تروریست پولساز سینما
كشته شدن بن
لادن برای هالیوودیها خبر خیلی خوبی بود. همه میدانستند این موضوعی است كه صنعت سینمای آمریكا به آسانی از آن نمیگذرد. آنها میتوانند در میانه اعتراضهای مردمی به سیاستهای رئیس جمهورشان، كه روزبهروز هم افزایش مییابد، با استفاده از این قضیه فیلمهای میهنپرستانهای بسازند كه احساسات مردمشان را تحریك كند. در خبرها آمد كه كمپانی باسابقه دیزنی خیلی هوشمندانه، امتیاز مربوط به استفاده از آرم تیم مخفی كشتن بنلادن را خریداری كرده و قصد دارد تا از این آرم در محصولات مختلف خود اعم از فیلمها، انیمیشنها، اسباببازیها، لباسها و ... استفاده نماید. پولساز شدن بن
لادن برای
هالیوود البته خبر تازهای نیست. 11سپتامبر هم برای
هالیوود جریانساز شد و كارگردانان به فكر افتادند تا از آن ماجرا استفاده كنند. بخشی از این استفاده به نفع
جورج بوش تمام شد كه توانست مسئله مبارزه با تروریسم را به این بهانه مطرح كند و بخش دیگر مانند
«فارنهایت 911» مایكل مور هم اذهان عمومی را نسبت به قضیه بن
لادن روشن كرد. امروز دیگر لازم نیست بگوییم که بعد از 11 سپتامبر، تمام دنیا، از جمله هالیوود، از تعجب خشکشان زده بود. کمی بعد از حمله، سازندگان فیلم
«مرد عنکبوتی» به بازبینی تریلر فیلم پرداختند. فیلم
«روز تمرین» با وجود اینكه در لوس آنجلس فیلمبرداری شده بود پخشش به تعویق افتاد، بن استیلر نمای برجهای دوقلو را از فیلم «زولندر» درآورد و پایان
«مردان سیاهپوش 2» به کلی تغییر داده شد. ولی وقتی که آبها از آسیاب افتاد، یك واقعیتی برای همه روشن شد؛ مردم هنوز هم دلشان سرگرمی میخواست. ماههای بعد از 11 سپتامبر جدول باکس آفیس را موجی از فیلمهای كمدی، اکشن و خانوادگی پر كرد. مردم از اخبار و زمزمههای جنگ خسته شده بودند، در یک کلام، آنها از واقعیت خسته بودند.
بعد از یک سال، بحثها شروع شد:
پس کی این «هنوز خیلی زود است» دیگر زود نیست؟ از کی میتوانیم در مورد 11 سپتامبر یا حداقل در مورد تاثیراتش فیلم بسازیم؟
هالیوود همه چیز را رهبری میكرد، سرمایهگذاریهای مستقل روی فیلمهای كوچك، نیمهکاره رها شدند و شاید از همه مهمتر، مخاطبهای تجاری سینما، حداقل در داخل مرزهای امن سالنهای نمایش، به طرز دلخواهی از واقعیت دور ماندند.
در این شرایط،
اسپایك لی در نقش یك نابغه بیپروا ساعت
«بیست و پنجم» را ساخت. اولین فیلم داستانگو که صراحتا در مورد 11 سپتامبر صحبت كرد و شخصیتهایش را در دنیای بعد از این واقعه قرار داد. هر چه که دوست دارید در مورد اسپایک لی بگویید ولی کاری که با ساختن
«ساعت بیست و پنجم» كرد را نمیشود نادیده گرفت. در مورد اتفاقات جاری هر چه که ساخته شود به نظر خاطرهانگیز میآید اما فقط تعداد کمی از فیلمهایی که در مورد 11 سپتامبر تولید شدهاند، ارزش یادآوری و بازبینی دارند. شاید این فلاشبك بتواند راهنمایی باشد برای اینكه بدانیم
هالیوود در سال آینده با چه سیاستی این بار فیلمهایی درباره
مرگ بن
لادن را روانه پرده سینماها میكند.
ساعت بیست و پنجم (2002)
من تازه قدرتی که این فیلم در خودش دارد را درک کردهام. از همان سکانس آغازین فیلم، وقتی كه شیپور باشكوه ترنس بلانچارد روی نماهایی از نورافكن بنای یاد بود برجهای دوقلو میغرد، میفهمیم که با فیلمی تکان دهنده طرف هستیم.
