هم صدا:زن جوان در حالی پشت فرمان خودرویش فریاد میزد «سوختم، سوختم» که 2 دختر خردسالش و پدر و مادرش وحشتزده این صحنه دلخراش را تماشا میکردند.
ساعت 23 و 50 دقیقه نیمهشب 21 مردادماه سالجاری وقتی مادری با 2 دخترش و در حالی که پدر و مادرش وی را همراهی میکردند به در خانه پدر بچهها در خیابان رضوی حوالی بلوار پیروزی مشهد رفت، هیچکس تصور نمیکرد حادثه شومی در این قرار رخ بدهد.
پدر 2 دختربچه قرار بود آنها را به دندانپزشکی ببرد، وقتی همه به خانه این
مرد کینهجو رسیدند زن 38 ساله پشت فرمان پژو 405 خود ماند و 2 دختر 13 و 14 ساله پیاده شدند تا نزد پدرشان بروند. دقایقی نگذشته بود که پدر بچهها با در دست داشتن ظرفی پلاستیکی به سمت خودروی همسر سابقش رفت و ناگهان مایعی را به صورت این زن پاشید. فریادهای «سوختم، سوختم» زن جوان در حالی فضای محله
مرد اسیدپاش را پر کرده بود که 2 دختربچه وحشتزده به این صحنه چشم دوخته بودند و پدربزرگ و مادربزرگشان از همسایهها آب میخواستند تا روی دخترشان بپاشند.
همزمان با سررسیدن امدادگران اورژانس به صحنه اسیدپاشی و انتقال زن جوان به بخش سوختگی بیمارستان امام رضا(ع) مشهد، تیمی از تجسس کلانتری نجفی مشهد نیز خود را به محل اسیدپاشی رساندند و خود را در برابر خودروی پژویی دیدند که بخشی از صندلیها و بدنهاش با
اسید سوخته بود.
وقتی ماموران شنیدند که زن 38 سالهای به نام «عفت» از سوی شوهر سابق خود که در همان محله زندگی میکند هدف حمله اسیدپاشی قرار گرفته و بشدت سوخته است، بلافاصله وارد عمل شده و
مرد کینهجو که «عباس» 40 ساله بود را در کمتر از 10 دقیقه و در حالی که در پشتبام خانهاش پنهان شده بود، دستگیر کردند.
دخترم سوخت
در حالی که عباس سکوت کرده بود و با رفتارهای روانی سعی داشت از پاسخ دادن به پلیس شانه خالی کند، مادرزن وی در حال گریه به ماموران گفت: «دامادم بسیار
بدبین و شکاک بود. عفت خیلی سعی داشت با رفتارهای او کنار بیاید اما شوهرش روز به روز بیمارتر شد تا اینکه دخترم با وجود داشتن 2 دختر خواستار طلاق شد و با پافشاری به این تقاضایش توانست طلاق بگیرد». وی افزود: «نگهداری از نوههایم که «ریحانه» و «هانیه» هستند به گردن دخترم افتاد و وی با جان و دل پذیرفت و زندگی تازهای آغاز کرد اما گاهی ناراحتیهایی بین عباس و عفت رخ میداد تا اینکه شب حادثه چون قرار بود نوههایم نزد پدرشان باشند و صبح نزد دندانپزشک بروند ما به در خانه دامادم رفتیم که ناگهان عباس ظرف اسیدی که در دست داشت را به صورت دخترم پاشید و پا به فرار گذاشت». این
مادر وحشتزده گفت: «سمت چپ عفت دچار سوختگی شدیدی شده و دامادم کاری کرد که هیچ گذشتی در کار نباشد و سعی خواهیم کرد پیگیریهایی انجام دهیم تا به سزای اعمالش برسد». پدر عفت نیز گفت: «من 60 سال از خدا عمر گرفتهام و همیشه توصیه میکردم همه گذشت کنند اما هیچگاه داماد سابقم را نخواهم بخشید». وی افزود: «شب حادثه ما در خانه یکی از بستگانمان میهمان بودیم، عفت میخواست به تنهایی بچههایش را نزد پدرشان ببرد و خدا خواست تا ما هم با او همراه شویم. وقتی به در خانه عباس رسیدیم، من روی صندلی عقب نشسته بودم که ناگهان دامادم روی عفت
اسید پاشید. قطرات
اسید روی دستان من نیز ریخت. سوزش عجیبی همه وجودم را گرفت. فریادهای «سوختم، سوختم» دخترم را میشنیدم و از همسایهها که فقط تماشاچی بودند آب میخواستم اما هیچکس به خواستهام اعتنایی نکرد». پدر عفت گفت: «پلیس خیلی زود این
مرد جانی را دستگیر کرد و من از دستگاه قضایی میخواهم عباس را به سزای اعمالش برساند تا درس عبرتی برای همه کسانی که دست به چنین اقدام وحشیانهای زدهاند باشد و همه بدانند که کشورمان قانون دارد و بیحساب و کتاب نیست».
