نمی گوید «من»؛ می گوید «ما». هرجا حرف آلبوم و کار و موسیقی می شود، از گفتن «من» پرهیز می کند. وقتی بحث را به «وفادار» بودنش می کشیم، طفره می رود و وقتی حرف «اعتماد به نفس» می شود، سراغ تویحات حرفه ای می رود. با تمام این اوصاف و با اینکه خودش می گوید هنوز حس نمی کند بزرگ شده اما باید بدانیم بنیامین بهادری، بزرگ شده است.
الان 29 ساله است و شهریور سال آینده پا به دهه چهارم زندگی اش می گذارد. بنیامین سال 90، با کنسرت هایش دل هوادارهایش را برد تا برای سومین آلبوم آقای گزیده کار، تا سال 91 صبر کنند. خودش می گوید بهار 91 آلبوم جدیدش (یا به قول خودش جدیدمان) در بازار خواهد بود.
اما قولی نمی دهد تا حرفش دوتا نشود. بخش عمده ای از کارهای آلبومش (یا به قول خودش آلبومشان) را انجام داده (داده اند) و به این ترتیب می شود مطمئن شد که این آلبوم دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. با او در بحبوحه شب عید، قرار گفت و گو گذاشتیم. نتیجه یکی دو ساعتی گپ دوستانه همین است که می خوانید. این گفت و گو با حس و حال های بنیامین شروع شد و با خوشبختی به اتمام رسید. خوشبختانه.
*شما وقتی آلبوم و کنسرت دارید، همه از شما باخبرند. وقتی کاری نداری، به یک باره بی خبر محو می شوید. شما چرا این جوری هستید؟
یک روزی کسی من را نمی شناخت. علت خبرسازشدن من آهنگ هایم بوده اند. قطعایت بوده اند که مردم می شنیدند و با آنها ارتباط برقرار می کردند. پس همیشه این امکان وجود دارد و با تمرکز روی کار، خبرسازی خود به خود رخ می دهد. وقتی برای خبرسازی بر پایه کاری که مردم تو را با آن می شناسند، پیش بروی، خبرسازی سالمی خواهی داشت. من نمی گویم که همیشه این مسیر را داشته ام. اما سعی ام، این بوده است. من پایه خبرسازی ام را روی چیزی گذاشتم که مردم من را با آن می شناسند. یعنی موزیک، آهنگ هایم، قطعاتم و چیزهایی از این دست.
این خبرسازی سالم است و پشتوانه هم دارد و می توانی پشتش بایستی. به این ترتیب جریان خبری ات در یک کارنامه مرتب، آرام آرام و با سر و شکلی سالم، کامل می شود. در خبرسازی غیر از این مسیر، اتفاقی که می افتد، حاشیه سازی است. همین حاشیه ها کم کم از تو وقت می گیرند و تمرکزت را از اثری که داری خلق می کنی و مردم اصلا تو را با آن می شناسند، درو می کنند. ما همیشه سعی کرده ایم. این اتفاق برای ما نیفتد. ترجیحمان، خبرسازی براساس چیزی است که مردم ما را با آن می شناسند.
*من فکر می کنم، بخشی از این ما جرا به اعتماد بالای بنیامین به خودش برمی گردد که نیازی به جنجال سازی و با هر روشی روی صدر اخبار بودن، نمی بیند. آدم پراعتماد به نفسی هستید؟
من همیشه خودم را در موضعی که سال 84 داشتم، می بینم. یعنی شرایطی که کسی بنیامین را نمی شناخت. همیشه تصور من از بنیامین همان آدمی است که می خواهد تازه کارش را شروع کند. برای من هر روز اول است. پس من استرسی ندارم و نمی خواهم با خبر زندگی کنم. به نظرم آ دم با اثر زندگی کند بهتر است تا با خبر؛ وقتی تمرکزت را روی اثرت بگذاری، مخاطب را راضی می کنی و وقتی مخاطبت اثرت را پسندد، خود به خود خبرسازی هم به دنبالش خواهد آمد. برای من همیشه دایره «اول اثر بعدا خبر» مهم بوده است. البته ما سعی مان را کرده ایم. شاید همیشه هم این اتفاق نیفتاده است. وقتی به اثرت اطمینان داشته باشی، نیازی، به وجودآوردن خبر نداری. اثرت خود به خود، خبر را به همراه خواهد داشت.