هیچ وقت اولین باری که فیلم را دیدم فراموش نمیکنم. با چشمان باز به
بری پپر و
فیلیپ سیمور خیره شده بودم که با هم به طرف پنجره خانه پپر میرفتند و در همین حال نمایی کرین به آهستگی گودالهایی را که از جای خالی برج های دوقلو ایجاد شده بود نمایان کرد. و وقتی ادوارد نورتون با تمام وجود فریاد میزد
«لعنت به تو اسامه بن لادن غارنشین، متعصب، لعنتی» همچنان با دهان باز به جلو خم شده بودم.
«ساعت بیست و پنجم» یک شاهکار است، جسارت و صداقت فیلم در مواجهه با یازده سپتامبر تازه شروع ماجراست.
فارنهایت 11/ 9
مثل اسپایک لی (و بعضی دیگر از هنرمندانی که اسمشان تو این لیست است) با شنیدن اسم مایکل مور هم انتظار خاصی در شما ایجاد میشود. برای ثبت در تاریخ باید بگویم من خیلی هم از مایکل مور، به عنوان یک آدم، خوشام نمیآید ولی نمیتوانم منکر ذوقی که در وجود مایکل مور، به عنوان یك کارگردان است، بشوم.
محافظهکاران فیلم «فارنهایت 11/ 9 » را کم ارزش و جانبدارانه دانستند و من هم کاملا با آنها موافقم. به من 400 ساعت فیلم ویرایش نشده از هر کسی (جدی میگویم، هر کسی) بدهید و من میتوانم آن 400 ساعت را طوری دستکاری کنم که آن آدم شبیه یک ابله بدبخت به نظر برسد. به هر حال چه با سیاستهای مایکل مور موافق باشیم چه نه، فیلم «فارنهایت 11 /9» تجربه جدیدی برای ژانر مستند بود. فیلم خیلی زود به گلدرشتترین مستندی که تا به حال ساخته شده تبدیل شد (و همینطور تنها مستندی که مرز 100 میلیون دلار را رد کرد) و به خیلی از بلاتکلیفها کمک کرد تا بلافاصله تصمیم بگیرند نوامبر آینده به کی رای بدهند.
نتیجه آن طوری که مور انتظار داشت نشد اما ناگفته پیداست که این فیلم جنبشهای زیادی را به راه انداخت.
یونایتد 93
وقتی اولین تیزرهای «یونایتد 93 » پخش شد، سالنهای نمایش هنوز پر بودند از فریاد ناخوشایند «هنوز خیلی زود است» در حالی که یك عده دیگر داشتند برای اعتراض و تحریم شاخ و شانه میکشیدند. ولی وقتی در بهار 2006 فیلم گرینگرس در جشنواره فیلم تریباکا برای اولین بار نمایش داده شد، نگرانیهای بی مورد از بین رفتند و مردم فیلم را درست همانطور که بود دیدند.
«یونایتد 93» نمایش صادق و واقع نمایانهای از آخرین لحظات در هواپیمای شومی بود که هیچ وقت به مقصد نرسید. گرینگرس داستان را درست تعریف کرد: از بازیگران کاملا ناشناخته استفاده کرد (یا شاید از مردم در نقش خودشان) و با دوربین روی دست كلا هیچ تلاشی برای داستان سازی یا خلق قهرمان نکرد و ماجرا را همان طوری که واقعا بود نمایش داد یا حداقل همان طوری که ما برداشت كرده بودیم. بعد از اینکه «یونایتد 93 » را دیدم، که یکی از رنج آورترین تجربههای فیلم دیدنم بود، به همه گفتم این پرتعلیقترین و صادقانهترین فیلمی بود که به عمرم دیدهام و هنوز هم سر این حرفم هستم.
اشتباه نکنید، «یونایتد 93» فیلمی نیست که به راحتی تماشایش کنید. واقعی، خام و تكاندهنده است ولی همان چیزی است که باید باشد. همان چیزی که میشد، باشد.
مرکز تجارت جهانی
اگر «یونایتد 93 » روایتی بیپرده و صریح و واقعنمایانه از 11 سپتامبر بود، «مرکز تجارت جهانی» اولیور استون نسخه پرحرارت و مبهم آن فیلم بود. تجارت جهانی از خیلی جهات فیلم موفقی شد. تمام سازندگان اصلی از موفقیت فیلم بهره بردند، همینطور خود استون، فیلمنامهنویسها و بازیگرانش كه روی داستان مكلوگان و ویل جیمنو در مورد رستگاری از روز جزا كار كرده بودند.
فیلم تعهدی تسلیبخش و دوستداشتنی به سرشت نیك بشر است و در روزی كه نمایانگر بدترین سرشت انسانی بود اتفاق میافتد. مرکز تجارت جهانی شاید برای بعضی از تماشاچیان بیش از اندازه غرورآمیز بود اما برای عدهای دیگر، دقیقا همان چیزی بود که لازم داشتند.