نگاهی به سینمای كمدی دهه هشتاد به بهانه پایان اكران فیلم «اخراجیها 3»
ژانر غالب سینمای
دهه هشتاد ما بیشك ژانر كمدی بود. اگرچه بهترین آثار این
دهه كمدی نبودند اما ژانر غالب كمدی بوده است. اینكه چه عواملی باعث میشود كه یك ژانر در یك
دهه از سینمای یك كشور حكمفرما شود بحث بسیار مهمی است كه باید به آن پرداخته شود. اما پیش از آن باید به این نكته اشاره كرد كه غالب شدن ژانر كمدی در یك
دهه از سینمای ما نكات مثبت و منفی فراوانی را به همراه داشته است.
دانته در جواب این سوال كه چرا اثر بزرگش را كمدی الهی دانته نامیده میگوید كه تراژدی برای خواص است و كمدی برای عوام ومن نمیخواستم اثرم فقط برای خواص باشد. سینمای
دهه هشتاد ما این امتیاز مثبت را داشت كه بیشترین فیلمهایش مختص قشر خاصی نبودهاند اما از نكات منفی این
دهه میتوان به این اشاره كرد كه متاسفانه هیچ یك از این آثار كمدی جزو آثار برتر
دهه نبودهاند. آثار كمدی متوسط و بعضا خوبی داشتهایم اما هیچكدام در رده آثار مطرح و محبوب این
دهه نبودهاند. ضمن آنكه تمام كمدیها كمدی سطحی (Low Comedy) بودهاند و هیچ اثر یا هیچ كمدینی نداشتیم كه پا را فراتر بگذارد و به درجهای بالاتر از كمدی سطحی (High Comedy) دست یابد. البته در مواقعی و در حد یك سكانس یا یك صحنه این اتفاق رخ داده است اما به هیچ وجه به سطح مطلوب و كاملی نرسیده است. این انتظار در
دهه شصت یا
دهه هفتاد به هیچ وجه وجود نداشت. اما در دههای كه گستردگی آثار كمدی و حمایتها از آن چندین برابر گذشته بوده است نرسیدن به یك كمدی متعالیتر قطعا یك امتیاز منفی تلقی میشود اما به بهانه عبور از
دهه هشتاد و احتمال پوست اندازی سینمای ایران، بد نیست سینمای كمدی
دهه هشتاد را بر اساس فرمولها و تقسیم بندیهای معمول كمدی در ادبیات نمایشی بررسی كنیم.
كمدی های كلامی ژانر كمدی را به انواع و اقسام فراوانی تقسیمبندی كردهاند. در این
دهه سهم كمدیهای كلامی بیش از اقسام دیگر كمدی است. اكثر آثار كمدی
دهه هشتاد بخصوص از اواسط آن به بعد با تكیه بر شوخیها و به دنبال آن جا انداختن تكه كلامهایی در بین جامعه به فروش نسبتا بالایی دست یافتند. از مشهورترین این نوع آثار نیز میتوان به
اخراجیها 1 و 2 اشاره كرد كه برخلاف تصور نه به دلیل سنت شكنیها و جسارت در روایت و قصه كه به دلیل همین شوخیهای كلامی فراوان دست به ركورد شكنی زد. از این نظر نیز این دو اثر موجب تاثیر گذاری روی بسیاری از كمدیهای بعد از خود شدند.
افراطیها یكی از این آثار است كه تاثیر پذیری بسیار زیادی از این دو فیلم دارد. البته آثاری نیز بودند كه قصه و موقعیت نسبتا قابل قبولی داشتند اما به دلیل همین سلیقهسازی برخی
فیلمهای گذشته در ورطه همین شوخیهای كلامی افتادند. فیلم
سن پطرزبورگ اثر
بهروز افخمی بهترین مثال در این خصوص است.
گاهی كمدی كلامیهای ما به دلیل استقبال مردمی فراوانی كه در مقاطعی از آنها شد آنچنان افسار گسیخته شدند كه به نوعی به این سمت پیش رفتند. كه كاراكترها برای خنداندن تماشاگر هر حرف زشت و ناپسندی را حتی به قیمت پایمال شدن برخی از عقاید چند هزار ساله ما میزدند. سردمدار این نوع كمدی و البته گروتسك را نیز بیشتر باید در تلویزیون یافت تا سینما.
رضا عطاران در اكثر آثارش و بخصوص در دو سریال آخر تلویزیونیاش به شدت به این نوع كمدی و البته نوعی كمدی گروتسك نزدیك شد. اساسا تلویزیون در
دهه هشتاد نقش مهمی در سلیقهسازی مخاطبان و به دنبال آن جهت دهی ناخودآگاه به سینماگران داشته است. تلویزیون در
دهه هشتاد بیشترین تعداد سریال كمدی را به روی آنتن فرستاد و تقریبا تمام گونههای كمدی سینمای ایران پیش از آنكه در سینما مخاطب پیدا كنند در تلویزیون مخاطب انبوه یافتهاند. به جز كمدیهایی كه خطوط قرمز پر رنگی دارند. مثل كمدیهای سیاسی كه البته باز هم با شمایل دیگری در تلویزیون یافت میشوند یا كمدیهای جوان پسند. البته كمدی رمانتیك هم در تلویزیون به شكل كمرنگی داشتهایم اما كمدیهایی نظیر
آتش بس را در سینما خیلی نمیتوان كمدی رمانتیك نامید. این نوع آثار بیش از آنكه تحت تاثیر این ژانر باشند و به نوعی باقی مانده سینمای آن سالها هستند، با این تفاوت كه كمی معتدلتر و منطقیتر هستند. اما در كل با نیم نگاهی به این نوع علایق سینماروها ساخته شدهاند. در زمینه كمدیهای سیاسی نیز فیلم سینمایی نان، عشق، موتور هزار نیز كه جزو اولین آثار كمدی
دهه هشتاد محسوب میشود وجود دارد كه به نسبت دیگر آثار كمدی سیاسی تاریخ سینمای ما قطعا اثر قابل قبولی به شمار میآید.