*بخشی از این ماجرا به این برنمی گردد که دوست دارید همه چیز تحت کنترل خودتان باشد؟
بله؛ ببینید من در آلبوم خودم، حق وتو دارم و می توانم روحیه خودم و سطح کمال گرایی را که مدنظر است، رعایت کنم. نمی گویم این اتفاق افتاده است. اما حداقل می دانم چیزهایی که تا امروز یاد گرفته ام، می توانم پیاده کنم. در آلبوم های گروهی این اتفاق نمی افتد چون بخش عمده ای از فضا و همه کنترل دست تو نیست. ولی بعد از انتشار آلبوم سومم، تصمیم دارم که من پیشنهاد یک کار گروهی را به همکارانم بدهم. نه اینکه همه کارها را من باسزم. اما در گروه تولیدکننده قرار داشته باشم و بخشی از کنترل کار دست خودم باشد. می خواهم ما بشویم پایه یک آلبوم گروهی و دوستان خواننده دیگر کمکمان کنند.
*کمی راجع به این ایده آلبوم گروهی، توضیح می دهید.
چند وقتی هست که این ایده توی ذهنم بروده و چند روزی است که به شکل یک ایده منسجم شکل گرفته است. در ذهنم است که چند نفر با هم کمپینی شویم که با دموکراسی، همگی دور میز بنشینیم و ایده بدهیم و به فضا و ادبیات مشترک برسیم تا بتوانیم در نهایت خروجی مان با آنچه در ایده و طراحی اولیه بوده، اختلاف کمی داشته باشد.
*خواننده هایی برای این آلبوم گروهی توی ذهنتان هستند؟
بله؛ چند نفرشان توی ذهنم هستند. اما فعلا نمی گویم. چون هنوز حرف قطعی میانمان زده نشده است. این ایده، در حال حاضر آلبومی است که چند تا خواننده دارد و در بهار این ایده پخته خواهد شد. بعد از انتشار آلبوم سوم، این آلبوم وارد پیش تولید خواهد شد. اگر بتوانیم همه موافقت ها را جلب کنیم که مهم ترین آن موافقت محسن رجب پور است که قبول کند چنین پروژه ای را مدیریت کند. مدیریت محسن رجب پور، واقعا حرف ندارد. به غیر از من و علیرضا قربانی و گروه آریان و.... که مستقیما با او کار می کنیم، تقریبا خواننده های دیگر هم شیوه های مدیریتی او را پذیرفته اند. همین یک امتیاز برای چنین آلبومی است از طرف دیگر مدیر پروژه های من هم هست و چه بهتر که مدیریت این کار هم با او باشد. ما هفته به هفته شیوه هایمان رشد می کند تا کاری متولد شود. هنوز به این مرحله نرسیده ایم من برای چنین آلبومی، چندتا ایده دارم که تا حالا اجرا نشده است. نه به این دلیل که به فکر کسی نرسیده، بها ین دلیل که در اجرا سخت است بلافاصله موضوع را بعد از آلبوم سوم و البته موافقت محسن رجب پور با تیم همراهم مطرح می کنم و جوانب مختلف را می سنجیم و متعاقبا اطلاع رسانی می شود.
*فارغ ازاین بحث، اگر قرار باشد قطعه ای دو صدائه بخوانید، فکر می کنید خواننده ای که نگاه و فضا و جنس صدایش به شما نزدیک باشد که بتوانید همکاری کنید، چه کسی است؟
آن خواننده در حال حاضر در ایران زندگی نمی کند و فعالیت هایش در حیطیه موسیقی پاپ داخل کشور نیست و من نمی دانم که اصلا بتوانیم روزی با هم همکرای کنیم یا نه.
*شما آدم وفادرای هستید. درست است؟
(می خندد) معمولا. بله.
