پت شاپ پرشین پت
Follow Us
facebook twitter blog google

خبر های روز حیوانات خانگی

  • خانه شرک ◄ خانه شرک
      فرصت منحصر به فرد به افراد خوش شانس این امکان را می دهد که یک شب را در خانه باتلاقی نمادین شرک، در میان ارتفاعات زیبای اسکاتلند بگذرانند. می‌توانید تا دیروقت بیدار بمانید، داستان‌ها را به اشتراک بگذارید، و از غذاهای الهام‌گرفته از غول‌ها، از جمله وافل‌های معروف Donkey در صبح لذت ببرید. رزرو از طریق Airbnb در 13 اکتبر برای اقامت دو شب از 27 تا 29 اکتبر آغاز می شود. Shrek’s Swamp که در اعماق ارتفاعات اسکاتلند واقع شده است، خلوتگاهی دنج در احاطه طبیعت ارائه می دهد. این مکان عالی برای فرار از شلوغی و شلوغی زندگی روزمره است. لطفاً توجه داشته باشید که امکانات توالت، سینک و دوش خارج از محل، تقریباً 20 متر دورتر از باتلاق شرک قرار دارد.
  • خاتع ای برای گربه ها ◄ خاتع ای برای گربه ها
      صندلی تخته سه لا با سیلوئت زیبای C شکل که هم برای انسان و هم همراهان گربه بازیگوش آنها طراحی شده است. گربه و صندلی انسان “Quella” ساخته دراج چودهری از روکش های چوب سخت وارداتی. صندلی هم خیره کننده و هم راحت است. صندلی کاربردی که فضای زندگی شما را افزایش می دهد و در عین حال نیازهای منحصر به فرد اعضای خانواده چهارپا شما را برآورده می کند.
  • اتوبوس گربه ای ◄ اتوبوس گربه ای
      نسخه دنیای واقعی اتوبوس گربه از فیلم انیمیشن همسایه من توتورو توسط استودیو گیبلی به پارک یادبود اکسپو آیچی در ژاپن می آید. "اتوبوس گربه ای" برقی جذاب که توسط تویوتا و MONET طراحی شده است، کاوش در پارک را به یک تجربه لذت بخش تبدیل می کند. خودروی کم‌سرعت مبتنی بر «محرک افراد قابل دسترسی» (APM) تویوتا. اتوبوس گربه با ظرفیت 6 نفر و حداکثر سرعت 19 کیلومتر در ساعت، مسیری راحت را برای عبور از جاذبه های پارک نوید می دهد.
  • تونل گربه یکپارچه، ◄ تونل گربه یکپارچه،
      مفهوم مبل مدولار دارای فضای ذخیره سازی مخفی در زیر، تونل گربه یکپارچه، و گزینه های صندلی قابل تنظیم است. زیبایی برف تازه بر روی یک مبل چوبی را تصور کنید. این طراحی منحصر به فرد لبه های گرد و لمس نرم را با عملی بودن ترکیب می کند. مبل برفی دارای یک گذرگاه توکار برای گربه است و برای کمک به نظم بخشیدن به فضای زندگی شما، فضای مخفی را در زیر ارائه می دهد. طراحی جالب به شما امکان می دهد تعداد صندلی ها را متناسب با فضای خود پیکربندی کنید. جادوی زمستان را در داخل خانه با مبل Snowhouse توسط SUNRIU تجربه کنید.
  • کیف به شکل سگ داشهوند ◄ کیف به شکل سگ داشهوند
      کیف خلاقانه طراحی شده تا شبیه یک سگ کوچک برای آن لحظاتی باشد که می‌خواهید استایل شما "خارج از بند" باشد. کیف دستی به شکل سگ توسط تام براون ساخته شده از چرم سنگریزه، پیچیدگی و دوام را به نمایش می گذارد. این دارای یک بند زنجیر مناسب برای حمل آسان است و به شما اطمینان می دهد که می توانید وسایل ضروری خود را هر کجا که می روید ببرید. وقتی می توانید یک کیف دستی درمانی داشته باشید چه کسی به سگ درمانی نیاز دارد؟ بسته شدن زیپ، امنیت وسایل شما را فراهم می کند، در حالی که برچسب سگ برنجی حس لوکسی را به شما می بخشد. وقتی کیف به شکل سگ شما خیلی بامزه است، به این فکر می کنید که آیا باید آن را برای پیاده روی ببرید.