اعتراف هولناک
تحقیقات پلیس نشان داد
مرد اسیدپاش در زندگیاش نسبت به عفت دچار بدبینی و افسردگی شدید شده و 3 بار در یکی از مراکز رواندرمانی تحت مداوا قرار گرفته است. عباس در بازجوییها گفت: «عفت برخورد مغرورانهای داشت و با من لجبازی میکرد. همیشه میگفت مرا دوست ندارد و همین برایم قابل هضم نبود. هیچکس نیامد مشکلاتمان را حل کند و من ناخواسته همسرم را طلاق دادم و بعد از 14 سال زندگی با زن و بچههایم تنها شدم و این در حالی بود که هنوز دل به همان زندگی داشتم». وی افزود: «عفت همیشه از من ابراز تنفر میکرد و اینکه دوستم ندارد را بارها از زبانش شنیده بودم تا جایی که احساس حقارت میکردم و تصورم این بود حتما پای
مرد دیگری در میان است. به اندازهای
بدبین شده بودم که حتی احوالپرسیهای معمول عفت با مردان همسایه را به حساب علاقه وی به مردان غریبه میگذاشتم و همیشه از آن عذاب میکشیدم». وی که دستان خودش نیز با
اسید سوخته است، ادامه داد: «چند روز پیش به بچهها زنگ زدم تا حال آنها را بپرسم اما عفت گوشی را برداشت و با لحنی تند و تحقیرآمیز حرف زد. خیلی بههم ریختم و نقشه این انتقامگیری را کشیدم، به خاطر همین یک ظرف پر از
اسید آماده کردم و چون میدانستم قرار است عفت بچهها را به خانهمان بیاورد تا صبح آنها را به دندانپزشکی ببرم به کمین نشستم و ثانیهشماری کردم تا سر قرار بیایند». عباس آهی کشید و گفت: «میدانستم که جلوی بچهها صحنه وحشتناکی است اما به اندازهای کینه در دلم نشسته بود که میخواستم حتما انتقام بگیرم. وقتی آنها آمدند عفت پشت فرمان ماشینش نشسته بود و من به سمت وی رفته و
اسید را به سر و صورتش پاشیدم بعد به داخل خانه فرار کردم».
حیرت 2 دختربچه
ریحانه 14 و هانیه 13 سال دارند. آنها هنوز باور ندارند که پدرشان روی صورت مادر اسید پاشیده باشد. این 2 دختربچه از یادآوری شب حادثه وحشت دارند. ریحانه گفت: «من و خواهرم شوکه هستیم و میخواهیم از پدرمان بپرسیم چرا چنین کاری کرده است. او حق نداشت از مادرم به این صورت انتقام بگیرد. نگران مادرمان هستیم و او را خیلی دوست داریم». مرد اسیدپاش در بازداشت بسر میبرد و عفت سرباز به خاطر سوختگی شدید تحت مداوا قرار گرفته است.