*در این سال هایی که فعالیت می کنید، کمتر دیده ایم که با آدم هایی که با آنها کار می کنید، قطع ارتباط کنید. تیم شما تقریبا ثابت است. چرا؟
همه چیز ما براساس ادبیات مشترکی است که با هم داریم. خارج از اینکه انتخاب من و انتخاب آنها، معمولا انتخاب حساب شده ای است. وقتی کسی قرار است به گروه اضافه شود، هه ما با هم صحبت می کنیم، آن فرد را تست می کنیم و... تا ببینیم چقدر نسبت به گروه منعطف است. چقدر کاربلد است و چقدر آدم حسابی است. وقتی کار موفقی با عده ای آدم داری، یعنی ادبیات مشترکی بین شما شکل گرفته و همین موفقیت را به وجود آورده است و تبدیل به شیرینی می شود که بین شما تقسیم می شود و به این ترتیب برای کار بعدی، نصف راه را رفته ایم، چون حداقل می توانیم با هم حرف بزنیم. وقتی مدام آدم ها را جا به جا می کنی، یعنی از ابتدا انتخاب هایتان بی برنامه و گیج بوده است.
*به نظر می رسد آدم قدرشناسی هستید.
من درباره این بخش خودم نمی توانم حرف بزنم. چون درست نیست که آدم ها درباره صفات خودشان حرف بزنند. وقتی با این تعاریف بخواهی درباره خودت حرف بزنی خود به خود خیلی از نقاط روشنت را هم از دست می دهی. به همین خاطر ترجیح می دهم درباره خودم حرف نزنم. این حدس شما درباره من است که البته من هم نمی خواهم آن را رد کنم و تا حدودی موافقم و فکر می کنم آدم باوفا و قدرشناسی هستیم. ولی خیلی نباید درباراه وفاداری و اینکه چقدر می توانم از آدم هایی که با من کار می کنند، حمایت معنوی کنم حرف بزنم. من فکر می کنم این پروسه دوطرفه و حتی چندطرفه است. ممکن است کسی در کار خللی وارد کند. به همین خاطر من در کار با کسی رودربایستی ندارم. اگر از کار کسی راضی نباشم خیلی راحت از کنارش رد می شوم با اینکه دوستی ام با او سر جایش است.
*برویم سراغ آلبوم بعدی تان. اینکه کی قرار است وارد بازار شود و ما باید منتظر چه باشیم.
ما تصمیم داریم در بهار آلبوم را به بازار بدهیم. البته ما هیمشه زمانی را برای انتشار آلبوم اعلام می کنیم. اما اغلب اوقات این زمان عقب می افتد و تقصیر گروه هم نیست. این را توجه کنید که من الان دارم از گروهم می گویم نه اینکه بخواهم از بنیامین دفاع کنم. در هر صورت ما دنبال بهترین زمان برای انتشار آلبوم هستیم. خیلی از برندهای معروف دنیا بوده اند که زمانی را اعلام کرده اند و بنا به هر دلیلی نتوانسته اند در آن زمان به قولشان وفا کنند و توضحی داده اند و عذرخواهی کرده اند. من هم عذرخواهی کردم که نتوانستم قبل از عید آلبوم را بدهم. الان می گوی که این موضوع به دلایل مختلفی ربط دارد. می خواهم از مردم خواهش کنم که اگر آدمی را دوست دارند و کارش برایشان جذاب است. این بدقولی ها را ببخشند. اما درباره این سوالتان که مردم باید منتظر چه باشند می گویم که ما در این آلبوم سراغ ادبیاتی رفتیم که متفاوت است. ما این بار سعی کردیم از همیشه منسجم تر باشیم و ادبیاتی مهربان و صمیمی را در نظر گرفتیم تا با آن به یک نقطه مشترک برسیم که هر موقع آن را بشنویم حالمان خوب شود. اما تصمیم گرفتیم بعد از عید آلبوم را به بازار بدهیم و همین طور هفته به هفته داریم کار به آلبوم اضافه می کنیم. لحظه های آخر که کارها را جا به جا می کنی خیلی شیرین است. من این را قبلا تجربه کرده ام و مزه اش همچنان زیر زبانم است با یک جا به جایی کوچک در وقت اضافه می توانی گل طلایی بزنی.