  • کیف دستی به شکل فیل ◄ کیف دستی به شکل فیل
      با کیف دستی خلاقانه الهام گرفته از حیوانات که شبیه یک فیل سیاه با عاج های سفید متضاد است، جنبه وحشی خود را بیان کنید. کیف فیل شکل طراحی شده توسط تام براون از 100% چرم با کیفیت بالا ساخته شده است. با دستگیره های چرمی بالا برای حمل آسان و برچسب چمدان قابل جدا شدن برای راحتی، هم سبک و هم کاربردی را ارائه می دهد. وقتی می توانید یک فیل کوچک روی بازو داشته باشید، چرا یک کیف ساده حمل کنید؟
  • صندلی راحتی اردک ◄ صندلی راحتی اردک
      صندلی اردک این صندلی به شکل اردک طراحی شده و شکل فانتری میباشد که برای کوشه اتاق کودک بسیار بامزه به نظر میرسد صندلی بازوی اردک مبل تنبل اردک ناز صندلی به شکل اردک صندلی راحتی به شکل اردک
  • لانه ای برای انسان ها ◄ لانه ای برای انسان ها
      لانه غول پیکر برای انسان ها مکان مناسبی برای چرت های ظهر و چرت های قدرتی است. FLOOF یک لانه فرار، یک غار دنج در آغوش گرفتن، و یک لانه کف بزرگ است که برای آرامش نهایی طراحی شده است. چه بخواهید بخوانید، چرت بزنید، فیلم تماشا کنید یا به سادگی در اطراف استراحت کنید، Floof می تواند با نیازهای شما سازگار شود. پارچه Tweed و ظاهر جذاب، لانه Floof را به فضایی جذاب و شیک برای فضای زندگی شما تبدیل می کند.
  • حلقه قلع واقع گرایانه با ساردین ◄ حلقه قلع واقع گرایانه با ساردین
      حلقه قلع واقع گرایانه با ساردین های مینیاتوری ساخته شده از چینی لعاب آبی به شما کمک می کند در دریای معمولی متمایز شوید. حلقه کنسرو ساردین ساخته شده توسط Vacía la Nevera دارای بدنه نقره ای، رویه قوطی برنجی کهنه، و ساردین چینی دست ساز است. می گویند در دریا ماهی زیاد است، اما چند تا از آنها روی انگشت شماست؟ انگشتر بی نظیری که هم "محور" و هم "کنسرو" است. حلقه نقره ای خلاقانه به طور بی عیب و نقص یک قوطی حلبی مینیاتوری ساردین را تکرار می کند.
  • گربه های عینکی ◄ گربه های عینکی
      عینک‌های آفتابی خنک با رنگ‌های پر جنب و جوش و الگوهای حیوانی پیچیده که برای گربه‌ها طراحی شده‌اند، ظاهری بازیگوش به ظاهر آن‌ها می‌بخشد. عینک آفتابی گربه MIYOPET را می توان برای یک لباس هالووین، یک عکاسی مضمون یا صرفاً برای ایجاد یک بیانیه مد استفاده کرد. این عینک آفتابی اکسسوری کاملی برای نشان دادن شخصیت منحصر به فرد گربه شما و ایجاد خاطرات شایان ستایش است. "چرا گربه ها به عینک آفتابی نیاز دارند؟" تو پرسیدی. خوب، البته، برای محافظت از چشمان خود در برابر افسانه بودن بازتاب های خود!
12345678910بعدیآخرین
(1 - 10) / 29289    |     صفحه 1 از 2929
RSS

