میدانم که درخواست قانونی شدن «حمایت از حیوانات» در این مملکت امری است محال؛ که نه تنها حقوقی برای این موجودات بیپناه قائل نیستیم بلکه زمانیهم که صحبت از این مقوله پیش میآید گروهی به آدم خرده میگیرند که «مگر انسانها در ایران حق و حقوقی دارند که حالا شما از حقوق حیوانات دم میزنید»؟
در حالیکه این دو هیچ منافاتی با یکدیگر ندارند و اگر به عمق مطلب بیندیشیم درمییابیم که اگر در جامعهای برای این موجودات حق زندگی قائل باشند این مساله خود به خود بها دادن به حقوق انسانی در جامعه را هم تقویت میکند.
حیوانکُشی و حیوانآزاری در این مملکت بیداد میکند و هرچه حامیان حیوانات فریاد بزنند، فریادشان به گوش هیچکس نمیرسد.
اینکه میپنداریم خداوند تمام خلقت را فقط برای آسایش ما انسانها آفریده باعث میشود که هر موجودی را که تصور میکنیم مایهی آزار ما انسانها است را از سر راه خود برداریم؛ در حالیکه این فقط یک تصور اشتباه است که نمیدانم از کجا نشآت میگیرد.
متاسفانه اینروزها دوباره سگکُشی و گربهکشی در سطح شهر تهران آغاز شده و نه تنها این موجودات بیگناه را در سطح شهر از بین میبرند، حتی به حاشیهی شهر و کوههایی که این حیوانات به آنجا پناه بردهاند میروند و آنها را به گلوله میبندند!
شنبه شب گذشته تعدادی مرد مسلح به «بام تهران» رفته و در حضور شهروندان سگها را به گلوله بستهاند. شاهدان میگویند که دست و پای این حیوانات بیپناه مورد شلیک گلوله قرار گرفته و بعد از زجر بسیار جان دادند.
در همین رابطه با چند تن از شاهدان این ماجرا گفتو گو کردهام و سپس از دکتر «هومن ملوکپور» دامپزشک، خواستم در اینباره اطلاعات بیشتری به ما بدهد.
آقای «افصحی» یکی از کسانیکه از نزدیک شاهد کشتار سگها در بام تهران بوده میگوید:
ساعت ۱۲.۳۰ شب بود که بههمراه دوستانم در «بام تهران» نشسته بودیم که صدای شلیک تیر شنیدیم. برگشتم نگاه کردم در قسمت محدوهی باز آنجا زیر نور پروژکتور دیدم دو قلاده سگ توسط سه آقایی که مسلح بودند کشته شدند.
متاسفانه آقایی که سگها را کشت با حالت زنندهای میخندید. حتی اگر وظیفهاش هم این بود که این کار را بکند، درست نبود که بعد از اینکار بخندد.
دوستانام برای جلوگیری از شلیکهای بعدی به سمت این آقایان دویدند اما آنها گفتند جلوتر نیایید چون ممکن است تیر به شما اصابت کند.
دوستانام به آنها گفتند یکی از این سگها معلول بود و ما میخواستیم برای معالجه ببریماش. قبلآ با موسسهی «وفا» برای پناه دادن این سگ هماهنگ کرده بودیم. ایشان خندیدند و با تمسخر گفتند: «الوعده وفا!»
ای کاش در کشور ما هم مثل خیلی از کشورهای دیگر، جایی بود که بتواند در اینگونه موارد وارد عمل شود و به جای اینکه حیوانات را بکشند از آنها حمایت شود. به هر حال اینها هم موجودات زنده هستند که خدا آنها را آفریده؛ نه اینکه به جای حمایت آنها را بکشند و به این صحنه بخندند.
خانم «شکیبا» که قرار بوده با کمک دوستاناش یکی از این سگها که کشته شده را، به علت معلولیتی که داشته، برای معالجه به کلینیک دامپزشکی ببرند در اینباره میگوید:
بین این سگها که کشته شدند یک قلاده سگ بود که جفت پاهاش کج بود؛ اصلآ نمیتوانست درست راه برود.
من و چند نفر از دوستانام با هم تصمیم گرفتیم بهاتفاق، هزینهی عمل جراحی این سگرا جور کنیم.
من مسئولیت هماهنگی کارها را بر عهده گرفتم و کارهای مقدماتی را انجام دادم.