*آلبوم جدیدتان چند قطعه دارد؟
حدود 10 قطعه حالا ممکن است یکی دو تا بیشتر یا کمتر با شد. نیما وارسته و فرشاد فارسیان تنظیم کننده اند که هرکدام تخصص های مجزایی دارند که خیلی راحت هم با هم کنار آمدند. نکته جذاب ماجرا هم همین است اینکه دوتا آدم با گرایش های متفاوت این قدر خوب با هم هماهنگ شدند. به حدی که ما از همکاری این دو نفر مستند تهیه کردیم و بخشی از آن هم چند ماه پیش منتشر شد. علی منصوری رهبر ارکستر است و در استودیو و تولید آلبوم هم به ما کمک می کند. فرید احمدی، ترانه ها و من هم ملودی ها (آهنگ) را با هم ساختیم که در این روزهای آخر هم حتی ادامه دارد.
*اسم آلبوم مشخص شده؟
نه هنوز مشخص نشده است. اسم آلبوم از آن لحظه هایی است که می گویم. باید منتظر ماند تا همه کارها تمام شود و دوباره قطعه ها را شنید و بعد برایش اسم انتخاب کرد. یک هفته قبل از انتشار هم می توان به آن نتیجه رسید. هر آدمی که در گروه کار می کند به نسبتی که کار انجام می دهد برای انتخاب اسم حق رای دارد.
*ضما گفتید این لحظه ها در تولید یک آلبوم برایتان شیرین است. پس چرا لحظه های شیرین را برای خودتان این قدر کم به وجود می آورید؟ بعد از این همه سال شما تازه دارید آلبوم سومتان را به بازار می دهید؟
آلبوم 85، آلبوم موفق بود و این را با جرات می گویم. چون آن فقط برای من نبوده. آلبوم مردم هم بوده. آن آلبوم همه چیزش به همه چیزش می آمد. شعر، ملودی، تنظیم و تازگی آن دست به دست هم می داد تا قطعاتی تولید شود که به دل مردم بنشیند. در آن سال نیما وارسته از ما جدا شد و ما مشکل تنظیم کننده داشتیم. الان خیلی راحت درباره اش حرف می زنم این را با قاطعیت می گویم چون وقتی تو یک سری نقاط ضعفت برطرف نشده باشد نمی توانی درباره اش حرف بزنی ولی چون حالا آن نقاط ضعف برای من برطرف شده می توانم به راحتی بگویم که در آن سال ها بحران تنظیم کننده داشتم. اگر هم اشتباهاتی پیش آمده تقصیر من بوده شاید اگر نگاهم را عوض می کردم و مهربانی ام را گسترش می دادم می توانستم جلوی آن اختلال را بگیرم.
آلبوم 88 را با پیام شمس جمع کردم و اگرچه آلبوم قابل دفاع و شنیدنی بود اما در بعضی از قطعات یک اختلافی بین حس شعر و ملودی با تنظیم وجود داشت. یعنی ممکن است نمره اش 90 بوده ولی 100 نبوده چون در آلبوم 85 نمره 100 داشتم. 3 سال اختلافی که بین این دو آلبوم (85 و 88) وجود داشت از همه طرف به من تحمیل شد و بعد از آن هم این بحران تنظیم کننده به من فشار آورد. سال 89 با فرشاد فارسیان آشنا شدیم که یک نابغه موزیک الکترونیک است اما بازهم احساس کردم این حسی که دارد کافی نیست. بعد نیما وارسته اضافه شد و مشکلی که سال ها به من فشار می آورد در عرض چند روز هم اندیشی حل شد. این یک تیم قوی است که بدون قرارداد و قانون نوشته ای دور هم جمع شده اند و فکر نمی کنم که هر مشکلی خیلی راحت ما را از هم جدا کند. حالا در این لحظه باید اتفاقی حتی به مراتب شیرین تر از آلبوم 85 بیفتد.
*سال 90 سال آشتی شما با همه آدم ها بوده؟ با محسن یگانه هم در همین سال آشتی کردید.