GetPagedList: 0,440,,False,False,False,CreationDate,0,10

معرفي نژاد گربه


اخبار ومقالات - گالری


نمایش متن مقالات

یازده سال اسارت سگ

ولین بار که با زنجیر بسته شدی، فکر نمی کردی دیگر رهایت نکنند… هروقت نزدیکت می شدند گمان می کردی آمده اند بازت کنند تا بِدوی… اما حالا یازده سال است که بیشتر از طول زنجیر راه نرفته ای… تنها چند قدم بیشتر نبوده… دویدن را فراموش کرده ای… عضلاتت شل و وارفته شده… در طول این سال ها صدای قدم هایت را بدون صدای زنجیر، نشنیده ای.

قلاده ی چرمی کهنه، با گذشت این سال ها به گردنت تنگ شده… درست نفس نمی کشی… گردنت زخم شده… هر وقت از جا می پری تا واق واق کنی، قلاده به گردنت می سابدُ زخم کهنه ی گردنت را تازه می کند… تو هم مثل همیشه درگرماگرم شروع تابستان، منتظر مگس های سمج می مانی، که دیر یا زود دورِ لکه های خون خشک شده ی گردنت جمع شوندُ نیشت بزنند.

یازده سال است که با زنجیر بسته شده ای… یازده سال است که نگهبان این باغی… چیزی از عمرت نمانده… نهایت یکی دو سال دیگر زنده ای… پیر و فرسوده شده ای… افسرده ای… رنگ طلائی پوستت، زردِ چرکی شده است که دیگر آن درخشش سابق را ندارد… چشمهایت نیمه باز است… کمرت درد می کند… روی شکم دراز کشیده ای… کلاغ ها را می بینی که روی بلندترین شاخه ها نشسته اند و مدام قارقار می کنند… هوا گرم شده است… گرما همیشه مگس ها را حریص تر می کند.

یازده سال است که با زنجیر بسته شده ای… باید با زنجیر بسته باشی… باید با دیدن غریبه ها، با شنیدن صدای های مشکوک دوردست، واق واق کنی… باید نخوابی… باید گوشهایت تیز، چشمهایت باز و صدایت عصبی وحشیانه باشد. در طول این سال ها فهمیده ای که خواسته اند اینطور باشی… همیشه دلهره داشته ای… کوچکترین صدا تو را از جا می پراند… هیچوقت در این مدت درست نخوابیده ای… حساس شده ای… صداها همیشه هستند، صداهای مشکوک دوردست… صداهایی که نمی دانی از کجا می آیند.

گرسنه ای… ازجا بلند می شوی… زبانت خشک شده… نمی خواهی به آسمان نگاه کنی… می دانی خورشید کجاست… هنوز تا خنکای غروب خیلی مانده… یک کاسه ی آب کنارت است… زبان می زنی… گرم است، اما مهم نیست… گلویت تَر می شود… وقتی آب می خوری، حس می کنی از یک دالان داغ پائین می رود… به تکه نانی که روبه رویت افتاده نگاه می کنی… چند روز قبل، وقتی ته مانده ی غذایشان را جلویت ریختند، بینشان بود.

بو می کنی… به دندان می گیری… می جوی… تیزُ برنده شده… آفتاب آن را خشک کرده است. نمی جوی… می اندازیش… بر می گردی… صدای زنجیر را از پشت سر می شنوی… نمی دانی چرا لنگ لنگ راه می روی… یادت نیست چه اتفاقی افتاده… دوباره روی شکم دراز می کشی.
درختی را می بینی که چطور با قد افراشته اش، سایه بان گربه ی خمار ولگردی ست که آرام به تنش کش می دهدُ چرت می زند… چشمهایت را می بندی.

نسیمی گذرا سر می رسد. بوی آشنایی به مشامت می خورد… بو می کشی… آه، دوباره همان بویِ عذاب آور هرساله است. چشمهایت را بهم می فشری، باز نمی کنی، برنمی خیزی، عو عو نمی کنی، با زنجیر نمی جنگی… فقط رویت را بر می گردانی… اما بویش، بویش همه ی وجودت را پر کرده است.

بوی ماده سگ ولگردی ست که از پشت دیوار باغ می گذرد… بویی که روزی ترا بی محبا به جدال زنجیر می کشاند حالا اما یادآور شهوت مرده ای ست که تنها برایت خاطره ای عذاب آورست.

به عوعوهای شهوانی او پاسخ نمی دهی… گوش نمی کنی… اما بس نمی کند… کلافه ات کرده… یاد ولع هرساله می افتی… دیوانه می شوی… برمی خیزی… از ته گلو فریاد می زنی که بس کند… واق واق های عصبیُ وحشیانه می کنی… کلاغ های هراسان، دسته جمعی پر می کشند… گربه ی ولگرد خمار وحشت زده می گریزد و به ناگاه… باغبان از خواب ظهر می پرد.

از دور با چماقی به دست، شتابان سر می رسد… گمان کرده گردو خورها از دیوار باغ داخل شده اند… به تو می رسد… می ایستد… به اطراف نگاه می کند… می پری به او… پایش را گاز می گیری… ولش نمی کنی… نمی فهمی چکار می کنی… می خواهی تکه پاره اش کنی… وحشت کرده است… محکم با چماقش به کمرت می زند… زوزه می کشی … ولش می کنی… به عقب می روی… دنبالت می آید… یک لگد به پهلویت می زند… پرت می شوی… زنجیر، گردنت را می کشد و قلاده انگار که بخواهد خفه ات کند، گلویت را فشار می دهد.

