سگ در ارتش ایران
استفاده از سگ در ارتش ایران سابقه ای طولانی دارد. اولین بار استفاده از سگ در ارتش مربوط است به ۲۵۰۰ سال پیش زمانی که خشایار شاه اول، پادشاه ایرانی به سوی یونان (۴۸۶-۴۶۵ پیش از میلاد) لشکرکشی کرد می باشد.
هرودوت در کتاب خود می گوید: ارتش فارسی برای حفاظت از سربازان اردوگاه زندانیان و به اسارت دراوردن دشمنان از سگ قدرتمند و سنگین هندی (mastiffs) استفاده می کردند.
در کتاب «شاه جنگ ایرانیان» نوشتۀ اشتن متز آمده است که: شاه اسماعیل چون میدانست که در آن شب ترکان در صدد اذیت کردن ایرانیان برمیآیند و دستبرد میزنند دستور داد که عدهای از افسران تالش که زنده مانده بودند از میدان جنگ بازگشتهاند با سگهای خود عهده دار نگهبانی شوند تا اینکه دستههای گشتی قشون ترکان عثمانی نتوانند وارد جبهۀ ایران گردند یا اینکه عثمانیها شبیخون بزنند. سگهای افسران تالش وقتی حس میکردند که افرادی از طرف مقابل به جبهه نزدیک میشوند پارس میکردند و صاحبان خود را از نزدیک شدن سربازان دشمن آگاه مینمودند. سگهای تالشی بقدری باهوش بودند که میتوانستند سربازان دشمن را شناسایی کنند. سکنۀ تالش به دفعات سگهای خود را مورد آزمایش قرار دادند تا بدانند آیا آنها دوست و دشمن را از یکدیگر تمییز میدهند یا اینکه فقط جهت و امتداد را میشناسند. یعنی اگر شخصی از طرف مقابل بیاید پارس میکنند اما اگر از عقب به آنها نزدیک شود پارس نمیکنند و او را جزو دوستان میپندارند. سکنۀ تالش برای اینکه سگهای خود را بیازمایند در جنگها هنگام شب از طرف مقابل و امتدادی که دشمن از آنجا مییآید به سگها نزدیک شدند ولی سگها پارس نکردند اما زمانی که یک اسیر که به دست تالشیها افتاده بود از عقب به سگها نزدیک مشد سگها شروع به پارس کردند درصورتی که دوستان پیوسته از عقب جبهه می آمدند. لذا سکنهۀ تالش آزموده بودند که سگهای تالشی دوست را از دشمن تمییز میدهند و افراد را از روی بوی آنها میشناسند نه از امتدادی که میآمدند. افسران تالش در جنگها از سگ خود برای حمل نامه استفاده میکردند و نامهای به گردن سگ میبستند و سگ با سرعت میدان جنگ را میپیمود و از یک طرف به سوی دیگر میرفت و نامه را به مقصد میرسانید. شبها بیش از هنگام روز از سگهای نامهبر استفاده میکردند زیرا سگها چون جثهای کوچک داشتن و باسرعت حرکت میکند در تاریکی شب به چشم نمیرسد یا کمتر به چشم میرسد. در صورتی که در روز آنها دیده می شدند و هدف تیر قرار می گرفتند و به قتل می رسیدند. هنگام شب عیاران عثمانی خواستند وارد جبهۀ ایران شوند ولی براثر سروصدای سگها برگشتند و به رؤسای خود گفتند که چون ایرانیان سگ دارند نمیتوان وارد جبهۀ آنها شد. افسران عثمانی به عیاران گفتند که با سگهای ماده بروند زیرا سگها وقتی بوی سگ ماده را استشمام نمایند پارس نمیکنند، غافل از اینکه سگهای افسران تالشی ارتش ایران همه ماده بودند و به همین جهت وقتی عیاران عثمانی با سگهای خود به جبهۀ ایران نزدیک شدند سگهای ایرانیان در مقابل سگهای افسران تالشی پارسهای شدیدتری کردند. عیاران دریافتند که سگهای ایرانیان ماده هستند و رفتند و آن موضوع را گزارش کردند. افسران عثمانی عیاران را فرستاده بودند تا وارد جبهۀ ایران شوند و ببینند که آیا سواره نظامها آمادۀ جنگ هست یا اینکه استراحت نموده و میتوان به وسیلۀ شبیخون آنها را از بین برد. عیاران نتوانستند بفهمند که سواره نظام شاه اسماعیل برای جنگ آماده هست یا نه ولی اگر آماده هم نمیبودند صدای سگها آنان را آماده میکرد.