من در نشریه ای گفت و گویی داشتم که به من پیشنهاد داده بودند بیا راجع به 70 نفر از چهره های مشهور و موثر نظرت را بگو. من همیشه دنبال چیزهای متفاوت و خاص هستم حتی اگر ریسکش بالا باشد. از این موضوع استقبال کردم و نظراتم را درباره آدم ها گفتم و یاد ندارم که به کسی توهین کرده باشم. اما الان که چندسال از این موضوع گذشته می خواهم درباره اش حرف بزنم. من درباره آدم هایی که بعدا معترض شدند حرف بدی نزده بودم. مثلا درباره محسن یگانه از صدا و حسش تعریف کرده بودم و بنا به چیزی که خودش گفته بود که آهنگی را کاور کرده در آن مصاحبه گفتم که آهنگ های خودش هم چیزی کم از این آهنگ کاوری ندارد که بخواهد مستمسک آنها شود. معنی این حرفم را امسال دیدید که چقدر آدم ها به خاطر این موضع های پیش پا افتاده از دست هم عصبانی شدند و بینشان کدورت ایجاد شد. سه سال پیش این موضوع را خیلی دوستانه گفتم چون حس محسن را خیلی دوست دارم، ملودی و لحن خواندنش را واقعا دوست دارم و او را از خودمان می دانم. دقیقا یادم نیست که آن زمان چه گفتم ولی با این محتوا بود که برای آدمی که این قدر بااستعداد است حیف است که همان یک آهنگ را هم کاور کند. درواقع من یک جوری نظراتم را با همه درمیان گذاشتم. مثل همین محسن یگانه که نمی دانم برای چه ناراحت شده؟ حس می کنم که کسی او را شارژ کرد که ناراحت شد یکی دو سالی در این باره سکوت کردم تا همه چیز برای همه رو شد تا رسیدیم به امسال که دیدم کنسرتی خیریه قرار است برگزار شود که رضا صادقی و محسن یگانه هستند. قهر و دعوا به هر دلیلی اتفاق می ا فتد و به همان میزان دوستی و محبت هم می تواند به هر دلیلی ایجاد شود. این را هم بگویم که من هیچ وقت تا آن روز با محسن یگانه رو به رو نشده بودم و او را ندیده بودم.
جمله من راجع به او چیز بدی نبود. چون من کار او را خیلی دوست داشتم و دارم و احساس می کنم که چیز بدی به او نگفتم. فکر می کنم نکته ای گفتم که دلسوزانه بود که همین حالا در سال 90 نتیجه اش را دید. چون وقتی تو داری یک کار خوب می کنی و صادقانه می گویی من یک ترانه را کاور کردم این ذهنیت را ایجاد می کنی که هرکسی درباره هر قطعه تو نظر بدهد و برود دنبال این بگردد که تو بازهم کاور کردی یا نه؟ در صورتی که محسن یگانه نیاز به این کارها ندارد. برای بار چندم می گویم که حسش و ملودی های خودش فوق العاده است.
من در خیریه شب اول کنسرت محسن یگانه رفتم می خواستیم جریانی که در ذهن مخاطب به اشتباه جا افتاده را به سمت روشن هدایت کنیم. شب اول که به کنسرتش رفتم او هم خیلی استقبال کرد. شب دوم به شیوه ما ایرانی ها بازدید مرا پس داد و خیلی هم کار خوبی کرد و فضایی ایجاد شد که هنگام اجرای قطعه الهه ناز من به او میکروفن را تعارف کردم و او هم روی سن آمد و حتی قطعه سکوتش را هم اجرا کرد. مردم هم استقبال کردند و من شب بعد هم به کنسرت رضا صادقی رفتم که رضا هم به من خیلی لطف داشت. همانجا به مردم گفت آهنگ «وایسا دنیا» را اگر روزی من نبودم (که خدا نکند ما باشیم و او نباشد) تنها بنیامین می تواند بخواند. شکل تعارف این حرف هم برایم خیلی شیرین بود.