اخراجیها 1 و 2 نیز جزو كمدیهای سیاسی محسوب میشوند. البته باز هم نه به اندازه و شدت
نان، عشق، موتور هزار اما همین كه زمینه ساز ساخت
اخراجیها 3 در آغاز
دهه نود میشوند كه یك فیلم كاملا سیاسی محسوب میشود به نوعی میتوان آنها را سیاسی خواند و جالبتر آنكه در این
دهه نوعی از كمدی در ایران رواج پیدا كرد كه یادآور
فیلمهای موسوم به
تلفن سفید در ایتالیاست. آثاری كه با درشت نمایی زندگی شیك و بیدغدغه، قشر خاصی از تماشاگران را جذب میكنند. فیلمهایی مثل
توفیق اجباری و
زنها فرشتهاند جزو این دسته از آثار هستند. آثاری كه با نمایش حسرتهای زندگی یك قشر خاص، مثل پرداختن به زندگی سوپر استارها، نمایش بیحد و اندازه خانه و اتومبیلهای لوكس و گران قیمت و عدم نمایش سختیهای زندگی و كار و زحمات روزمره در مقاطعی نیز به فروش بالایی دست یافتند.
البته كمدیهایی نیز داریم كه نام خاصی ندارند اما مشخصات قابل تحلیلی دارند. به عنوان مثال كمدیهایی كه در آن یك نفر كه معمولا دختری دم بخت هم هست از فرنگ به كشور میآید و جنگ و جدال عشاق این از فرنگ برگشته محوریت كمدی را تشكیل میدهد. در این نوع آثار از فرنگ برگشتن نمادی از كمالات یك دختر است. در حقیقت خود كمالات یك دختر است. آثار
قدرت الله صلح میرزایی معمولا از این الگو تبعیت میكنند و فیلم دلداده نیز نمونه كامل این نوع كمدی است. از مولفههای دیگر این نوع كمدی كه به طرز انبوهی در نیمه دوم این
دهه رشد یافتند كمرنگ بودن روابط علی و معلولی، تمایل شدید به نزدیك شدن به ساختار فیلمفارسیهای قبل از انقلاب و از همه مهمتر فیلمنامههای سست و به شدت سطحی است. عرصه بازیگری هم در این دهه، عرصه متناقض و بیدر و پیكری بود. در دو
دهه گذشته با وجود آنكه آثار كمدی به این اندازه تولید نمیشدند اما افرادی بودند كه پتانسیل تبدیل شدن به یك كمدین را داشتند اما متاسفانه در این
دهه نه. ضمن آنكه استفاده از نابازیگران و به شهرت رساندن چهرههای روزمره نیز در این
دهه بیش از همیشه باب شد. نوع استفاده از این نابازیگران به این ترتیب است كه با استفاده از عدم تواناییهای بازیگری حرفهای این افراد تولید خنده شود. چه با حركات و چه با گنجاندن حرفهای نامرتبط با سن و سال و فرهنگ آنها. از این نظر نیز كمدیهایمان به نوعی به سیاه بازی هم شباهت دارند. هركدام از این نابازیگران با توجه به عدم تواناییهای بازیگریاش اشتباهاتی كرده و حرفهای نامربوطی میزند كه كاملا مورد نظر كارگردان این نوع كمدی است. چیزی كه در كمدیهای بینالمللی به كمدیا دل آرته معروف است. با این تفاوت كه این نسخه بسیار من درآوردی و سوءاستفاده گرایانه آن است و سازندگانشان نیز هیچ اطلاعاتی از اجزای كمدیا دل آرته ندارند. این اتفاق باز هم پیش از سینما در تلویزیون افتاد و باب شد. در این بین،
دهه هشتاد نوعی از كمدی را متولد كرد كه جزو هیچ یك از این دستهها قرار نمیگیرد و چه بسا در آیندهای نزدیك خودش به یك سرشاخه تبدیل شود. كمدی شبكه نمایش خانگی. یك كمدی صد در صد من در آوردی كه البته سینمای
دهه نود قطعا از آن استفاده خواهد كرد. فیلم سینمایی
وفا 2012 كه برای پخش در شبكه نمایش خانگی تهیه و تولید شده است اولین هدیه این سینما و این نوع كمدی تازه كشف شده به
دهه نود است.
اما از این آمار رنگارنگ نتیجه دیگری را نیز میتوان گرفت. نتیجهای كه نه میتوان آن را خوب ارزیابی كرد و نه بد. در این
دهه بهترین آثار كمدی را كمدی سازها نساختند. فیلمسازانی كه با آثار جدیشان به مقام و منزلتی رسیدهاند آثار كمدی قابل قبول تری ارائه دادند. از
داریوش مهرجویی (مهمان مامان) گرفته تا
كمال تبریزی و
حمید نعمت الله. این موضوع هم آدم را به داشتن اسعتدادهای بزرگی همچون این فیلمسازان كه در هر حوزهای اثر درخشان ساختهاند، امیدوار و دلگرم میكند و هم بابت نداشتن یك كمدی ساز خوب و درجه یك، كمی نگران.