بحران اضطراب
تمام نشانه هایی که مشاهده میشوند، به خوبی به عنوان نشانه های بحران اضطراب شناخته میشوند. وقتی که این نشانه ها، برای اولین بار ظاهر میشوند، فرد گمان میکند که دارد میمیرد.
بحران اضطراب را چگونه بشناسیم؟
بحران اضطراب، یک
اضطراب ساده نیست.
اضطراب یک واکنش طبیعی و عادی بدن در مواجهه با خطر یا شرایط استرس زاست.
اما بحران
اضطراب بدون هیچ علت خاصی به وجود میآید. غالباً خصوصیات یک بیماری خاص را به خود میگیرد و همراه یک سری علائم جسمی است، از جمله این علائم میتوان به تاکی کاردی (ضربان قلب)، دردهای سینه ای، تهوع، استفراغ، دردهای شکمی، احساس سرگیجه و احساس خفگی اشاره کرد. اما علاوه بر تمام این علائم که در بدن ظاهر میشوند، فرد دچار احساس زوال شخصیت نیز میشود.
او احساس میکند که دارد دیوانه میشود و تصور مرگ قریب الوقوع را دارد. این بحران ترس است. مانند یک حیوان پریشان، میخواهد از جسم وحشتناک خود فرار کند، دلش میخواهد از مکانی که این بحران برایش به وجود آمده بگریزد و میخواهد از نگاه های دیگران فرار کند. بدنش درد میکند. جسم و روحش در رنج و عذاب اند.
این بحران های اضطراب، عالباً در بین کسانی که از لحاظ روحی، روانی و عصبی حساس هستند ایجاد میشود. همچنین، میتوان گفت که این بحران نقطۀ مشترکی است بین کسانی که مشکلات عصبی دارند و کسانی که از بیماری روانی رنج میبرند. با این تفاوت که
اضطراب در بین کسانی که عصبی هستند بر روی یک چیز خاص متمرکز میشود (مثل هراس از یک شی خاص) که یک حس و یا تهدید ناشناخته ای را در او به وجود میآورد؛ در حالی که این بحران بین افرادی که بیماری روانی دارند به شکل درگیر شدن با یک حس خاص (همان حس ناخوشایند نسبت به جسم) بروز پیدا میکند تا در این دنیای متخاصم، حل یا غرق نشوند.
علائم
بحران
اضطراب ممکن است تنها چند دقیقه طول بکشید. اما امکانش هم هست که این بحران چندین ساعت ادامه داشته باشد و فرد را خسته کند. به طور کلی، این بحران یا در وضعیت ترس یا در وضعیت غیرمنتظره، به شکل ناگهانی شروع میشود. غالباً، این نشانه ها نیز بروز پیدا میکنند:
تپش قلب، تاکی کاردی،
تعرق بدن،
لرزش یا شوک عضلانی،
احساس بند آمدن نفس، خفگی و اختناق،
دردهای سینه
تهوع، درد شکم و استفراغ،
احساس سرگیجه، خالی بودن سر و احساس بیهوشی،
احساس زوال شخصیت (مانند جدا شدن از خود)،
احساس ترس شدید و غیر قابل توضیح.
گاهی اوقات تشخیص سخت میشود
علائم بحران
اضطراب ممکن است بسیار واضح و قابل توجه باشند. حتی ممکن است گاهی اوقات ظاهر یک حملۀ قلبی جدی به خود بگیرند. بنابراین، بسیار مهم است که در اولین لحظات، علت های جسمی از بین بروند. تا برای شخص یک مشکل قلبی جدی و حاد به وجود نیاید. در غیر این صورت، ایست قلبی و مرگ بر اثر بحران اضطراب!!
بحران
اضطراب ممکن است به شکل مشکلات تکراری گوارشی نیز خود را نشان دهد. مانند تهوع یا استفراغ. بنابراین، تشخیص این که این مشکلات بر اثر یک ناراحتی گوارشی ایجاد شده اند یا بحران
اضطراب در به وجود آمدن شان، نقش داشته، مشکل است. گاهی اوقات کسانی که مبتلا به
اضطراب شدید هستند، قبل از این که
اضطراب شان تشخیص داده شود، نزد چندین پزشک متخصص گوارش میروند.
وقتی که بحران ایجاد میشود، خصوصاً اگر اولین دفعات بروزش باشد، باید سریعاً نزد پزشک رفت تا علت جسمی یا روحی آن تشخیص داده شود. اما اگر بحران
اضطراب به شکل های متفاوتی ظاهر شود، غالباً اعلام تشخیص، زمان بر خواهد بود. و این مشکل اصلی است. اگر زمانی که بحران ایجاد میشود، مشکلات قلبی یا گوارشی را با خود به همراه نداشته باشد (ممکن است این روند، چندین سال ادامه داشته باشد) ، بیماری زمان مناسب برای «مزمن شدن» خواهد داشت: بحران ها بیشتر و بیشتر تکرار میشوند و ترس از یک بحران جدید، نگرانی جدیدی تولید میکند. این یک چرخۀ معیوب است. علائم روحی و علائم جسمی از دو طرف، یکدیگر را تشدید میکنند. بنابراین، در اغلب موارد فوبیا (هراس) نیز ظاهر میشود.
اگر بحران در موقعیت خاصی (مثلاً سینما، وسایل نقلیه و...) بروز پیدا کند، شخص میآموزد که از این موقعیت و ترس متعاقب آن اجتناب کند. اگر مشخص نباشد که بحران ها در چه موقعیتی پدید آمده اند،
اضطراب دائمی و فرد در نوعی زندان ذهنی، منزوی میشود. باید دانست که 20% افراد مبتلا به این مشکل، سعی میکنند روزهایشان را هر چه سریع تر به پایان برسانند.
علل
بحران
اضطراب به هیچ وجه مشکل مجزا و منفکی نیست. مشکلی است که به شدت پشت مشکل های دیگر پنهان میشود. یک مشکل روانی است که برای خروج از آن باید هرچه سریع تر و دقیق تر تشخیص داده شود.
ممکن است به شکل افسردگی، فوبیا و یا اختلال اعصاب عمل کند. در بیشتر موارد، بحران
اضطراب مثل نوعی پرده یا سد است. سد محافظی که برای پنهان کردن یک خاطره یا آسیب روحی سرکوب شده، به کار میرود.
ممکن است به خاطر یک آسیب روحی از کودکی و یا حتی زمانی که فرد بسیار کوچک بوده و آن خاطره را فراموش کرده، ایجاد شود.
درمان ها
در همان ابتدا، به محض اینکه بحران
اضطراب به وجود آمد، باید درمان شود. یعنی، باید به ضد
اضطراب ها متوسل شد. ممکن است بنزودیازپین ها مانند دیازپام، لُرازپام، آلپرازُلام یا کلونازپام تجویز شوند. این ضد
اضطراب ها یک مزیت دوگانه دارند: زمان بحران اضطراب، این داروها علائم را آرام میکنند، اما در زمان های دیگر، فرد میداند که یک ضد
اضطراب در اختیار دارد و این موضوع خود ارزش یک ضد
اضطراب را دارد ! (به خاطر داریم که یکی از علل بروز بحران اضطراب، ترس از آن بود)
با این حال، این داروها باید با رعایت اعتدال مصرف شوند. در واقع، آنها تأثیر وابستگی شدید به خود را به دنبال دارند.