در همان گفت و گو نظرخواهی آدم های دیگری هم مکدر شدند که خیلی برایم جدی نبودند. برای من محسن یگانه مهم بود و اینکه از نوع واکنشی که به آن مطلب نشان داده بود، فهمیدم احتمالا موضوع را جور دیگری متوجه شده. او کسی بود که واقعا دلم می خواست به او بگویم سوءتفاهمی پیش آمده و تو جزو افرادی هستی که من دوستت دارم. مساله این بود که دست اندرکاران آن نشریه هم پای مصاحبه ای که کردند، نایستادند و تبعاتش را هم نپذیرفتند. اما من پذیرفتم و حتی جواب سوالاتی را که آنها باید می دادند، به گردن گرفتم.
*بنیامین در این چند سالی که کار کرده است احساس کرده که بزرگ شده؟
نه هنوز حس نکردم. نگاهم تغییر کرده و اطلاعاتم هرچه می گذرد کامل تر می شود و این کاملا طبیعی است. شاید آنها که مرا با وقفه های طولانی می بینند چنین حسی داشته باشند. اما من چون هر روز با خودم از خواب بیدار می شوم (می خندد) این تغییرات و بزرگ شدن ها را خیلی کم حس می کنم.
*به دلیل اینکه درگیر آلبومتان بوده اید، به کارهای دیگر نپرداخته اید؟ مثلا فیلم دیدن و...
من از آن دسته افرادی نیستم که در مدت مشخصی درگیر آلبومم باشم بعد از آن فارغ شوم و به زندگی ام برسم. من همیشه به کارم فکر می کنم و شبانه روزم در اختیار اثری است که قرار است تولید شود. فیلم هم چندتایی را دیده ام.
فیلم «طلا و مس» و «جدایی نادر از سیمین» را دیدم که جفت شان خوش ساخت و تاثیرگذار بودند. چون مسایل را خیلی دقیق و درست بازتاب می دهند. خیلی خوب است که در سینما فیلم هایی ساخته می شود که دیگر نمی شود از آنها گاف های تکراری و معمولی گرفت. البته من بحث تخصصی بلد نیستم و اینها صرفا نظرات شخصی است.
در سینمای جهان هم فیلم موزیکالی به نام «وانس» (Ones) را دیدم که خیلی دوست داشتم امسال فیلم درست حسابی ندیدم البته اخیرا «بیوتیفول» با بازی خاویر باردم را دیدم که آن را هم دوست داشتم.
*بهترین های برای شما در سال 90 چه فیلم ها و موسیقی ها و کسانی بودند؟
در کل بهترین فیلم «جدایی...» بود. من این فیلم را قبل از اینکه اسکار بگیرد در لیست بهترین هایم قرار داده بودم. بازی شهاب در جدایی را با اینکه نقش دو است خیلی دوست داشتم. خیلی تاثیرگذار بود. به نظر من بهترین بازی فیلم بازی شهاب حسینی بود. شهاب حسینی را تا حالا از نزدیک ندیده ام اما خیلی دوستش دارم. از آن دسته آدم هایی است که در گروه ماست. چه خودش بداند چه نداند. احتمالا اگر ببینمش و چند کلمه با هم حرف بزنیم، بیشتر دوستش خواهم داشت. بازی لیلا حاتمی را هم در جدایی دوست داشتم و از نظر من این دو بهترین بازیگران امسال هستند. به خاطر اینکه در کارشان اضافه کاری ندارند و خودنمایی نمی کنند. اما خودشان هستند و این به نظر من نکته بسیار مهمی است. اینکه خودت باشی و از تعاریف خودت کوتاه نیایی ولی در عین حال اضافه کاری هم نکنی.
در موسیقی فکر می کنم بهترین و آخرین کار خوبی که شنیدم کار محسن یگانه بود و سهراب پاکزاد در آلبوم «زیر بارون».
*شما هم قطعا تا حالا پیشنهاد بازی داشته اید. درست است؟
بله؛ به طور متوسط در این سال هایی که گذشته فیلمنامه بسیاری از فیلم هایی که تولید شده اند در خانه من هست این را به حساب نشان دادن اینکه خیلی پیشنهاد دارم، نگذارید.