باغبان فحش ات می دهد… همان جا کز می کنی… ” پیرسگ ” … این را به تو می گوید و لنگ لنگان باز می گردد.
بی رمق، به گربه ی خمار نگاه می کنی که با شک به زیرسایه ی درخت افراشته باز می گردد… چشمهایت نیمه باز است… صدای کلاغ ها را می شنوی که قارقارشان بیشتر ازسابق شده است… همان جا که هستی دراز می کشی و افسرده به یاد آخرین باری می افتی که دویدی… یازده سال… درست یازده سال قبل بود.

شب با همه ی هراس های پنهانش، با همه ی صداهای مشکوک دور دستش، آرام آرام فرا می رسد… ناخواسته طبق عادت از جا بلند می شوی… شب ها خواب نداری… شب ها قلبت همیشه تندتر می زند… هنوز با گذشت این همه سال به شب و هراس های غریبش عادت نکرده ای… غمت می گیرد… شب شروع دلهره هاست… بی اختیار با هرصدایی که می شنوی، با آن گلوی خراش برداشته ات، واق واق می کنی… واق واق های عصبیُ وحشیانه… خلاف ظهرها که واق واق کردنت جز مواقع ضروری ممنوع است، شب ها به تنها وظیفه ی تو بدل می شود. زندگی تو در طول این سال ها ترکیبی از زنجیر و هراس های شبانه بوده است.

لنگ لنگُ با وسواس راه می روی… چشمانت باز باز است… مراقبی… گوشهایت با کوچک ترین صدا تیز می شود… باد برگ های ریخته شده روی زمین را پخش می کند… به سمت صدا بر می گردی.
یواش یواش با تاریک تر شدن آسمان، از لابه لای درخت ها چشمان براقِ شغال های زرد ظاهر می شود… شغال هایی که دیگر به واق واق های تو عادت کرده و دیگر هراسی ندارند.

گلویت می سوزد… زنجیر به انتها رسیده و تو بی تابانه مثل هر شب از این سو به آن سو جست می زنی… قلاده گلویت را فشار می دهد… قلبت تند می زند و شکمت درد می کند… توجهی نداری.
وقتی واق واق می کنیُ به جلو جست می زنی، زنجیر ترا به عقب می کشد… دست هایت ناخواسته به هوا بلند می شود و تو دستهایت را بدون آن که بفهمی به زمین می کوبی… یک لحظه آرام نمی شوی… یک لحظه بس نمی کنی… دندان نشان می دهی… می غری… واق واق های وحشیانه می کنی… می خواهی بِدَری.

تا صداهای مشکوکِ دوردست وجود دارد، آرام نمی گیری … با هرخش خشی از جا می پری… خورشید هنوز بالا نیامده اما آسمان تاریکی را پس زده است… می دانی که همه ی صداهای مشکوک، تنها تا قبل از طلوع خورشید ادامه دارند.
کلافه شده ای… خستگی امانت را بریده… دلت می خواهد بخوابی… بس می کنی… آرام می گیری… می نشینی… نفس نفس می زنی… زبانت را بیرون می آوری… روی شکم دراز می کشی… چشمانت سنگین شده است… آن ها را می بندی… باز می کنی… دوباره می بندی… صدای برگ ها را می شنوی که باد تکانشان می دهد… خوابت می آید… چشمهایت سنگین تر شده است… قلاده زخم گردنت را تحریک می کند و دنده ات به خاطر لگدی که باغبان زده وَرم کرده است. با این حال می خوابی… زود خوابت می برد… تا به حال اینقدر زود خوابت نبرده بود.

صدایی نیست… آرام خوابیده ای… به خواب می بینی که زنجیرت باز است و قلاده ای به گردنت نیست… اما تو همان جا ایستاده ای… همیشه می خواستی آزادت کنند اما حالا بی حرکت مانده ای… باغبان را می بینی که با چماقش ترا دور می کند اما تو جلویش، روی شکم دراز می کشی… او هم ترا روی زمین می کِشدُ قلاده ی چرمی کهنه را به گردنت می زند… قلاده زخم گردنت را تازه کرده و مگس های سمج دورِ خون تازه جمع می شوند… هیچ کاری نمی کنی… باغبان لنگ لنگان دور می شود… گربه ی ولگرد خمار از زیر سایه ی درختِ افراشته برمی خیزدُ به سمتت می آید… از کنارت می گذرد… تکه گوشتی که کنارت افتاده را به دندان می گیردُ می رود… کلاغی پرزنان روی سرت می نشیند… قارقار می کندُ به سرت نوک میزند… بعد شغالی نزدیک ظرف آبت می شود… کلاغ با دیدن شغال پرمی کشد… شغال چندبار زبانش را در آب فرو می کند و با پایش ظرف را برمی گرداند… و آرام آرام در لابه لای درخت ها گم می شود.