داروی ضد انگل به او تزریق کردیم و میخواستیم پنجشنبه این سگرا به پانسیون ببریم برای نظافت تا برای جراحی آمادهاش کنیم.
هر شب با دوستانام نوبتی برایش غذا میبردیم، نوازشاش میکردیم. اوایل این سگ از ما میترسید و جلو نمیآمد اما ما طوری با او رفتار کردیم که دیگر اهلی شده بود.
قلاده به گردناش انداختیم و با این کار منظورمان این بود که دیگران بدانند یک کسی هست که از این سگ مراقبت کند و صاحب دارد.
شنبهشب من برای انجام کاری باید زود میرفتم و ساعتی قبل از این حادثه، بام تهران را ترک کردم. فردای آنشب به دوستانام زنگ زدم آنها صحنهی کشته شدن سگها را دیده بودند ولی میترسیدند به من بگویند.
در اینجا خانم شکیبا بغضاش میترکد و تا آخر گفتو گو با گریه حرف میزند:
خدا میداند هر بار که پیش این سگ میرفتم یک ساعت این سگ به پشت میخوابید و با دستهاش با من بازی میکرد. هیکلاش هم بزرگ بود. خودش را لوس میکرد و از من میخواست نوازشش کنم، با او بازی کنم.
آزار این حیوان اندازهی یک مورچه هم نبود. اینقدر این سگ آرام بود که هیچکس یکبار هم صدای او را نشنید.
خانم شکیبا؛ برای چنین اشخاصی که اینگونه سگها را از بین میبرند چه پیغامی دارید؟
اگر انصافاش این بوده که اینکار را بکند، بداند که خدا عین آنرا توی داماناش میگذارد. بهخدا قسم آه حیوان گیرا است. من به آه حیوان خیلی اعتقاد دارم؛ هم دعای حیوان هم آه حیوان.
انصاف است حیوانی که حتی نمیتواند درست راه برود، فرار کند، و از خودش دفاع کند را بکشند؟
خانم شکیبا ادامه میدهد:
بعد از کلی تحقیق و پرس و جو توانستم بفهمم که واحد اجرائیات شهرداری اینکار را کرده است و این کارشان هم غیر قانونی است چون خیلی وقت است که حکم تیر برداشته شده و اجازه ندارند هیچ حیوانیرا با شلیک گلوله بکشند مگر اینکه شاکی خصوصی داشته باشد یا سگ هار باشد.
کسی که به کوه میرود باید بداند که آنجا یک محیط طبیعی است و سگها هم جزو این طبیعتاند!
مگر خرگوش ببینی، روباه ببینی، گرگ ببینی آنها را میزنی؟ اینها مال کوهاند!
کسی که نمیتواند این موجودات را تحمل کند خب به کوه نیاید. همانطور که وجود درخت توی آن کوه طبیعی است، وجود سگ هم در آنجا طبیعی است.
چطور میتوانند چنین کاری بکنند!؟ آنهم سگی که معلول است و حتی نمیتواند غذا برای خودش پیدا کند.
این سگ اینقدر میفهمید که از جلوی درب رستوران قدمی جلوتر نمیآمد؛ جلوی در مینشست و میدانست که نباید داخل رستوران بیاید.
من نمیدانم چرا اینکار را کردند ولی مطمئنام خدا عین اینرا توی دامانشان میگذارد.
از آقای «پوریا» یکی دیگر از شاهدان این ماجرا خواستم مشاهدات خود را با ما در میان بگذارد:
یک عده (گویا از طرف شهرداری) برای جمعآوری سگها به بام تهران آمده بودند. وقتی ما صدای شلیک اولین تیر را شنیدیم به طرف این افراد دویدیم که نگذاریم شلیک کنند و سگها را بکشند. آن آقایانی که بهتر است بگویم به «شکار سگها» آمده بود خندیدند و گفتند: « وایسین ببینین اینها چهجوری میمیرند»!
شما چند سگ را دیدید که کشته شدند؟
من دوتا را دیدم اما تحمل دیدن بیش از اینرا نداشتم که بمانم و کشته شدن بقیهی سگها را نگاه کنم.
اینطور که من شنیدهام میگویند مامورین شهرداری در اماکن عمومی از گلوله استفاده نمیکنند اما بعد که تحقیق کردیم پلیسهای آنجا گفتند که اینمامورین، از طرف شهرداری آمده بودند.