*و چرا بازیگری را تا امروز تجربه نکرده اید؟
هر پیشنهادی را که در هر حوزه ای می شود نباید قبول کرد آن هم به این عنوان که حالا این را هم تجربه کنم. من الان در موسیقی تمرکز دارم و گروهمان با گرایش موسیقی شکل گرفته است اگرچه ما یک وقت هایی کار تصویر هم می کنیم ولی گرایش مان موسیقی است. هر وقت همه چیز آماده بشود و به قول معروف همه چیز دست به دست هم بدهد، چراکه نه، حتما. من هیچ اختلافی بین سینما، موسیقی و دیگر هنرها نمی بینم. همه اینها یک نوع بیان هستند. حالا هنرمند در هر ژانری که می رود باید مسائل و استانداردهای آن را بپذیرد. آنجا است که من بعضی وقت ها نمی توانم در یک کاری وارد شوم چون با خودم فکر می کنم اگر من بخواهم وارد این کار با این تعاریف و استانداردها شوم زمان معینی لازم دارد و بنابراین من کلی زمانم را از دست می دهم.
*در آلبوم سوم هم تم اصلی آلبوم شما باز عشق است؟
این یک نوع نگاه و دید است. من کار کودک هم ساختم که باز زیرساختش عاشقانه بوده. کار مذهبی هم ساختم که زیرساختش باز زیرمجموعه اش عشق و مهربانی باشد. این نگاه می گوید که تو فقط درست و تمیز نگاه کن. اگر اسم این را می گذارید عشق، بله عشق است. آدم ممکن است عاشقانه هم زندگی بکند ولی در زندگی روزمره اش هم خیلی کارهای مختلف بکند که مسائل مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... در آن دخالت داشته باشند. البته این را هم بگویم. روابط آدم ها یک چیز است حتی روابط عاشقانه، اما عشق چیزی فراتر از رابطه عاشقانه است که در همه مسائل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و.... دخیل است. عشق یک نگاه مهربان است. ما با عشق مقداری مسائل مان را نرم تر و راحت تر حل می کنیم و از خودگذشتگی بیشتری به خرج می دهیم که بقیه راه هم باز شود. روزی که «دنیا دیگه مثل تو نداره» را ارائه دادیم، آلبوم ها و قطعاتی بودند که مدام در حال ناله و نفرین توهین بودند. بله؛ خیانت هم وجود دارد، بدی هم وجود دارد، ولی وقتی این قدر چیزهای خوب دیگر هم برای حرف زدن هست، چرا از آنها نگوییم؟ البته این عاشقانه خواندن هم به مثبت نگری بی چون و چرا تعبیر نشود. این به زاویه دوربین ما ربط دارد. ما از انواع و اقسام حس هایی که خواستگاهش عموما تکبر و غرور آدم هاست، فاصله گرفتیم. دیگر اسمش را هر چه دوست دارید بگذارید.
*کمی راجع به کارگاه بیان تان صحبت کنید. اصلا چه شد که این کارگاه را تشکیل دادید؟ راجع به چه چیزی قرار بود صحبت کنید؟ هنرجوها قرار بود چه یاد بگیرند؟
عید سال 90 من در کیش کنسرت داشتم تعدادی از دوست های خیلی هنرمندمان که اساسا از اساتید سینما هستند، به کنسرت کیش ما آمده بودند. از حواشی کنسرت و گفت و گوهایی که داشتیم من را به عنوان کسی که شیوه بیان خودش را دارد به خانم نگار اسکندفر، مدیر موسسه کارنامه، معرفی کردند. ایشان جلسه ای گذاشتند و این پیشنهاد را به همین راحتی مطرح کردند و گفتند به عهده خودتان که چه می خواهید بکنید و چه چیزی می خواهید یاد بدهید. من هم خیلی ارحت قبول کردم. موسسه کارنامه هم موسسه بسیار معتبری در این حوزه هاست. یعنی در مباحث تئوری هنر با اختلاف از موسسات دیگر بالاتر است. من هم خیلی از این پیشنهاد خوشحالم شدم چون اساسا اساتید آنجا همه در سن های بالاتر از من و البته باتجربه خیلی بیشتر بودند. ایشان هم خودشان گفتند این ریسک است ولی دوست دارم این ریسک را با بنیامین بهادری بکنم. کارگاهی را شروع کردیم به نام «و اما بیان من» که فن بیان عمومی بود و بیان سینمایی نبود. این کارگاه از خودشناسی شروع شد. شناخت هر فرد، شیوه هایی که منحصر به فرد برای هر آدم یاست. در یک کلام اینکه تو چطور می توانی تفکراتت، تخیلاتت و احساساتت را به آدم دیگری که همان نفر اول بعد از تو است بیان کنی.