تو تنها تماشایشان می کنی… کاری نمی کنی… واق واق های عصبیُ وحشیانه نمی کنی… دندان نشان نمی دهی… نمی غری… نمی دری… دستهایت را روی زمین نمی کوبی… خسته ای… پیری… کمرت درد می کند… زانویت… شکمت… دنده ات.
محصولات فروشگاه مرتبط با این مقاله
نظرات کاربران
ثبت نظر
نام شما
ایمیل شما
نظر شما
ارسال به دوستان
نام شما
ایمیل شما
ایمیل گیرنده
توضیحات
کد امنیتی
کد CAPTCHA
کدی که در زیر نمایش داده شده است را وارد نمایید
:                شبکه های اجتماعی پرشین پت را دنبال کنید 

face.jpg (205×206)   tw.jpg (204×224)pin.jpg (204×224)

جدیدترین مقالات

◄ گدایی کردن در حیوان شما
◄ عقیم سازی
◄ جوش در سگ ها
◄ ورزش دادن گربه ها
◄ راهنمای کلی برای نگهداری از گربه
◄ کتامین
◄ كتاب(7)
◄ چه مواد غذایی برای سگ مفید است؟
◄ چگونگي نصب برنامه و ورود به برنامه
◄ فيبر ها
◄ انتخاب اسم برای سگ نر
◄ حالا من چی کار کنم ؟
◄ گربه های ناز نازی
◄ German Shorthaired Pointer
◄ فروش گربه پرشین کت
◄ فصل چهارم
◄ گربه و نازایی ! توهم یا واقعیت؟
◄ مهناز افشار و دلفین
◄ British Shorthairs
◄ ماهي و ماهي خور
◄ شباهت حيوانات
◄ خانه شرک
◄ Dog Fashion
◄ دکتر هومن و جراید
◄ انگل های داخلی در سگ ها
◄ معرفی دکتر شیری
◄ iهیولا ها
◄ قارچی معده در پرندگان
◄ پرورش لارو آناباتوئیدها (ترجمه)
◄ Metynnis Fasciatus
◄ شارک دم قرمز - Red Tailed Shark
◄ اپیلاتی دهان آتشی - firemouth epiplaty
◄ اطلاعات عمومی خانواده سیکلیده ها 2
◄ دراگون – Dragon
◄ مارماهی الکتریکی - electrophorus electricus
◄ سیچلاید های افریقایی
◄ اسب دریایی - Hippocampus
◄ جلبک ها اکواریوم های اب شیرین
◄ بخاری آکواریوم - Aquarium Heater
◄ انجماد اسپرم - How To Glaciation spermatozoon
◄ رفتار درماني براي سگها
◄ پولیوما ویروس در پرندگان
◄ تغذیه ایگوانا
◄ قیمت روز خودرو
◄ سگ پیتبول
◄ شی هوا هوا
◄ Belgian Sheepdog
◄ پیشینه سالوکی (تازی)
◄ رژیم غذایی مناسب برای مقابله با سوءهاضمه در اسب (ترجمه)
◄ راهنمای کلی برای نگهداری از سگ
◄ آموزش استفاده از جعبه خاک به خرگوش
◄ ایورمکتین در سگ ها
◄ گربه نژاد هیمالین
◄ تراریوم برای خزندگان
◄ غدای بچه گربه
◄ یازده سال اسارت سگ
◄ حقوق حیوانات از ۱۴ قرن قبل در اسلام مطرح شده است
◄ سگ در ایران باستان
◄ رفتار شناسي در حيوانات
◄ مردی که سگ همسایه اش را خورد+عکس
◄ Z
◄ بیضه ها
◄ انگل ژيارديا (اين تک سلولي خطرناک)
◄ "وگانیسم"
◄ عمر حیوانات چقدر است
◄ نگهداری از رتیل اوسامبارا بابون
◄ یوزپلنگ
◄ خرگوش به عنوان حیوان خانگی
◄ درماتوفیتوز (Dermatophytosis)
◄ کم خونی فقر آهن در گربه ها
◄ انواع مسمومیت های شیمیایی و غذایی در سگ
◄ حیوانات در برف
◄ زشت‌ترین سگ دنیا»
◄ پیراهنی برای عاشقان گربه
◄ نی نی های بامزه در لباس حیوانات
◄ پرشین پت نماینده انحصاری فربیلا در ایران
◄ چرا سگ ها به دنیال دم خود میگردند
◄ | German Wirehaired Pointer
◄ Redbone Coonhound
◄ Chinook
dram film izle