این قضیه اینقدر سنگین بود که همه کسانی که آنجا بودند را در یک بهت سنگین فرو برد.
شما به عنوان کسیکه معمولآ به بام تهران میروید آیا تا به حال آزار و اذیتی از این سگها دیده بودید؟
خیر! هیچ آزاری! آنجا که ما میرفتیم، زمین تنیس، این سگها میآمدند مینشستند بیرون زمین جلوی پلهها؛ داخل نمیآمدند. هرکس هم که آنجا میآمد همراه خودش کمی غذا برای اینها میآورد. حتی مسئولین آنجا هم از وجود اینها ناراضی نبودند. اینها بخشی از حیات وحش و مجموعهی آنجا بودند.
با دکتر هومن ملوکپور، دامپزشک تماس گرفتم و گفتم گویا شهرداری تهران دوباره کشتار حیوانات را شروع کرده آیا شما اطلاعات بیشتری در این زمینه میتوانید به ما بدهید؟
اینکه شما دارید میگویید دقیقآ درست است. متاسفانه ما هم هر روز خبرهایی از این دست را از دوستانی که در این مسئله دخیل هستند و نیز از دوستداران حیوانات و مراجعینی که به کلینیک میآیند میشنویم.
همچنین در طول روز تلفنهای زیادی به ما میشود که میگویند ما در طول شب صدای شلیک گلوله میشنویم و وقتی از پنجره خانهمان به بیرون نگاه میکنیم افرادی را میبینیم که دنبال کشتار حیوانات در خیابانها هستند.
تا آنجا که من اطلاع دارم و در دو مرکزی که مربوط به این قضیه در اروپا هست، حضور داشتم چنین اتفاقاتی در اروپا هم میافتد اما امحای حیوانات خیابانی یا به تعبیری حیوانات مزاحم در تمام دنیا شکل قضیهاش فرق میکند.
در آنجا شکل قضیه اینطور است که هرجایی که حیوان خیابانی مزاحم شهروندان شود؛ شهرداریها یا مراکز مربوطه وارد عمل میشوند حیوان را زندهگیری میکنند آنرا به مراکزی منتقل میکنند که بعضآ زیر نظر شهرداریها هستند و در بسیاری موارد ارگانهای مردمی یا «انجیاو»ها، از این حیوانات نگهداری میکنند.
آنها را واکسیناسیون و درمان ضدانگلی میکنند و همه اینها بر عهده و خرج دولت آن کشورها است. بعد از مدتی این حیوانات را بهصورت رایگان به خانوادههایی که خواستار نگهداری از آنها هستند واگذار میکنند.
اگر بعد از یک مدت مشخصی اگر کسی خواهان آنها نباشد، آنها را بهصورت انسانی کشتار میکنند. یعنی اینکه داروی بیهوشی به آنها تزریق میکنند و به روش انسانی از بین میبرند. نه این روشی که متاسفانه در کشور ما انجام میشود؛ با شلیک گلوله، آنهم در منظر عمومی!
اینکار نه تنها لطمهی روانی به شهروندان ما میزند بلکه میتواند تبعات بهداشتی برای جامعه داشته باشد. ممکن است حیوانی که مورد اصابت گلوله قرار گرفته در وهلهی اول کشته نشود و این حیوان با زخمهای عفونی، آلودگی را به جاهای دیگر انتقال دهد.
دکتر هومن، قبلا شبها سگهایی را در خیابانها میدیدیم اما الآن سگی را در سطح شهر نمیبینیم. احتمال اینکه تمام اینها را از بین برده باشند هست، اما حالا دارند به کوهها میروند و سگها را میکشند!
به نکتهی خوبی اشاره کردید. اگر به تاریخ صد سالهی تهران نگاه کنیم میبینیم شاید نزدیک به ۹۰ در صد بافت شهری تهران، چیزی که الآن بنا نهاده شده، محیط زیست حیواناتی بوده که قبلآ اینجا زندگی میکردند و اینها مجبور شدند که کوچ کنند و به حاشیهی شهر بروند.
همین اتفاقی که الآن افتاده و در شمالیترین نقطهی تهران که مردم برای کوهنوردی میروند، آنجا میروند و این حیوانات را از بین میبرند واقعآ جای سوال است! من نمیدانم از چه منبعی، از چه مسئولی اینرا پرسید!