نه می توانستم بایستم. خشک شده بودم.راستش هیچ وقت فکر نمی کردم که برای زندگی و زنده ماندن اینقدر بجنگم. من تا آخر عمرم مدیون این دو
نفر هستم.

وفتی این اتفاق برایت افتاد پیش خودت نگفتی دیگر کوهنوردی نمی کنم و ...

پس از این اتفاق تا قبل از اینکه به تهران برسم می گفتم که دیگر کوهنوردی نمی کنم و فقط مربیگری.اما سال بعد با تیم کوهنوردی استان تهران راهی قله 7027 متری اسپانتیک شدم.

تا به حال شده که خود شما هم کسی را نجات بدهید؟

من به صورت داوطلبانه در مسیر های پر خطر کوه
های شمال تهران، در قالب تیم های اطلاع رسانی و امداد  نجات سرکت می کنم. به هر حال اتفاقات و حوادث در کوهنوردی همیشه بوده هست.

The underlying connection was closed: Could not establish trust relationship for the SSL/TLS secure channel.
نظرات کاربران
ثبت نظر
نام شما
ایمیل شما
نظر شما
ارسال به دوستان
نام شما
ایمیل شما
ایمیل گیرنده
توضیحات
کد امنیتی
کد CAPTCHA
کدی که در زیر نمایش داده شده است را وارد نمایید
:                شبکه های اجتماعی پرشین پت را دنبال کنید 

face.jpg (205×206)   tw.jpg (204×224)pin.jpg (204×224)

جدیدترین مقالات

◄ گدایی کردن در حیوان شما
◄ عقیم سازی
◄ جوش در سگ ها
◄ ورزش دادن گربه ها
◄ راهنمای کلی برای نگهداری از گربه
◄ کتامین
◄ كتاب(7)
◄ چه مواد غذایی برای سگ مفید است؟
◄ چگونگي نصب برنامه و ورود به برنامه
◄ فيبر ها
◄ انتخاب اسم برای سگ نر
◄ حالا من چی کار کنم ؟
◄ گربه های ناز نازی
◄ German Shorthaired Pointer
◄ فروش گربه پرشین کت
◄ فصل چهارم
◄ گربه و نازایی ! توهم یا واقعیت؟
◄ مهناز افشار و دلفین
◄ British Shorthairs
◄ ماهي و ماهي خور
◄ شباهت حيوانات
◄ چراغ شب مرغ
◄ Dog Fashion
◄ دکتر هومن و جراید
◄ انگل های داخلی در سگ ها
◄ معرفی دکتر شیری
◄ iهیولا ها
◄ قارچی معده در پرندگان
◄ پرورش لارو آناباتوئیدها (ترجمه)
◄ Metynnis Fasciatus
◄ شارک دم قرمز - Red Tailed Shark
◄ اپیلاتی دهان آتشی - firemouth epiplaty
◄ اطلاعات عمومی خانواده سیکلیده ها 2
◄ دراگون – Dragon
◄ مارماهی الکتریکی - electrophorus electricus
◄ سیچلاید های افریقایی
◄ اسب دریایی - Hippocampus
◄ جلبک ها اکواریوم های اب شیرین
◄ بخاری آکواریوم - Aquarium Heater
◄ انجماد اسپرم - How To Glaciation spermatozoon
◄ رفتار درماني براي سگها
◄ پولیوما ویروس در پرندگان
◄ تغذیه ایگوانا
◄ قیمت روز خودرو
◄ سگ پیتبول
◄ شی هوا هوا
◄ Belgian Sheepdog
◄ پیشینه سالوکی (تازی)
◄ رژیم غذایی مناسب برای مقابله با سوءهاضمه در اسب (ترجمه)
◄ راهنمای کلی برای نگهداری از سگ
◄ آموزش استفاده از جعبه خاک به خرگوش
◄ ایورمکتین در سگ ها
◄ گربه نژاد هیمالین
◄ تراریوم برای خزندگان
◄ غدای بچه گربه
◄ یازده سال اسارت سگ
◄ حقوق حیوانات از ۱۴ قرن قبل در اسلام مطرح شده است
◄ سگ در ایران باستان
◄ رفتار شناسي در حيوانات
◄ مردی که سگ همسایه اش را خورد+عکس
◄ Z
◄ بیضه ها
◄ انگل ژيارديا (اين تک سلولي خطرناک)
◄ "وگانیسم"
◄ عمر حیوانات چقدر است
◄ نگهداری از رتیل اوسامبارا بابون
◄ یوزپلنگ
◄ خرگوش به عنوان حیوان خانگی
◄ درماتوفیتوز (Dermatophytosis)
◄ کم خونی فقر آهن در گربه ها
◄ انواع مسمومیت های شیمیایی و غذایی در سگ
◄ حیوانات در برف
◄ زشت‌ترین سگ دنیا»
◄ پیراهنی برای عاشقان گربه
◄ نی نی های بامزه در لباس حیوانات
◄ پرشین پت نماینده انحصاری فربیلا در ایران
◄ چرا سگ ها به دنیال دم خود میگردند
◄ | German Wirehaired Pointer
◄ Redbone Coonhound
◄ Chinook
dram film izle