این «و اما بیان من»، «و اما بیان هر آدمی» است. مثل اثر انگشت است که برای هر آدمی مختصر به خودش است. وقتی آن را باور کنی به تحلیل خودت می رسید و بیانت منحصر به خودت می شود.
*چند نفر در این کارگاه هنرجوی شما هستند؟
حدود 40 نفر هستیم. کل ترم 12 جلسه است که حدود 8 جلسه آن برگزار شده و بقیه آن بعد از عید برگزار خواهد شد.
*حال و هوای کنسرت های خارج از ایران چه فرقی با کنسرت های داخلی دارد؟
از جهت اجرا هیچ فرقی ندارد. در آن کنسرت ها ما یک آزادی عملی داریم و اینجا با فضایی که ایجاد می شود یک آزادی عمل دیگری. واقعا این نیست که یک جایی محدودتر و یک جایی بازتر و آزادتر باشد. چون قطعات، گروه و صدا و من به عنوان خواننده یکی هستیم. اما آن حال نهایی کار حتی در داخل ایران هم در مکان های مختلف کمی فرق می کند. حتی ممکن است ما یک شب دو سانس در برج میلاد برنامه داشته باشیم و حال و هوای سانس اول و دوم با همدیگر فرق کند. عموما هم این تفاوت حال و هوا به مخاطب بستگی دارد. بعد از آلبوم سوم در نظر داریم در شهرهای مختلف ایران کنسرت بگذاریم. کنسرت های داخلی من تا حالا در تهران و کیش بوده اند. خیلی حرف هایم را گذاشته آنجا رو در رو نه به شکل حرف بلکه به شکل این حسی که از روز اول دنبالش بوده ام، در شهرهای مختلف به مخاطبانم بزنم. اگر شرایط مهیا شود برنامه اصلی مان بعد از انتشار آلبوم سوم تور کنسرت دور ایران خواهد بود.
*احساس خوشبختی می کنید؟
همیشه.
*این روزها چطور؟
این روزها هم، بله. احساس خوشبختی می کنم. خوشبختی برای هر کسی در هر جای دنیا احساس رضات است. احساس رضایت از کاری که انجام می دهی و شرایط اطرافت و زندگی ات. وقتی احساس رضایت و آرامش می کنی. یعنی تو خوشبخت هستی و من عموما این طورهستم.
*اطمینان به آثارتان است که باعث می شود، ترجیح بدهید خودتان باشید و خودتان؟ شما در آلبوم های گروهی شرکت نمی کنید. درست است؟
معمولا در آلبوم های گروهی، بخشی از استانداردها و ضوابط حرفه ای رعایت نمی شود. در همه کارهای گروهی، همه از ابتدا و براساس تصورات روی کاغذ تصمیم دارند کار خیلی متفاوت و فوق العاده ای ارایه بدهند. ولی هرچه در اجرا پیش می روند، عوامل تولید به دلیلم حدویدت زماین و ناهمگونی ها و... رفته رفته از استانداردها چشم پوشی می کنند و در نهایت خروجی که می شنوید با آن ایده ها و طرح هایی که روی کاغذ بوده اند، فاصله فاحش دارند. معمولا در کراهای گروهی، کار موفقی نشنیده اید. در ایران هم کارهای گروهی هیچ کدام تبدیل به موج مردمی نشده اند. من نمی گویم که آلبوم گروهی، خوب نیست یا کنار هم قرار گرفتن چند خواننده در کنار هم به پرستیژ کسی مثل من برمی خورد. نه؛ مساله این است که انتظار می رود حداقل سطح استانداردی که ما در کار خودمان رعایت می کنیم در چنین کاری هم رعایت شود. اما در کارهای گروهی، سطح استاندارد پایین است و در انتها دچار افت شدید کیفیت می شوی. عموما به این دلیل است که من وارد آلبوم های گروهی نمی شوم.
تماشا